eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.8هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
558 ویدیو
25 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
48916_1397123145451_1725849.mp3
1.73M
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 شنیدید ميگن تا پدر نشيد، مادر نشيد، دل پدر مادر رو درک نمیکنی؟!..  ولی این شهید بزرگوار «شهید حسین معز غلامی» دل پدر و مادر رو درک کرده بود .. چون اینها رزقشون رزقِ معنویِ معرفتیِ .. میفهمه ... بر می گرده ميگه پدرم ، مادرم اومديد کنار قبر من {خبر داره از دل بابا} امدید فقط روضهء علی اکبر بخونيدا ... با خبر میشن دیگه ...  بذار دلت تسکین پیدا کنه ... برایِ علی اکبر ... ببین حسین چه جوانی رو داد ....  ما هم روضه علی اکبر بخونيم امشب ... چه رزقی نصیبِ ما شده روضه علی بخوانیم ...  تا اومد اجازه میدان بگيره ، صدا زد برو علی ...  واینستا برو علی جان .. ميدونید چرا بلافاصله فرمود برو علی؟... برا اینکه خیلی علی رو دوست داشت .. خیلی عاشقِ علی بود، ميخواست با دله خودش مبارزه کنه.. زبان حال: گفت ببین خدا چه جوري از عزیزِ دلم دل کندم ... ولی خدا به حسینش فرمود حسینم لازم نبود انقدر سریع بگی برو...  خوب بگیر بغلش کن ... بوسش کن پسرت رو .. اشکالی نداره، نگفتم خداحافظی جرمه ... من که ميدونم دلت چقدر عاشقِ علی ِ... نه خدایا بره  علی جان برو ... بعد علی اکبر رفت.. حالا علی اکبر رفت ..  هرچي میجنگه ضربه کاری نمی خوره ..  علی اکبرم عارفه ، میفهمه ... برگشت يه نگاه به بابا کرد ... گفت مثل اینکه من يه بار ديگه بايد برم با بابا خداحافظی کنم برگشت گفت بابا عطش داره منو میکشه آب بهانه شد حسین، علی رو بغل گرفت لب رو لب های علی گذاشت ...😭 ألا لعنة الله علی القوم الظالمین  هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1370458728.mp3
1.04M
📢 تلاوت صفحه سی اُم، سوره مبارکه بقره
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ▪️میگن این خانم سه ساله زهرای کربلا بوده،اینقدر گریه کرد،این گریه قیامتی به پا کرد،آخه از مادرش یاد گرفته، وقت ناله است،وقت زمزمه است 🔸اومدی برا کسی گریه کنی،که هیچکی به اندازه ی این خانم،واسه حسین گریه نکرده،جانم،نه فقط از لحاظ ظاهری،نه،نه فقط از لحاظ ظاهر شبیه مادرش بود،مرام و عقیده و راهش هم به مادرش زهرا میره،شنیده بود مادرش تو مدینه هرچی خطبه خوند،بین در و دیوار رفت،تو کوچه های مدینه اومد؛ ▪️نتونست رو دل این نانجیب ها اثر بذاره،آخر سر اومد تو بیابونا شروع کرد گریه کردن،آی اونهایی که میگن این گریه ها الکیه،گوش بدن،اونایی که میگن بسه چقدر گریه می کنید،دیدید بعضی ها میگن دوباره محرم اومد،این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید،هرسال گریه می کنید ▪️ما گریه مون رو از رقیه بلدیم،آخه میگن این دختر اینقدر گریه کرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،ما هم اینقدر گریه می کنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد.. 😭 🔸امشب خیلی ها براشون شب عاشوراست بریم در خونه ی این خانم سه ساله،گریه ای که خانم رقیه کرد،گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود که همه بفهمند،ظالم کیه،ظلم کیه،گریه کرد که برو ببین الان اثری از دارالاماره،اثری از کاخ یزید نیست،فقط برو ببین تو این شهر برا خانم چه حرمی درست کردن،چقدر جلال داره،چقدر جبروت داره، حالا داره با ،باباش حرف می زنه: دیشب مدینه بودم و می گفتم می خندیدم لالایی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم ای وای بازم خواب می دیدم دیشب داداش علی اومد به روی دستام بوسه ز می گفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم ای وای بازم خواب می دیدم دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونه مون می گفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم ای وای بازم خواب می دیدم چرا این خوشی ها همه اش خوابه دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم  عکس عمو رو با علم کنار دریا کشیدم اینم بازم خواب می دیدم یه روز جاموندم از همه به روی دست فاطمه چشام می رفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم کاشکی اینم خواب می دیدم ▪️چرا تلخی ها تو بیداریه،از بالای ناقه افتادم،تو بیابون تاریک داشتم دق می کردم،یه وقت دیدم سرم تو بغل یه مادره،حسین... 😭 هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
صاحب علم پاشو.mp3
1.98M
شماره 961 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ صاحب عَلَم پاشو پشت و پناه من قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن چشم روشنی حرم بودی چشمت زدن تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن پاشو ببین با چشم گریون همه تو خیمه ها هراسون گره زدن به معجراشون ▪️پاشو برادرم اباالفضل دست بریده ت رو دیدم سر راهم پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم مثل علی اکبر شده جسم تو هم در هم دشمنا می خندن به اشکِ چشای من می سوزه علقمه از سوزِ صدای من دیگه نمونده راه چاره برای من تو رو به خاک و خون که دیدم خدا میدونه چی کشیدم کنار پیکرت خمیدم ▪️پاشو برادرم اباالفضل ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی بازوت شکست انگار مثل مادر زمین خوردی تا دیدم افتادی روی خاک، پشتم شکست تیر سه شعبه اومد راه نگاتو بست چشم تو مثل قلب زینب، به خون نشست عزیز برادرم بلند شو امید خواهرم بلند شو تموم لشکرم بلند شو تو رو به خاک و خون که دیدم خدا میدونه چی کشیدم کنار پیکرت خمیدم ▪️پاشو برادرم اباالفضل هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1372222099.mp3
777.7K
📢 تلاوت صفحه سی و یکم، سوره مبارکه بقره
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ▪️بچه رو روی دست گرفته ابی عبدالله،ان لم ترحمونی،به من رحم  نمی کنید، فارحموا هذا الطفل،به این بچه رحم کنید.. إما تَروُنَهُ کیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً،باید معنی کنم،معنی کنم بعد دادت در بیاد، گفت:ماهی رو از آب بیرون می ندازید،تا اون موقعی که جون داره،خودش رو هی از رو زمین بلند میکنه،بالا و پایین خودش رو میندازه،دیگه جونی براش نمی مونه،این لب هاش رو بهم می زنه،عرب این لحظه رو می گه تلظی، 🔸ابی عبدالله نشون داد بچه رو،سر رو شونه می افتاد،فرمود:ببینید داره تلظی میکنه،یعنی اگه آبم بهش برسونید شاید جون بده، بعضی از پیر مردهای سپاه،گفتند:حسین راست میگه،ما که با بچه جنگ نداریم،ابی عبدالله ،علی اصغر رو آورد تو دل میدون،لباس پیغمبر رو پوشید،برا چی آقا اومد،اولاً منت نون کشیدن بده،منت آب کشیدن بد نیست،دوماً ابی عبدالله تا لحظه ی آخر،داره اینها رو هدایت میکنه،منت هدایت داره میکشه،نکنه اینها بیچاره برن تو جهنم،امامه دلش میسوزه،لذا بین لشکر،خیلی ها از پیرمردها بلند شدن گفتند:راست میگه حسین،بچه رو بگیرید سیراب کنید. 🔹ابن سعد ملعون،دید وضع سپاه داره بهم می ریزه،یه نگاه به حرمله نانجیب کرد،امتحانش رو پس داده،او چشم اباالفضلم هدف گرفته،گفت:چرا جوابش رو نمیدی، ▪️نانجیب گفت:بابارو نشونه بگیرم یا بچه رو،گفت:مگه سفیدی زیر گلوی علی رو نمی بینی،هنوز حرف های حسین تموم نشده،یه وقت دید علی داره بال بال می زنه.. 😭 حالا دیگه حرف آقا عوض شد،تا حالا داشت با علی حرف می زد،حرف عوض شد،گفت: برایم مرثیه می خواندی ای تیر به دستم کودکم خواباندی ای تیر تمام تارهای صوتی اش را به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر گفت: گلویت سرخ و زیر و بم ندارد چنان زخمی زده مرهم ندارد بمیری حرمله با چشم دیدم که تیر تو ز نیزه کم ندارد ز داغت تیر هم گریان شده ای وای نفس در سینه ات سوزان شده ای وای خدا را شکر دستم زیر سر بود سرت از پوست آویزان شد ای وای ز چشمت رفت کم کم سو بمیرم چکد خون از سر کیسو بمیرم خدا رحمی کند مادر نبیند سرت یک سو،تنت یک سو بمیرم ▪️امشب کسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یک جا،همه جا هلهله می کردم،کف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود.. 😭 نمی دونست کجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیکار کرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها، گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاک ها،با غلاف شمشیر یه قبر کوچولویی کند. پدر با کودکی پرپر نشسته به روی خاک ها مادر نشسته رباب این را فقط تکرار می کرد سه شعبه دارد و تا پر نشسته یه منظره ای مادر دیده،می گفت: عطش گرد پر و بال تو می گشت غریبی پای اقبال تو می گشت به پشت خیمه ها ای وای دیدم کسی با نیزه دنبال تو می گشت لالایی اصغرم،لایی لالایی ▪️امشب خانم ها بیشتر باید گریه کنند،ای کاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد کنار گهواره ی خالی،گفت: چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من کنم تماشایت مزار کوچک تو پر شده از خونت به خواب ماهی من در میان دریایت مرا ببخش عزیزم که جای قطره ی آب به یک سه شعبه برآورده ام تقاضایت چگونه جسم تو پنهان کنم که می دانم به وقت غارتمان می کنند پیدایت کمی بخواب در این خاک تا کمی وقت است که بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت بیا رباب که این شاید آخرین باری است که خواب می رود او با نوای لالایت اگر نشد که شود سایه سرت امروز به روی نیزه شود سایه سار فردایت آاای حسین …😭 هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا