eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
603 ویدیو
27 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ادامه دارد... هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
🌸🍃﷽🌸🍃 سوره اخلاق در قرآن🔻 ✍️ سوره حجرات با اینکه نسبتاً کوتاهه و ۱۸ آیه بیشتر نداره، سرشار از پیام‌های اخلاقی برای یک جامعه‌ی ایمانی‌ است این سوره نحوه ارتباطِ مومنین با همدیگه و حتی ارتباط با غیرِ مسلمانان رو بیان میکنه. آیات ۱۱ تا ۱۳ این سوره رو با هم ببینیم👇 ▪️یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 💬 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! ▪️لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ، عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ. 💬 هرگز نباید گروهی از مردانِ شما گروه دیگری را مسخره کنند، چه بسا گروهِ موردِ تمسخر از اینها بهتر باشند. ▪️وَ لَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ، عَسَی أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ. 💬 همچنین هیچ گروهی از زنان، نباید زنان دیگر را مسخره کند، شاید آنان از اینان بهتر باشند. ▪️وَ لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ. 💬 و از يكديگر عيب‌جويی نكنيد، و به هم طعنه نزنید. 🔍«تَلْمِزُوا» از «لَمَزَ» به معنای خرده‌گيری و عيب‌جويی است بنی‌آدم اعضای يک پيکرند.☜ بنابراين عيب‌جويیِ ديگران، ناديده گرفتنِ اين پيکر واحد، و غفلت از معايب خود است. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»🔥 ▪️وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ. 💬 و با القابِ زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بر روی کسی برچسب نزنيد🏷️❌ ☜ اینا خسیسند، اینا زشتند، اینا... ▪️بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ 💬 چه زشت است صفتِ زيرِ پا نهادنِ معيارهای اخلاقی، پس از ورود به حوزۀ ايمان. 🔍«الاسْمُ الْفُسُوقُ» یعنی چی؟! اسم همون ويژگی، ماهيت و صفت یک چیز است: مثل «اسماء الحسني» که دلالت بر ويژگی‌ها و صفات نيكوی خدا میکنه. «اسم الْفُسُوق»☜ يعنی شخصيت منحرف و غيراخلاقی داشتن. ممکن است بگوییم چون لازمه‌ی ايمان داشتن، در امنيت بودنِ ديگران از دست و زبان انسانه، نقض اين حريم و حرمت‌ها نشانه‌ی فاسق بودن و بی‌ايمانی محسوب میشه. یعنی کسی که دیگران رو مسخره میکن، طعنه میزنه، لقب زشت میده و... از خارج میشه و حساب میشه❌ ▪️وَ مَن لَّمْ یَتُبْ، فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ 💬 كسانی كه از چنين شيوه‌های مغاير با برنگردند و توبه نکنند، هم اينان و ستمگرِ واقعی هستند.🖤 ▪️یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 💬 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! ▪️اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ، إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ. 💬 از بسیاری از ظنّ و گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است. چقدر عجیب! در یک جامعه ایمانیِ واقعی، قلمرو امنيت اشخاص حتی به درون ذهن و قلب مومنین هم کشیده میشه. حتّی توی دلش هم نمیتونه به ديگران بدبين باشه! ☜ از اونجایی که اعمالِ ما از احساساتِ درونی ما ناشی میشه، سوءظن و بدگمانیِ بدونِ دلیل نسبت به ديگران، ممكنه منجر به رفتارهای ناشايست بشه و روابط دوستانه ما با دیگران رو به هم بزنه. بخاطر همین میگه تو دلتون هم به دیگران بدبین نباشید. ▪️وَ لَا تَجَسَّسُوا. 💬 هرگز در کارِ دیگران تجسس نکنید. ☜ در زندگی خصوصیِ افراد سرک نکشید. ▪️وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا. 💬 هرگز بعضی از شما غیبتِ بعضی دیگر را نکند. ▪️أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا؟! فَکَرِهْتُمُوهُ. 💬 آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! به یقین همه شما از این امر کراهت دارید. چه تشبيه عجیب و آموزنده‌ای ☜ انگار شخصِ غيبت‌کننده، با ترورِ شخصيتیِ برادر دينی خودش، از جسدِ او تغذيه میکنه تا شخصيتِ خودش رو بزرگ کنه کسی كه غيبت میکنه، انگار كمبود شخصيت دارهس و چون نمیتونه خودش رو بالا ببره، طرف مقابل رو پايين میکشه. ▪️وَ اتَّقُوا اللهَ، إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ. 💬 تقوای الهی پیشه کنید، و برای اعمال ناشایستِ گذشته توبه کنید، که خداوند توبه‌پذیر و مهربان است. تا اینجا خطاب به مومنین بود (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) امّا حالا مخاطب عوض میشه ▪️یَا أَیُّهَا النَّاسُ 💬 ای همه مردم! چه مومن و چه غیر مومن. ▪️إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثَی. 💬 ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم. ☜ پدر و مادر همه شما مشترک است. ▪️وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ، لِتَعَارَفُوا. 💬 و شما را به صورتِ شعبه‌ها و قبیله‌هایی قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید. لِتَعَارَفُوا تا نسبت به همدیگه معرفت و شناخت پیدا کنید با اقوام و ملل مختلف آشنا بشید و با هم مبادلاتِ فرهنگی پيدا كنيد ❌ امّا اینها ملاک برتری نیست، و تمامِ برتری‌های قومی و نژادی و مانند آن باطل است. بلکه: ▪️إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَاکُمْ. 💬 مسلّماً گرامی‌ترینِ شما نزد خداوند با شماست. ▪️إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ 💬 به یقین خداوند بسیار دانا و باخبر است و از جزئیاتِ رفتار شما آگاه است. https://eitaa.com/joinchat/1411383588C803b9d928e