این روایات را تا میتوانید نشر دهید، این خانواده ها خیلی مظلوم هستند
🔴روایتی از مردی که پسر ۸ سالهاش مقابل چشمانش شهید شد!
🔸از سیرجان آمدیم با خانواده، بچهها را جلو ضریح گذاشتم، گفتم دستتان را بگذارید روی پنجرههای ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم.
🔹داشتم آماده میشدم که عکس بگیرم، یکدفعه صدای جیغ و داد همهجا را برداشت. گیج شدم، نمیدانستم چیشده تا اینکه صدای تیراندازی نزدیکتر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستش را گرفتم و این کوچیکه را هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازیهای ایستاده، پناه بگیریم.
🔸بچهها را خواباندم زمین و خودم را انداختم رویشان. آن نامرد ما را دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد میزدم نزن بچهست، ولی کارش را کرد. پسر بزرگم یک لحظه سرش را از زیر بدن من آورد بالا ببیند چی شده که تیر خورد
🔹بعد از گریه مفصلی گفت زنش را هم از دست داد و حالا خودش مانده و این بچه سه ساله که هردو مجروح اند. پسر سهساله حرف نمیزد، ترس و تنهایی همه وجودش را گرفته بود. پرسیدم توانستی آخرین عکس را از پسرت بگیری یا نه که بغض هر دومان ترکید.
#شهید_علی_اصغر_گوئینی
#کارخودشونه؟