#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان سی و هشتم : اتاق خصوصی
🌹راوی : سرکار خانم سبک خیز
توی بیمارستان ۱۷ شهریور بستری بود .
هر وقت میرفتم ملاقاتش ، میدیدم دو نفر کنارش هستند .
دو سه روز اول فکر میکردم مثل بقیه میآیند برای عیادت .
کم کم فهمیدم ؛ که نه ؛ همیشه همان جا هستند .
یک بار ، کنجکاو شدم و از آقای برونسی پرسیدم : اینا کی هستند ؟
گفت : دوستام هستند .
گفتم : برای چی همیشه اینجان ؟
گفت : دوستن دیگه ، میان اینجا که پیش من باشن .
آنقدر خاطر جمع حرف میزد ، که نمیشد حرفش را باور نکنی .
باور هم میکردی زیاد با عقل جور در نمیآمد ؛ دو تا دوست که همیشه با او باشند !
روزهای اول با چند تا مریض دیگر تو یک اتاق بودند .
یک روز که رفتم ملاقات ؛ آنجا نبود . دلم شور افتاد .
فکرم به هزار راه رفت .
سراغش را از پرستار بخش گرفتم .
شماره اتاقی را گفت و ادامه داد : بردنشون اون جا .
توی اتاقش فقط یک تخت بود .
همان دو نفر هم ؛ پهلویش بودند .
تا مرا دیدند ، آمدند بیرون .
کنار تختش ایستادم.
سلام کردم و احوالش را پرسیدم . گفتم : برای چی آوردنتون اتاق خصوصی ؟
با لحن بیتفاوتی جواب داد : دکتر گفته : سر صدا برام خوب نیست ، برای همین آوردنم این جا .
یک ماهی توی بیمارستان ۱۷ شهریور بستری بود .
آن دو نفر هم همیشه باهاش بودند . مرخصی هم که شد و آمد خانه ، همراهش آمدند .
هنوز زخمش خوب نشده بود که از منطقه فرستادن دنبالش .
با همان زخمهای خوب نشدهاش ، راهی شد .
بعد از شهادتش ؛ آن دو نفر را دیدم . خودشان آمدند پیش من گفتند : ما محافظ آقای برونسی بودیم !
چشمهایم میخواست از حدقه بزند بیرون .
تنها چیزی که حدسش را هم نمیتوانستم بزنم ؛ همین بود .
گفتم : پس شما چرا هیچی به من نمیگفتین ؟
گفتند : خود حاج آقا از ما خواسته بودند ؛ به شما هیچی نگیم.
نه به شما ، نه به هیچ کسی دیگر . یکیشان دنبال حرف رفیقش را گرفت و گفت : اون دفعهای که شما اومدین ملاقات و دیدین که برده بودنشون اتاق خصوصی ، به خاطر اعتراض زیاد ما بود
پرسیدم : چرا ؟
گفتن : چون اون خدابیامرز دوست داشت مابین مردم باشه ؛ ولی ما میگفتیم خطرناکه ؛ آخرشم با هزار خواهش و تمنا بردیمش توی اون اتاق.
ادامه دارد ...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله النور
#سفره_خانم_ام_البنین
#هفته_146 #باذن_الله
📍غرب تهران شهرستان شهریار روبروی امامزاده اسماعیل علیه السلام
میهمان سیده ام البنین سلام الله علیها
در جوار مزار شهدای گمنام #نذورات👇👇
یا ام البنین سلام الله علیها
5892101468827932
💳 فرزاد سلامت بخش
(برای کپی، روی شماره کارت بزنید)
ساعت 7صبح ان شاء الله
#نیت
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم🌷
السلامُ على منْ بأسمها يُستجابُ الدُعاء
الحمدالله #هفته_هشتاد_و_چهارم از
#شنبههای_ام_البنینی در
مسجد امام حسن مجتبی (ع) اندیشه فاز ۲ شهرک راه آهن برگذار شد💚
کمِ مارو قبول کن خانوم جان یا ام البنین
قبول حق ان شاءالله🙏
نیَّت
استناد کتیبهای که پس از سال ۱۳۲۱ق در این زیارتگاه دیده که در آن تنها نام سه تن از شهدای کربلا برده شده بود، اینجا را مدفن سرهای سه تن از شهدای کربلا یعنی حضرت عباس، علیاکبر و حبیب بن مظاهر دانسته است
فهری، مراقد اهل البیت، ۱۴۲۸ق، ص۳۹-۴۰
الله اعلم و یعلم
محققین باید نظر بدهند ،
اما اینکه سر ها در این مکان بوده است قطعی است