قوانین کرونایی اجتماعی در فرانسه
بعد از پایان قرنطینه، رستورانها، کافهها، بارها، استخرها باز شد.
داخل رستورانهای سربسته هم باید ماسک داشته باشی اما اگر یکجا بنشینی میتوانی برداری.
در فضاهای سربسته مثل مترو و اتوبوس و فروشگاهها هم ماسک زدن اجباری شد.
اما نشستن در فضای باز بدون رعایت هیچ فاصله اجتماعی عملا آزاد بود و هست. فقط اگر بلندشوی و بخواهی راهبروی باید ماسک بزنی.
کتابخانههای دانشگاهها اما هنوز باز نشده.
برخی مثل کتابخانه شهر هم که باز شده، حتی تمام مدتی هم که یکجا نشستهای باید ماسک داشته باشی. چون مکان سربسته است. اما علت باز نشدن آنها و تفاوت قائل شدن با رستورانها و کافههای سربسته برایم سوال است!
تجمعهای بسیار زیادی در سطح شهر وجود دارد که افراد بدون فاصله و بدون ماسک کنار هم به گپ و گفت مشغولند.
نمیدانم آیا صرفا فضای باز کافی است یا رعایت فاصله هم مهم است. اما اینجا رعایت فاصله اجتماعی را فقط در صف بستن شاهد بودم.
دو روز پیش فرانسه اعلام کرد در یک ۲۴ ساعت ۷,۳۰۰ نفر مبتلا شده اند.
که امروز به ۳,۳۰۰ نفر کاهش پیدا کرده.
@ninfrance
انسان شایسته و سند 2030
اینجا در فرانسه، رفته بودم منزل یکی از دوستان، فرزند چهارسالهاش دستش را به ببینیاش میگرفت و رو به بالا میبرد و هی یک صدای خِرخِری میکرد. من حواسم بهش نبود، اما دیدم هربار که این کار را میکند، مادرش دعوایش میکند که این کار را نکن... مگه نگفتم این یک کار را نکن...
بهش گفتم: چیه مگه؟
گفت: ادای خوک در میاره!
گفتم: خوک کجا دیده؟!
گفت: تو مهدکودک! اولین صدای حیوانی که بهشون یاد میدن صدا و حرکات خوکه!
خب خوک حیوان عزیز و لذیذیه براشون...
این گذشت... منزل دوست ایرانی دیگر دیدم، مادرِ کودک پنج ساله، ناراحته.
گفتم: چه شده؟
گفت: واقعا وضعیت مهد کودک اینجا خیلی با فرهنگ ما متفاوت هست، چیزهایی که به بچه ها آموزش میدهند و برایشان کاملا عادی شده، برخیش نه تو فرهنگ دینی ما هست، نه ملیما. ( این دوست ایرانی محجبه هم نبود)
گفتم: چهطور؟
گفت: کتابچههای بچه گانه «کیتی» که شخصیت محبوب هست برای بچه ها، یک کتاب مجزا داره در خصوص رابطه دختر و پسر و عشق و عاشقی!
گفتم: از دوران مهد؟؟
گفت: آره و تصاویر کتاب را بهم نشان داد...
بعد هم گفت: همونجا در مهد یه پسر بچه اومده با دخترم دوست شده و بی مقدمه ـ عذر خواهی می کنم ـ لبش رو بوسیده...
ان شا الله خدا کمک کنه در خصوص این سند و داستانش چند پست کار خواهم کرد، اما در یک نگاه کلی و مقدماتی، خیلی بخواهیم میدانی بحث کنیم میشود همینها.
اجرای سندی که یک کشور و کشورهایی بنویسند که برخی مسائل رفتاری که برای ما به جهت ریشهی تربیتیِ سالم که با استدلال میشه ثابت کرد که آسیب جدی داره و رد شده است، عادی شده، نمی تونه در هر کشوری و یکیش ما، قابل اجرا باشه و محصول خوبی در مسیر تربیت سالم و متعالی داشته باشه.
دقیقا مثل این است که به یکی بگوییم چرا باید ما هم این کار را بکنیم؟ و تنها استدلالش این باشد: همه میکنند...
حقیقت حرکت های اصلی جهانی که دست گروههای مشخص و خاصی در جهان اداره می شود یکسان سازی رفتاری انسان ها از بدو زندگی است برای یک هدف مشخص که هزاران بار در فیلم و سریال خودشان به آن اشاره مستقیم و غیر مستقیم کردند و آن تسلط بر افکار و رفتار انسان های روی زمین برای کنترل جهان در مسیر باب میل قدرت طلبی و ثروت اندوزی آنهاست. ( یک نمونه اش، کارتن باب اسفنجی که پلنکتن که نقش منفی و باطل را در کارتن دارد با طراحی سطح زباله هایی در سر همه، مغز همه را یکسان سازی میکند که همچون رباط فقط شعار باطل او را تکرار کنند و در خدمت او باشند).
این حرف به این معنا نیست که مثلا در همه موارد، بروید در یک موسسه ببینید که افکار شومی پشت آن است یا با نقشه حتما در حال انجام کاری یا نوشتن سندی هستند، شاید حقیقتا افراد دلسوزی که دغدغه رفع تبعیضها و محرومیتها و آموزش دادن برابر برای زندگی بهتر را دارند را مشاهده کنید، اما دو نکته بسیار بسیار مهم اینجا قابل توجه است:
یک اینکه، هر انسانی که بخواهد برنامهای بنویسد، تمام عقاید و باورها و جهت گیریهای فکری و تربیتیاش بر برنامه نویسیاش اثر می گذارد. انسان بدون ایدئولوژی وجود ندارد. ایدئولوژی هم جهان بینی میسازد، جهان بینی هم در تک تک اعمال و گفتار انسان اثر می گذارد.
دوم اینکه شاید یک مجموعه، با اخلاص کامل، قصد کار خیر نه فقط برای کشور خودش که برای جهان داشته باشد، اما کس و کسانی هستند که این مجموعه ها را خریداری می کنند و خط فکری خود را در تمام کارها و برنامه های آن ها تزریق میکنند.
و وضعیت جهان در حال حاضر به این شکل است.
به همین خاطر هم هست که همیشه حتی در فیلم های تخیلیشان لشگریان سپاه حق و سپاه باطل صف آرایی میکنند. یعنی خودشان هم میدانند که گروهی باطل همیشه وجود داشته که به حکم فطرت قابل تشخیص است که مرتکب همه کارهای زشت میشوند و قصد نابودی حق را برای تسلط و سیطره بر جهان و بشریت دارند و گروهی حق طلب هستند که واقعا در رنج هستند و برای مقابله و نابودی این حیات شیطانی تلاش میکنند. و البته که در نهایت همیشه سپاه حق پیروز شده است... ( مانند فیلم دکتر استرنج)
ادامه دارد...
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلاصه_نویسی_هایم
«دنیا هرگز نمی تواند معنای این شور و اشتیاق را دریابد. ما با چشم دل به حیات دنیایی خویش می نگریم و با منطق ایمان وظائف خویش را در جهان درمی یابیم. اگر کسی با چشم سر به ما بنگرد و بخواهد اعمال ما را با منطق عقل ظاهربین تجزیه و تحلیل کند، هرگز از عهده شناخت ما برنخواهد آمد. آنچه ابر قدرت ها را در برابر ما به اشتباه می اندازد همین است. منطق ما منطق حسین علیه السلام است و اگر دشمن این حقیقت را دریابد، هرگز در انتظار خستگی ما نخواهد ماند.
راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمان به این صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.»
شهیدسید مرتضی آوینی
لندن؛ محرم2020
@ninfrance
خیلی این سبک خانههای فرانسوی را دوست دارم.
تمیزی، سادگی و زیبایی دوست داشتنی.
هرچه از شهر فاصله میگیری این خانهها تعدادش بیشتر میشود.
حفظ سبک قدیمی حتی در الگوی پردهها خیلی برایم جالب و چشمنواز است.
@ninfrance
صرفه جویی به سبک فرانسوی
در جمعی از دوستان ایرانی بحث سبک های رفتاری فرانسوی ها شد و هرکس به ذکر تجربه شخصی خودش پرداخت. تجربه های جالب و قابل تاملی مطرح شد که به نظرم رسید مکتوبش کنم:
ـ چند روز پیش در کلاسی در دانشگاه نشسته بودیم و در حال صحبت بودیم که یکی از اساتید آمد و چراغ کلاس را خاموش کرد. ما که با تعجب نگاهش کردیم، گفت: فقط صحبت می کنید. نیازی به این چراغ که ندارید...
ـ همیشه در کلاس دانشگاه وقتی هوا سمت غروب می رود یا هوا ابری است فقط منم که چراغ کلاس را روشن می کنم. اصلا تحمل کم نوری را ندارم. اما اگر این کار را نکنم هیچ وقت استاد یا بچه های کلاس چراغ را روشن نمی کنند. وقتی هم که روشن می کنم، پایان کلاس استاد تاکید می کند که بعد از خروج حتما چراغ را خاموش کنید.
ـ همکار من سر کار خیلی اهل صرفه جویی است. حتی در خصوص یک برگه چرکنویس. حتی دور تا دور برگه را هم می نویسد. می گوید من از همه جاهای خالی برگه استفاده می کنم.
ـ دوست من با یک مداد سر کلاس تمرین ها را حل می کرد که حتی کامل در دستش قرار نمی گرفت. انقدر که تراشیده بود و کوچک شده بود. اما حاضر نبود مداد نو بخرد و می گفت: هنوز می شود از این استفاده کرد.
ـ در کل آزمایشگاهی که من در آن دوره دکتری را می گذرانم فقط اتاق ما کولر داشت. یک روز که ما خیلی گرممان شده بود کولر را روشن کردیم. مشغول کار بودیم که ناگهان مدیر گروه آمد و کولر را خاموش کرد و معترضانه گفت که چرا کولر را روشن کرده ایم؟؟ چون از نظر او هنوز می شد گرما را تحمل کرد و کولر برق زیادی مصرف می کند.
ـ چون در فرانسه فقط یکی دو ماه در تابستان هوا گرم می شود، خانه ها اصلا دریچه کولر ندارند. واقعا تحمل بعضی روزها خیلی سخت می شود. برخی پنکه خریده ایم... اما خودشان می گویند برق زیادی مصرف می کند و این ایام را باید تحمل کرد.
ـ روزهای زمستان اینجا واقعا تجربه های خاصی داشتیم. سیستم گرمایشی در هر ساختمانی مرکزی است و به دست مدیر ساختمان. هر سال زمان مشخصی از سال سیستم گرمایش روشن می شود تازه نه انقدر پر حرارت که ما در ایران تجربه داریم. انقدری روشن می کنند که فضا را گرمای نسبی بگیرد. در هر حال ما در خانه لباس گرم و جوراب و ... هم باید استفاده کنیم.
ـ من در دانشگاه گاهی از شدت سرما خود را به شوفاژ دانشگاه می چسباندم که دقایقی گرمم شود. انقدر که دانشگاه سرد بود. تمام وقت در کلاس با کاپشن و گاهی حتی دستکش هایم را هم در نمی آوردم.
ـ هم کلاسی من آلمانی بود. در خوابگاه دانشگاهی اش مدام سرما میخورد. می گفت شوفاژها را یا روشن نمی کنند یا روشن کردنش با نکردنش فرقی ندارد. رفته بود یک هیتر برقی خریده بود برای اتاق خودش. اما یک روز دیده بود مامورین خوابگاه بی خبر به اتاقش آمده اند و هیتر را برده اند. گفته بودند کار او ممنوع بوده چون هیتر خیلی برق مصرف می کند.
ـ دوستم در یک ساختمان اجاره نشین است. بیش از 15 سال است که در فرانسه با همسر و فرزندش زندگی می کند. تعریف می کرد که قانون ساختمانشان اینطور است که شوفاژها در زمستان صبح تا شب روشن است. اما شب تا صبح خاموش می شود. من با تعجب زیاد گفتم: شب که سردتر است! می گفت: مسئول ساختمان گفته است: شب با لباس گرم بخوابید، پتو هم که دارید. هوای خنک برای خواب بهتر است...
ـ من با فرانسوی ها رفت و آمد داشته ام. تقریبا می توانم بگویم در خانه هایشان اصلا چراغ روشن نمی کنند... کم نور... شوفاژها را هم. می گویند برق زیادی مصرف می شود. هزینه ها بسیار سنگین است.
ـ فرانسوی ها عموما ساده پوش هستند. خیلی گران پوشی را نمی پسندند، سر داستان جلیقه زردها و دغدغه های اقتصادی مردم، از هم انتظار داشتند که خیلی نشان ندهند که توان خرج کردن دارند که مردم دیگر اذیت نشوند.
ـ مالیات در اینجا بسیار زیاد است. مبلغ زیادی از حقوق افراد شامل مالیات می شود. به همین خاطر مردم نسبت به باقی مانده پول و دارایی خود صرفه جو هستند.
ـ من عموما با دوستان فرانسوی ام به ناهار خوری سرکارم می روم. خیلی برایم جالب است که تا آخر غذای خود را همیشه می خورند حتی نون بر می دارند و ته بشقابشان را هم تمییز می کنند. اصلا هم این رفتار را بد یا بی کلاسی نمی دانند.
ـ کیف استاد من انقدر قدیمی است که پوست پوست شده است. اما اصلا ابایی ندارد که با همان دانشگاه بیاید و کل سال ندیدم که کیف دیگری دست بگیرد.
ـ دوست من همیشه یک کفش ثابت به پا دارد. مدت زیادی بود که کفشش پاره شده بود و اصلا خجالت نمی کشید و کفش نو نمی خرید و با همان به سر کار می آمد.
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
توهین نبوده! شوخی کردن...
قسمت اول
وقتی خبر انتشار مجدد کاریکاتورهای موهن در خصوص پیامبر اسلام، فرستاده والامقام خداوند را، از یک مجله فرانسوی شنیدم، بخصوص حمایت رئیس دولت فرانسه را. تصمیم گرفتم تحقیق کنم ببینم واقعا داستان از چه قرار است و چه پشتوانه فکری باعث می شود که یک نشریه چنین حرکت توهین آمیزی را به مقدسات یک جامعه بزرگ جهانی، تکرار کند؟
اول سراغ تصاویر منتشر شده این نشریه رفتم. عموم کاریکاتورها خیلی زشت و فجیع بود. خیلی شدید. کاریکاتورهای زیادی در سال های متمادی در خصوص مسلمانان و عموما نمایشی از مسائل جنسی. واقعا حالم بد شد.
بعد رفتم سابقه این نشریه را در صفحات متعدد جستجو کردم. صفحات انگلیسی و فرانسوی، نه فارسی.
شارلی ابدو، یعنی هفته نامه شارلی که هر چهارشنبه منتشر می شود. کلا خط مشی فعالیت خود را ضد نژادپرستی و ضد مذهبی معرفی کرده و این مذهب هم فقط شامل اسلام نمی شود. یهودیت و کاتولیک را هم شامل می شود. کاریکاتورهای بسیار زشتی در خصوص این دو مذهب هم وجود داشت.
جالب بود برام که این هفته نامه کار تمسخر و توهین خود را اول با مسائل داخلی فرانسه شروع کرده است. اول تمسخر مذهبیهای کاتولیک و بعد تمسخر برخی مسائل ملی کشور که مهمترینش در خصوص تمسخر مرگ رئیس جمهور سابق فرانسه در سال 1970 است که همین هم باعث میشود که مجرم شناخته بشوند و کلا دفتر نشریه را ببندند. اما ده سال بعد برای دور زدن این توقیف، نام نشریه را تغییر میدهند و با نام شارلی (چارلی) که یک شخصیت کمیک بوده کار رو شروع میکنند که مجدد با طنز و تمسخری که باز در خصوص شاردوگل بوده در سال 1981 مجدد کار این نشریه متوقف میشود.
از آنجا که در مذهب اسلامِ فراگیر شده در جهان - که اهل سنت آن را تشکیل میدهند- شخصیت محوری و اصلی و کلیدی، حضرت رسول اعظم است، و نماد اسلام در جهان غرب ایشان میباشد، این نشریه که هیچ خط قرمز اخلاقی و حرمت عقاید انسانی برایش معنا ندارد، اولین تصاویر توهین آمیز را منتشر می کند. باید بدانید که این نشریه بین خود فرانسویها به نشریه ی «تند و زننده» معروف است و ناشرانش در رقابت با نشریه طنز دیگر آن ها را غیرشجاع معرفی می کند که مثل اینها جرات این سبک طنزپردازی را ندارند.
در توهینی که در سال 2007 به پیامبر اسلام و مسلمانان می کنند ( که در پست بعدی توضیح خواهم داد) با شکایت جامعه مسلمانان فرانسه دادگاهی می شوند که دبیر نشریه در دفاع از کارشان می گوید: کسانی که نمی توانند یک شوخی را درک کنند، رفتارشان نژادپرستانه است و ما هم فعالیتمان ضد نژادپرستی است.
در واقع علاقه و احترام و ادب مسلمانان نسبت به منتخب و فرستاده خداوند را نژادپرستی برای مردمشان تعریف میکنند که هرکس نسبت به هرچیزی تعصب داشته باشد در واقع نوعی از نژادپرستی است و غلط است و باید نسبت به هیچ چیز تعصب و غیرت و حساسیت نداشته باشید. شوخی با هرکسی و هر چیزی باید مجاز باشد و هیچ چیز هیچ حرمت و شأن و تقدسی ندارد.
برای درک مساله، گاهی باید حادثه رخ داده را با مثالی ساده و قابل درک برای همه تعریف کرد. مثلا اینکه اگر کسی با نظر و عقاید پدر و مادر عزیز شما، مشکل داشته باشد و برای ابراز این مخالفت کاریکاتورهای زشت جنسی با عبارت توهین آمیز بکشد و بین در و همسایه پخش کند و بگوید شوخی کردم جنبه داشته باش... شما چه واکنشی خواهید داشت؟ یا بگوییم چه واکنشی درست است که داشته باشید؟
برایم جالب بود که در معرفی اولیه این نشریه به زبان انگلیسی، کنار کلمه طنز، هتاک هم آمده بود. هتاک یعنی آدم پلید و بیشرم.
در ویکیپدیای انگلیسی این مجله اینچنین معرفی شده: سکولار، شکاک، بی اعتقاد به خدا، هتاک. چپ گرا هستند. به همین خاطر از نظر ملی و سیاسی گروه راست گرا را مسخره می کنند. و چون بیدین و بیخدا هستند از نظر مذهبی گروههای دینی همچون کاتولیکها، یهودی ها و مسلمانان را مسخره می کنند.
این مسخره کردن هم تمسخر معمولی در خصوص مسائل معمولی نیست. تمسخر عقاید و باورها است که از طریق تصاویرسازی جسمی و جنسی صورت می گیرد.
ادامه دارد...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
بعد از تجربهی بارها سفرِ بین شهری در فرانسه، متوجه شدم که عموم جادههای فرانسه، چراغ ندارد! و فقط باید با نور چراغ ماشین پیش بری.
@ninfrance
یه تجربه ای که با سفر به خارج از ایران بدست آوردم اینه که خیلی از تمسخرهایی که از طریق افراد ناشناس در فضای مجازی منتشر میشه و توسط عموم افراد بدون فکر برای هم ارسال میشه، انواع رفتارهای مردم کشورم با عنوان «ایرانی ها»ست. در حالی که خیلی از رفتارها در همه جهان یکسان و یک شکله.
دیروز دوستم تصویری از دانشگاه فرستاد که دانشجویان بدون هیچگونه فاصله اجتماعی برای صرف ناهار مقابل سلف دانشگاه صف بسته اند و هنگام صرف غذا هم کاملا در صورت هم حرف می زدند و غذا می خورند. و البته خروجی اش هم اعلام شب گذشته سایت ها بود که ظرف 24 ساعت بیش از 40 نفر در این دانشگاه به ویروس کرونا مبتلا شده اند...
دیدم رسانه های فارسی زبان انواع فیلم ها از مثلا صف بستن مردم برای تهیه نذری در ایام محرم در ایران را سوژه خبری کرده و به توهین و تمسخر پرداختند و می بینم که خبری از نشر چنین اخباری از سراسر جهان نیست.
دیدم که کاریکاتور پخش کردند که برای ایرانیان کرونا اوایلش یه غول ترسناک در شب تاریک بوده اما الان براشون یه دایناسور بانمک شده که در دشت و دمن ازش سواری می گیرن. اما واقعیت اینه که در همه دنیا این ترس ریخته.
فرانسه
@ninfrance
«هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نیست که راهی جز این در پیش گیرند؛
مردان حق را سزاوار نیست که سرو سامان اختیار کنند و دل به حیات دنیا خوش دارند، آنگاه که حق درزمین مغفول است و جُهال و فُساق و قداره بندها بر آن حكومت می رانند.»
شهید سید مرتضی آوینی
کتاب فتح خون
#خلاصه_نویسی_هایم
@ninfrance
توهین نبوده! شوخی کردن...
قسمت دوم
عرض کردم که برای اینکه سر در بیارم چرا باید یک مجله طنز اصرار بر تمسخر پیام آور مقدس یک دین آسمانی داشته باشه، شروع به تحقیق و مطالعه کردم.
گفتم که این مجله از ابتدا به دلیل تمسخرهای تند و زننده و هتاکانه که با ارزشهای گروه های مختلف جامعه فرانسه در تضاد بوده چندین بار توقیف و مجدد راه اندازی میشه.
اما آخرین بار در سال 1996 کارش رو از سر می گیره و کم کم گرایش هاش به سمت تمسخر شخصیت ها و مسائل دینی بیش تر میشه.
مثلا سال 2000 در کاریکاتوری فلسطیان را غیر متمدن معرفی می کنه که همین باعث اعتراضات میشه.
سال 2005 کاریکاتوری را منتشر می کنه که ضدیهود شناخته میشه و منجر به اخراج کاریکاتوریست میشه.
اما داستان از سال 2006 وارد تمسخر اسلام و مسلمانان و پیام آور مسلمانان میشه.
شرمسارم که بگویم در این سال سه کاریکاتور از رحمت للعالمین، کشیده می شه که فقط یکی از آنها را اگر بخواهم بگویم اینه که در عمامه ایشان، بمب جاسازی شده...
این کاریکاتورها باعث اعتراض مسجد جامع پاریس طبق قوانین گفتارهای نفرت پراکنی فرانسه میشه.
بر این اساس دادگاهی در پاریس برپا میشه که البته با تبرئه این نشریه به پایان می رسه.
با این دفاع که منظور از این کاریکاتورها بنیادگرایان (چیزی مثل داعشیها) بوده که تمسخر شده نه مسلمانان. با اینکه این کاریکاتورها در خصوص اشخاص چهره آن فرقه ها نبوده بلکه مشخصا و به نام پیامبر اسلام تصویر سازی شده بوده.
این برایم جالب بود که در مورد قبلی که یهودیان به تمسخر گرفته شده بودن، با عنوان یهودستیزی به این نشریه اعتراض میشه و سردبیر برای خاتمه یافتن مسئله، از کاریکاتوریست میخواد که عذرخواهی کنه و چون او قبول نمی کنه اخراجش می کنن و به پرداخت غرامت 40000 یورو هم گرفتار می شن!
اما در خصوص مسلمانان به گفتن این عبارت که شوخی بوده و توهینی به مسلمانان در کار نبوده این نشریه در دادگاه تبرئه می شه!...
نکته قابل توجه از اینجا شروع میشه که برخی می گن این نشریه در حال ورشکستگی بوده و این کارها باعث فروش بیشتر نشریه اش میشده چرا که طبق عادت همه میخواستند سر دربیاورند که قضیه چه بوده که انقدر هیاهو کرده و همین باعث بالارفتن فروش این نشریه شده.
انقدر که مثلا برای اولین بار از 100هزار فروش به 150هزار فروش برسه.
در آن زمان ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه بوده و کار این نشریه را تحریکات آشکار نام گذاری می کنه و محکوم می کنه با این توضیح که از طنزی که به اعتقادات مذهبی مربوط بشه باید خودداری کرد.
با اینکه مسجد جامع پاریس، لیگ جهان اسلام، اتحادیه سازمان های اسلامی فرانسه همه اعتراض می کنند، اتفاق خاصی نمی افته و این نشریه به کار خودش ادامه می ده. دلیل قابل توجهش هم این بوده که از رئیس جمهور بعدی یعنی سارکوزی این نشریه مورد حمایت قرار می گیره. سارکوزی به دادگاه نامه ای می نویسه و از سنت طنز فرانسه حمایت می کنه! اولاند هم به عنوان رئیس جمهور بعدی همین روال را با عنوان حمایت از آزادی بیان دنبال می کنه.
ناگهان در سال 2011 خبر می رسه که دفتر این نشریه مورد حمله قرار گرفته و وب سایتش هم هک شده. این اتفاق به دنبال کاریکاتور جدید این نشریه رخ میده که باز با تصویر طنزی از رسول خدا، این کلام کنارش نوشته شده که 100 ضربه شلاق اگر از خنده نَمیرید...
اما داستان چه بوده؟ مشخص می شود که این واکنشی به معرفی قانون شریعت پس از انتخابات در لیبی و پیروزی حزب اسلام گرایان در تونس بوده. (در خصوص این بخش مجزا و مفصل در پست های بعدی توضیح خواهم داد.)
بعد از این حمله، چاپ این نشریه چهار برابر میشه!
رئیس شورای مسلمانان فرانسه از لحن تمسخرآمیز مقاله نسبت به اسلام و پیامبر اظهار تاسف می کنه اما مخالفت خودش رو با اعمال هر نوع خشونت اعلام می کنه.
سال 2012 این نشریه مجموعه ای از کاریکاتورهای طنز ( شرمسارم که بگویم حتی برهنه) از کسی که از عزیز قلب ماست منتشر می کنه.
کار به جایی می رسه که آمریکا هم اظهار مخالفت می کنه. وزیر امورخارجه فرانسه انتقاد می کنه و می گه این روغن روی آتش ریختنه... اما سردبیر از انتشار کاریکاتورهایش دفاع می کنه، با این جمله که ما با همه این کار را می کنیم و استثنا نداره. (در خصوص اینکه چرا به این وضع رسیدن هم توضیح خواهم داد؛ این وضع که همه چیز براشون علی السویه باشه و نسبت به هیچ چیز احساس حرمت و احترام نداشته باشن).
ادامه دارد...
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
این متن را که خواندم این داستانک را نوشتم:
من وسیله بودم...
برای اینکه بنویسد برای جهانیان
که: رسول الله اسوة حسنه...
ننوشت...
و به آنها فرصت داد که با من کاریکاتور بکشند...
تقدیم به خودم و هرکس مثل خودم که کاری برای معرفی رسول رحمت و معرفت به جهانیان نکرد...
مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
اینجا ایران نیست☺️
یکی از بازارهای روز فرانسه است.
ظاهرا منطقه مسلمان نشین است اما چون عموم فروشندهها مسلمان هستند از همه مناطق شهر برای خرید به این منطقه میآیند. مثل ما☺️
قیمتها از مراکز مشابه ارزانتر است.
@ninfrance
فرانسه در موج دوم ۱۶۰۰۰ مبتلا در یک روز را هم تجربه کرد.
از وقتی رستورانها و کافهها باز شده، حجم زیاد جمعیت به شکل فشرده را در سطح شهر شاهد بودهام. چه در فضای باز، چه سربسته.
تنها قانون اینه که هنگام راه رفتن ماسک داشته باشی اما وقتی نشستی برداشتن ماسک مجازه. خب در این تصویر میبینید که فاصله اجتماعی وجود نداره. و سطح شهر پر هست از این دور هم نشینیها.
حالا به شکل آزمایشی شهر مارسی رستورانهاش رو تعطیل کرده تا ببینن چه اثری بر میزان ابتلا داره.
اما سر همین مسأله هم برخی مردم جهت اعتراض به بسته شدن رستورانها با ماسک ولی بی فاصله راهپیمایی کردن.
حتی تابحال چندین تجمع اعتراضی در همین مدت هم برپا شده است. مثل گروهی که مخالف اجباری شدن ماسک هستند...
هر کشوری با مسائلی درگیره و واقعا کرونا به عنوان یک موضوع مشترک جهانی میزان سنجش و مقایسه خیلی چیزها شده است.
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
«علیرغم ِ شرایط، شاد بودن؛ علیرغم شرایط، مؤمن ماندن؛ علیرغم شرایط، تن به فسادِ روح ندادن، صداقت و سلامت را حفظ کردن، سرسختانه و پیوسته جنگیدن، و تسلیم دلمُردگی نشدن؛ این وظیفهانسان است؛
انسانی که میداند در چه روزگاری به دنیا آمده است و در چه سرزمینی، و چه مسئولیتهایی را خداوند بر عهده او نهاده است... انسانی که حق دارد از اندوهِ سقوط ِ روحِ هموطنانِ کاردارِ خویش، خون گریه کند، و حق دارد به جنون گرفتار شود، و حق دارد قَدّارهکشان، جمیع دزدان و باج خواهان و نامردان روزگار را به جهنم بفرستد؛ اما تا لحظه موعود، دندان بر جگر فرو میبَرَد و از این حق مقدسِ مسلّم، استفاده نمیکند...»
برگرفته از کتاب برجادههای آبی سرخ
نویسنده: نادر ابراهیمی
@ninfrance
از جمله تجارب جالب برایم داخل خانههای اصیل و با قدمت فرانسوی است.
عموما چوبی. با آشپزخانه کاملا جدای دردار.
بعد دیدم فرانسویها به مدل آشپزخانههایی که هیچ در و حفاظی ندارد - که ما اُپن میگوییم- آنها آشپزخانهی آمریکایی میگویند.
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
توهین نبوده! شوخی کردن...
قسمت سوم
سال 2012 این نشریه (شارلی اِبدو) مجموعه ای از کاریکاتورهای طنز ( شرمسارم که بگم حتی برهنه) از کسی که از عزیز قلب ماست منتشر می کنه.
کار به جایی می رسه که رئیس دولت آمریکا هم اظهار مخالفت می کنه. وزیر امورخارجه فرانسه انتقاد می کنه و می گه این روغن روی آتش ریختنه... اما سردبیر از انتشار کاریکاتورهایش دفاع می کنه، با این جمله که ما با همه این کار را می کنیم و استثنا نداره.
ادامه دادن این تمسخرهای زشت، منجر به حادثه کشنده میشه، 7 ژانویه 2015 دو فرد مسلح فرانسوی الجزایری به این دفتر حمله می کنن که نتیجه اش 12 کشته میشه. من جمله کاریکاتوریستی که این تصاویر را کشیده بوده.
بلافاصله روز بعد، کارکنان باقی مانده اعلام می کنند که انتشاری خواهند داشت. 13 ژانویه اولین شماره پس از این کشتار منتشر میشه . تصویر هم همان شمایل سابق با چهره ناراحت است که کاغذی در دست دارد با این عنوان که: "من شارلی هستم". به این معنا که خود پیامبر هم از این خشونت ناراحت است و خودش را طرف کشته های این حادثه قرار داده است.
از این شماره 3 میلیون! چاپ میشه و به گفته خودشون با تقاضای زیاد به 5 میلیون میرسه. با این تبلیغ که درآمد حاصل از این فروش به خانواده قربانیان می رسه...
همچنین این نشریه در شهر نیویورک در مرکز آمریکایی Good ale جایزه ی شجاعت در آزادی بیان را می گیره!
دولت فرانسه یک میلیون یورو برای حمایت از این مجله هدیه می ده.
250 هزار یورو از بودجه گوگل اهدا می شه.
از مطبوعات فرانسه و صندوق کثرت گرایی فرانسه 100 هزار یورو کمک مالی می شه.
حامیان آزادی بیان هشتک من شارلی هستم را در توییتر فعال می کنند.
10 و 11 ژانویه 2015 تجمعاتی در شهرهای فرانسه با این شعار در حمایت از نشریه شارلی ابدو انجام می شه.
در مقابل اما ناآرامی هایی در نیجریه به دلیل تظاهرات علیه این توهین های آشکار ایجاد می شه. ۱۰ کشته و ده ها زخمی و اینکه ۹ کلیسا به آتش کشیده می شه و برخی پرچم کشور فرانسه را می سوزانند.
در الجزایر و اردن هم تظاهراتی شکل می گیره.
تظاهراتی مسالمت آمیز در خارطوم، سودان، روسیه، مالی، سنگال، موریتانی هم برپا می شه.
در چچن بیش از یک میلیون نفر تظاهرات می کنند با اعلام اینکه اسلام دین صلح است. رهبر چچن اعلام می کنه که برخی فرانسویها فاقد ارزشهای معنوی و اخلاقی هستند و این کار توهین آمیز را محکوم میکنه.
یک هفته بعد از این داستان ها رئیس دولت آمریکا ـ ترامپ ـ با تمسخر کار این مجله را کاری تند و زننده و نادرست اعلام می کنه! و می گه این مجله در آستانه سقوط مالی بوده که دست به چنین کاری برای افزایش فروش زده.
در کنارش سازمان سکولار جامعه ملی بریتانیا، برای پاسخ شجاعانه این نشریه به حمله تروریستی، 5000 یورو جایزه مربوط به صندوق حمایت به خانواده کاریکاتوریست ها اهدا می کنه...
کمی با فاصله که به روال این اتفاقات نگاه کنیم بازیچه شدن مردم و تحقق اهداف صرفا اقتصادی خیلی واضح به چشم میاد.
مجموعهای که احساسات بیش از دو میلیارد مسلمان را تحریک کنه. در این میان دو نفری که معلوم نیست که بودند حادثه تروریستی به وجود آورند. بعد احساسات مردم غیر مسلمان برانگیخته بشه، بعد مجموعههای مخالف دین و بخصوص گسترش اسلام در فرانسه به میدان بیان و تامین مالی بیشتر کنند. بعد در کشورهای مسلمان مردم با قلبهای جریحهدار ابراز ناراحتی کنند، باز در این میان معلوم نیست چه کسانی به کلیساها آسیب بزنند و تفرقه و خشم و ناراحتی و فاصله، بین ادیان ایجاد بشه و...
ادامه دارد...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
بی خبری از وضعیت زنانِ جهان در ایران
ایران که بودم هربار خبری می شنیدم از فلان کنوانسیون جهانی حمایت از حقوق زنان، که از وضعیت زنان در ایران اظهار نگرانی کرده!
همیشه کلافه میشدم، چون مطالعاتی داشتم و می دانستم در این موضوع در جهان وضعیت بسیار وخیم است و بهتر این است که برای جوامع خود اظهار نگرانی کنند...
سفرم به فرانسه خیلی دید بازتری به من بخشید، بخصوص که با یادگیری زبان فرانسه امکان مطالعه بیشترم فراهم شد.
چند روز پیش بود که در خانه دوستم صدای آه و ناله و فریاد زن جوان همسایه اعصابم را حسابی به هم ریخت و وقتی از دوستم جویا شدم گفت که این صدای هر روزه است. مرد خانه دائم الخمر است. زن جوان تنهایی کار می کند. هر روز در خانه دعواست. زن می گوید چرا من باید بجای تو کار کنم... و ضرب و شتم و آه و ناله و گریه...
در یک خانه کانکسی حدودا 30 متری زندگی می کنند و هر دو هم فرانسوی هستند...
تحمل آن صداها انقدر برایم سخت بود که به جاری شدن اشکم انجامید. از صدای مظلومانه ای که می شنیدم و کاری از دستم بر نمی آمد...
بعد از اخبار ایران می شنوم که فلان آقا در مناظره ای از چاره نداشتن برای همسو شدن با جامعه متجدد جهانی و هماهنگ شدن با تمدن آن سخن به میان می آورد!
سایت زیر اخبار و آمار کشته شدن زنان فرانسوی در خشونت های خانگی است. با این عنوان:
«بیش از 100 زن هرساله زیر ضربات همسر خود، می میرند.»
این سایت از موسسه آماری اروپا نقل می کند که فرانسه یکی از کشورهای اروپایی است که بیشترین آمار کشته شدن زنان در خانه توسط زوج خود را دارد و بعد آن آلمان و بعد آن انگلستان...
سال گذشته بود که استاد فیلمی از همین داستان خشونت خانگی برایمان نشان داد. حتما لینکش را پیدا می کنم و در کانال قرار می دهم.
برخی در ایران از جهل و بی خبری زنان و دختران جوان کشورم سوء استفاده می کنند.
از ما بپرسید...
ما که خارج از ایران را تجربه کرده ایم...
بر اساس فیلم ها و سفرهای توریستی فکر نکنید، قضاوت نداشته باشید و اذهان جوانان بی خبر جامعه را به راهی که عاقبتش در غرب کاملا هویدا است منحرف نکنید.
https://fr.euronews.com/2019/09/03/plus-de-100-femmes-meurent-chaque-annee-en-france-sous-les-coups-de-leur-conjoint
در تظاهراتی که زنان فرانسوی در پاریس داشتند برگه هایی شماره گذاری شده در دست داشتند که یعنی صد نفر بعدی ممکن است ما باشیم...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
امشب منزل یکی از دوستان ایرانی دعوت بودیم.
وقتی رسیدیم لحظات پنالتی زدن تیم ایران و عربستان بود.
شهدای منا جلوی چشمم آمد و دعا کردیم...
چه شیرین بود پیروزی ایران...
چه شیرین است خبر پیروزی ایران ما؛
هر نقطهی جهان باشیم...
🇮🇷👏🎉🎊
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی در فرانسه
@ninfrance
پرورش و آموزش
تمام دوران تحصیلم کلاس های پرورشی، فوق برنامه بود.
غالب کلاس های اصلی، دروسِ علومی بود که اگر نمی آموختم چیزی در زندگی انسانی ام از دست نمی دادم، اما کلاس های پرورشی، دروسِ علومی بود که هرکدام گرهی از زندگی ام باز می کرد.
دوران ابتدایی که خیلی بخاطر نمی آورم. دوران راهنمایی، یک کلاس یک ساعت و نیمه پرورشی داشتیم که چند درس خیلی مهم در زندگی ام را مدیون آن معلم در آن دوران هستم. اما هر زمان معلم ریاضی و ... زمان کم می آوردند ساعت غیرمهم! پرورشی را از مربی ما می گرفتند که چند فرمول بیشتر یاد ما بدهند.
دوران دبیرستان هم به همین ترتیب.
انقدر که به مدیر مدرسه نامه نوشتم و گلایه کردم که ما که گُلِ وقتمان را در مدرسه می گذرانیم و عملا فرصت تربیتمان از والدین گرفته شده و به گردن مدرسه افتاده، فقط آموزش می بینیم و از پرورش خبری نیست.
در حالی که طبق نظر اسلام و هدف ارسال رُسُل و دغدغه انقلاب اسلامی توسط مردم، تربیت بر آموزش مقدم است و باید طبق این نگاه حرکت کرد.
امروز با خودم فکر می کردم اصلا از نام گذاری اصلی، ضعف حواس جمعی کسانی که مسئولیت این مهم را به عهده گرفته اند به چشم می آید. باید می گفتند نظام پرورش و آموزش یا نظام تربیت و تعلیم. همین مقدم نکردن دومی در جایگاه اولی، نشانِ درجه دو دادن رتبه به اهمیت و فوریت و ضرورت تمامی اهداف و رویکردها و خط مشی ها و ماموریت های یک خرده نظام بزرگ در دل یک نظام انسانی بنام امروزیِ آموزش و پرورش است.
چندسال پیش، مجموعه ای، دغدغه تربیتی، برای نوجوانان تحت پوشش اش داشت. یعنی برنامه ای فرای مدرسه و ساعات درسی می خواست. قبول کردم که برای سه سال برنامه تربیتی آن ها سرفصل طراحی کنم.
طبق معمول دچار ضیق وقت بودند و از آنجا که عمیقا دغدغه داشتم یک شب تا صبح بیدار ماندم و برای سه سال 540 سرفصل محتوایی طراحی کردم. ساعت ده شب شروع کردم، ساعت 6 صبح تمام شد.
تالیف و تدوین این سرفصل ها هم به عهده خودمان گذاشته شد. (جدولش را ضمیمه می کنم؛ متذکر شوم که عناوین در این جدول کلی است؛ جزئیات هر جلسه در این تصویر تعریف نشده).
تصورم این بود که اگر هر نوجوانی در پنج حوزه اخلاق، احکام، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سرفصل های تعیین شده را بیاموزد زندگی متفاوتی را تجربه خواهد کرد... حتی اگر این پرورش کامل هم انجام نشود به هر میزان به او منتقل شود امکان باز شدن گره ای از ذهن و قلبش برای بهتر زندگی کردن با برد آخرتی را تجربه خواهد کرد.
امروز در سر می پرورانم که آن طرح سابق را به روز کرده و برای تحققش برای هر خانواده ای که مشتاق است، تمام توانم را خرج کنم.
با توجه به مجازی شدن کلاس ها این طرح هم می تواند به شکل مجازی راه اندازی شود و فرزندان هر خانواده ای که تمایل داشته باشند را پذیرش کند ـ در هر نقطه ای از این کره ی خاکی که باشند ـ.
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی در فرانسه
@ninfrance
از جمله تجارب عجیب و جالبم در اینجا دادن بقیه پول خرید است.
به شکل رایج عموما قیمتها را برای جذب مشتری شکسته مینویسند.
(که البته فکر میکنم همه جا رایج باشد اما در این حد واقعا بامزه است.)
مثلا بجای 2 یورو می نویسند 1,99 سنت.
و خیلی دقیق اون یه سنت رو بر میگردونن اگر پول کاغذی داده باشی.
مثل این میمونه که در ایران یک چیز ۲هزارتومانی را نوشته باشه ۱۹۹۰ تومان و ده تا تک تومنی بهت برگردونن.
ده تا ده سنت میشه صدسنت. یعنی یک یورو. حالا از اون دهسنت، یک سنت برمیگردونن!☺️
خلاصه که در اون مدتی که با پول کاغذی خرید میکردم نه کارت بانکی و یا در برخی جاها مثل بازارهای روز که کارتخوان ندارن و فقط پول کاغذی قبول میکنن، خروجیاش شده یک کیسه سکههای یک سنتی و دو سنتی و پنج سنتی و موندم باهاش چی کار کنم.
البته تا بحال چندبار که سکهها زیاد شده شمارش شده، به مغازهدار تحویل دادم که نتیجهاش شده شمارش یک سنت دو سنت من به شکل دقیق. یعنی اینطور نیست که پول را بدهی و بگویی این شصت سنت و او هم بپذیرد. حتما باید شمارش شود.
اینجاست که باید از صبر مشتریهای پشت سر تشکر کنی که البته برای خودشان عادی است.☺️
فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من فرانسه
تو عراقی
چه فراقی
چه فراقی...
بعد از سالها پارسال موفق شدیم برای ایام اربعین بلیط تهیه کنیم که از طریق ایران برویم پیاده به سوی کربلا...
اما ایران که رسیدیم، دلتنگی مادر، دو دلم کرد.
مادر دوست داشت این مدت که ایرانم با او باشم.
از دل اول عبور کردم و دل دوم را انتخاب...
و در نهایت تصمیمم این شد که همسر با برادر برود و من کنار مادر بمانم.
قرار بود امسال همگی با هم برویم، مادر هم بیاید... که دنیا زیر و رو شد...
شاید امسال اربعین نرفتهها حال و روز دل هرساله ما را عمیقا درک کنند...
آنها که میخواهند و میتوانند بروند اما باید تکلیف را انتخاب کنند.
خوشا به حال کسانی که هرجا هستند هر قدمی که بر میدارند نیت میکنند.
خوشا به حال خدمتگزاران از خودگذشته، در هر پست و هر جایگاهی...
از همه خیلی التماس دعااا
@ninfrance
پیش از این در کانال گفته بودم که ورودی مترو حفاظ ندارد و به مردم اعتماد شده که برای استفاده از وسایل نقلیه عمومی وجدانا کارت بزنند. و فقط هر چند روز یکبار مامورین سیاه پوش کنترل میآمدند و هرکس بلیط ۱.۵ یورویی پرداخت نکرده بود را ۳۵ تا ۷۰ یورو جریمه میکردند.
در خبرها دیدم ظاهراً در کنترلها مشخص شده افراد زیادی بدون کارت زدن از مترو استفاده می کنند و دیدم تمام ایستگاههای مترو در حال مجهز شدن به درهای شیشهای است که با کارت زدن باز شود.
کسانی هم شاید از این وضع ناراضی باشند که هنوز فعال نشده دیدم یکی از شیشهها را شکستهاند...
فرانسه
@ninfrance
فرانسه ۲۷۰۰۰ نفر ابتلا در ۲۴ ساعت رو هم تجربه کرد...
حوادث آخرالزمانی...
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
شأن انسان در ایمان و هجرت و جهاد است و هجرت مقدمهی جهاد فی سبیلالله است.
هجرت، هجرت از سنگینیهاست و جاذبههایی که تو را به خاک میچسباند.
چکمههایت را بپوش، رهتوشهات را بردار و هجرت کن، که پیامبران نیز همه آمدهاند که تو را از سنگینیها رها کنند و زنجیر جاذبههای خاک را از دست و پای ارادهات بگشایند.
شأن انسان در این است که هجرت کند و از زمان و مکان و مقتضیات فراتر رود و غل و زنجیر جاذبههای دنیا را از دست و پای خویش بگشاید و در آسمان لایتناهی ولایت پرواز کند.
و کسی این مقام را در خواهد یافت که از آنچه خود دوست دارد بگذرد و سر تسلیم به آستان قربان بسپارد و مقرب شود...
برگرفته از یادداشتهای شهید سید مرتضی آوینی
@ninfrance