eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
60 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴هر نوکری ببینه اگر چای ریزه چیکار باید بکنه بهتر چای عزای ارباب دم بشه که مادر بیشتر نگاه کنه می‌گفت رفتم ی‌جا چای روضه خوردم دیدم فرق می‌کنه خاص تر ی پیر غلامی بود صداش کردم گفتم حاجی داستان این چاییت چیه طفره رفت گفتم حاجی ی‌کمی متوجمون میکنند این چای روضه فرق داشت گفت چهل سال دارم چای میریزم برای نوکرای حسین... استمرار ادب طهارت اخلاص پیر شدن پای مجلس ارباب سوز به آدم میده نوکر ارباب هر کاری بهش دادن بدون شرط قبول می‌کنه بهش میگی نخون سینه بزن قهر نمیکنه منبر نرو‌قهر نمیکنه بهترین نوکریت انجام بده آخرش هم شبیه بدهکارها باش بگو حلال کن که از غم زینب نمرده ام... کلی مداح خوش صدا داریم گاهی ی‌ روضه خون صداش هم خیلی خوب نیست ها ولی حال جلسه رو تغییر میده چرا چون داره تمرین می‌کنه میخواد بخونه با زبونی که میخونند هر حرفی رو نمیزنند... ای نوکر با زبونی که میخوای اسمش صدا بزنی تمرین کن کمتر خطا کنی... اونوقت وقتی صداش می‌کنی قشنگ @niyat135
ی وقتهایی تو‌ این چله برو پشت بوم خونت عاشوراء بخون تنها رو به حرم... بعد بگو‌ آقا چشمهام از بس گناه کرده نمیبینمت... @niyat135
328.7K
سخنی خطاب به اعضای کانال ضمنا اگر فکر میکنید مطالب کمک می‌کنه به حال دل بقیه همانطور که شما با آشنا شدید را معرفی کنید @niyat135
📍غرب تهران شهرستان شهریار مقابل امامزاده اسماعیل بن موسی بن جعفر علیه السلام شهریار میدان شهدای گمنام 🕕ساعت ۷:۰۰صبح با حضور خونواده های شهداء 🌷 تشریف بیارید مهمون خانم جان هستید و بگیرید علاقه مندان جهت کمک نقدی به سفره 👇 5892101468827932 💳فرزاد سلامت بخش (علی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیَّت
• امیرالــــمؤمـــنـین عــــلـی • 🌸از پیامبر اکرم (ص) نقل شده: خداوند متعال برای برادرم، علی بن ا
• امیرالــــمؤمـــنـین عــــلـی • 🌸پيامبراكرم صلی الله علیه وآله به اميرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: علی‌جان؛ خداوند تبارك و تعالى به من فرمود: اى محمد؛ على را با همه انبياء به طور پنهانى و با تو به طور علنى و آشكار همراه نمودم. (أنوار النعمانية جلد۱، صفحه ۳۰) ▪️۲۸ روز تا عید سعید غدیر خم نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت 👈 عضو‌شوید @niyat135
🌷قسمت هجدهم🌷 در را که بستم،دست گذاشتم روی گونه هایم.الو گرفته بود. دویدم و به روشویی رفتم.صورتم را شستم.باید آماده میشدم برای خواب. رختخواب هارا کیپ تا کیپ انداخته بودند.گوشی را گذاشتم زیر بالش.چشم هایم را روی هم گذاشتم.صدای پیامک ها شروع شد.گوشی را همان زیر ملحفه جلوی چشمم گرفتم:((سلام عزیزم خوبی؟)) چشم هایم گرد شد:وای خدای من چه پررو! _نازگل من چطوره؟ با خودم گفتم:((چه غلطی کردم گوشی رو گرفتم!)) _گلم اگه کاری داشتی پیامک بفرست. ساعت سه نیمه شب بود.هربار که پیام می آمد با صدای سوت بلبلی می آمد.مچاله شده بودم زیر ملحفه و گوشی را محکم به گوشم چسبانده بودم.انگار در و دیوار چشم و گوش شده بود.خیس عرق شده بودم.گونه هایم آتش گرفته شد.وای چه اشتباهی! اذان شد و گوشی از صدا افتاد.بلند شدم برای نماز. از سر و صدای مهمان هایی که راهی شهرستان بودند بیدار شدم. سرم درد میکرد و چشم هایم باز نمیشد.به هر جان کندنی بود بلند شدم.با رفتن آخرین مهمان ،انگار در خانه بمب منفجر شده بود. رختخواب ها پهن،ظرف و ظروف این طرف و آن طرف،کف زمین پر از نقل و خرده شیرینی و گل های پر پر شده،لباس ها افتاده روی دسته صندلی ها و آشپزخانه پر از ظرف نشسته.باید داخل خانه لی لی میکردیم.سعی کردم جمع و جور کنم این بازار شام را. ملتمسانه نگاهش کردم.سکوت کرد. سکوت هم علامت رضاست. گفتم بیاد دنبالم.((آخ جونم))را نشنیده گرفتم! از کهنز تا شهریار شش یا هفت کیلومتر است . با هم پیاده رفتیم. در مسیر هر کس به ما میرسید ،بوق میزد و اصرار میکرد که سوار شویم،اما ما دوست داشتیم پیاده برویم.اردیبهشت ماه بود.جمعه و خیابان خلوت. درخت ها از دو سو دستشان را به هم داده و سر برشانه هم گذاشته بودند. این سو و آن سو نهر آب روان بود.گویی برای ما خیابان را آب و جارو کرده و آذین بسته بودند. _خب یه حرفی بزنین سمیه خانم! نمیدانستم چه بگویم.شروع کردم به صحبت کردن درباره همین برنامه هایی که در تلویزیون پخش میشود.حرفم را قطع کردی و پرسیدی:((راستی چه غذایی را خیلی دوست داری؟)) _قورمه سبزی. _خداییش غذایی پیدا میشه که بیشتر از من دوست داشته باشین؟! برای یک لحظه گونه هایم گل انداخت. اما از اینکه در کنارت راه میرفتم احساس غرور میکردم. میدانستم طبق آیه قران به وقت قدم زدن نباید به زمین فخر فروخت،ولی نمیتوانستم به وجود و همراهیت فخر نفروشم.به نماز جمعه رسیدیم.همراه جمعیت نماز خواندیم و پیاده برگشتیم. باز همان آب روان و همان هوای اردیبهشتی و همان دالان بهشت! رسیدیم در خانه تان.گفتی:((بریم بالا.)) _وای نه! مامانم یه عالمه کار داره! اصرار کردی.در خانه تان را زدی.در باز شد.میخواستی در عمل انجام شده قرار بگیرم.رفتیم داخل حیاط.روی تخت چوبی چند دقیقه نشستم.پدر و مادر و خواهرت با ظرفی میوه آمدند.اصرار کردند برویم بالا،گفتم:((باید زود برگردم!)) در باغچه خانه درختی بود غرق شکوفه.دور تا دور باغچه کوچک چند ردیف بنفشه زرد و سرخ و عنابی.مادرت دوربینش را آورد.چند تا عکس گرفت.موزی را نصف کردی،نصف در دهان من،نصف در دهان او.گونه هایم سرخ شده بود. گفتم:((دیگه بریم!)) من را رساندی جلوی در خانه.مامان پرسید:((تنها برگشتی؟)) _آقا مصطفی من رو رسوند. برگشت طرف آشپزخانه. _کاری هست انجام بدم مامان؟ _کار؟دیدی سراغش رو بگیر.میبینی که دست تنهایی همه رو انجام دادم. _ببخشید! گفتم و رفتم طرف روشویی.آبی به صورتم زدم.گونه هایم شده بود گل آتش.چپیدم داخل اتاقم. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم ام البنین دلم پاشد گره هایی که داشتم واشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با کنیزی خونواده عشق در دو عالم عزیز زهرا شد
سفره خانم ام البنین (س) هفته پنجاه و دوم
سلام صبح بخیر چهاردهمین سفره خانم ان شالله که همه حاجت روابشن التماس دعا🙏🌹 از
هفته نوزدهم سفره بی بی جان خانم ام البنین از یاعلی مدد
دعاگوی همگی در حرم امام رضا هستیم
سلام هفته 17سفره خانم جان ام البنین شهرستان
سلام سفره خانم ام البنین اول سلامتی وظهور امام زمان وشفای مریض ها ازخانم میخام درعرفه کربلای من امضا کنن انشالله
سلام علیکم چهارمین سفره خانم ام البنین انشالله همه حاجت روا بشن از شهرستان
سلام سفره حضرت ام لبنین هفته 16التماس دعا روستای مرک
سفره ام البنین به نیت ظهور آقا امام زمان سلامتی همه مردم هفته نهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برآورده شدن حاجت (شفای مریض) و ادای نذر خانم ام البنین سلام الله علیها