#متن_روضه_حضرت_عباس
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔹عرب دیر به یه نفر میگه بطل، بطل کسی است که تا وارد میدان میشه همه چشمها باز میمونه، کسی نمیتونه به این راحتی از مرکب پائینش بیاره ….
🔸روز عاشورا روز جان دادن عباس بود، (زبانحال) آمد پیش برادرها (پسرای ام البنین) فرمود: امروز حواستون باشه، باید زودتر از همه برید، مادر ما رو رو سفید کنید، من میخوام داغ شما را ببینم، پیش زهرا (سلام الله علیها) روسپید بشم، برادرها دست گردن هم انداختند، داغ سه برادر دیده۱، داغ بنی عقیل جا خودش، داغ علی اکبر سخت بود، عباس زنده باشه، علی اکبر، قاسم و بچههای زینب پرپر بزنند ….
▪️نزدیک غروب عاشورا شد، روش نمیشد حاجتش را بگه، صدا زد
ضاق صدری، برادر جان! دلم گرفته، دارم دق میکنم، عباس جان! میخوای بری؟ سر پایین، بغلش کرد، برادرم! سر عباس را به سینه گرف، زینب داره میبینه بنفسی انت، حال که میخوای بری با هم میریم، هر دو سوار شدند، (زبانحال) یه خانم پشت سر این دو برادر داره دعا میخوونه ….ای ساربان آهسته ران آرام جانم میرود …
▪️مشک پر آب کرد، آب خورد؟ نه وا … صدا زد، انا بن علی المرتضی،
یعنی مولا جان به آب رسیدم ….
▪️صدای عباس تا آمد، ابی عبدالله نیرو گرفت، مهار اسب را گرفت به طرف عباس
انا ابن محمدٍ المصطفی، حریف عباس نمیشن، تیرانداز ایستاده، دست عباس گرفتار مشکه، مواظب مشک است، هر چی تیر میاد، روی مشک خیمه زده مثل پرندهها شده
▪️یه نفر گفت: اینجوری نمیشه
دست راست را قطع کردند...😭
انا ابن علیٍ المرتضی، یعنی هنوز زنده ام، حسین باید اسم کسی را ببره، عباس درد استخوان یادش بره،
صدا زد: انا بن فاطمة الزهرا، من پسر دست شکسته مدینه،ای دست بریده طاقت بیار... 😭
غم از بهر مبارک بادم آمد
ز هر بیدادگر بیدادم آمد
به دستم ضربت شمشیر تا خورد
غلاف تیغ قنفذ یادم آمد
دریغا حرمت ما را شکستید
دل یاسین و طاها را شکستید
شما دست مرا از من گرفتید
چرا بازوی زهرا را شکستید
▪️تا دید دست نداره، نامرد پاش را گذاشت روی رکاب اسب، نامرد قهقه زد، اگه تو دست نداری من دارم، چنان با عمود آهن …😭
یا حسین...
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998