eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔹شما این جملۀ حضرت زینب(سلام الله علیها) درشب عاشورا را شنیده اید؛ گویای این است که با بودن امام حسین(علیه السلام) همۀ مصیبت ها قابل تحمل بود. وقتی شب عاشورا امام حسین(علیه السلام) به حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمود: خواهرم! جدم از من بهتر بود، رفت. پدرم از من بهتر بود، مادرم از من بهتر بود، برادرم از من بهتر بود؛ همۀ این ها رفتند.  عرض کرد: برادرم! همۀ این ها رفتند، دلم خوش بود که شما هستید. شما جای همۀ آن ها را برای ما پر می کردید. تا شما بودید مصیبت آن ها برای ما قابل تحمل بود. شما که بروید گویا همۀ آن ها رفته اند.  لذا در روایات در کامل الزیارات آمده، مصیبت سنگین در حادثه امام حسین(علیه السلام) این است که با رفتن ایشان دیگر همۀ پنج تن رفته اند. از آن پنج تن کسی باقی نمانده است. البته این برای حضرت زینب(سلام الله علیها) قابل درک است. شما اگر این جمله را عنایت کنید، پیداست. خیلی مصیبت حضرت علی اکبر(علیه السلام) برای حضرت زینب(سام الله علیها) سخت است و برای اهل بیت، مصیبت حضرت ابوالفضل(علیه السلام) سخت است. ولی تا امام حسین(علیه السلام) هست، این مصیبت قابل تحمل است. وقتی امام حسین(علیه السلام) می رود تازه همۀ این مصیبت ها زنده می شود. لذا مصیبت اصلی این است که امام حسین(علیه السلام) دارد می رود. ▪️همه وقتی صدای امام حسین(علیه السلام) را از خیمه ها شنیدند، فهمیدند که این خداحافظی، خداحافظی آخر است؛ همه از خیمه ها بیرون ریختند. دور امام حسین(علیه السلام) حلقه زدند. نمی دانم این سؤال هایی که کرده اند برای چی است؟ دل از امام حسین(علیه السلام) نمی کّنند. من خیلی بعید می دانم که از دختری مثل حضرت سکینه(سلام الله علیها) که امام حسین(علیه السلام) فرمود: «امّا سکینة فغالب علیها الاستغراق مع اللَّه»، حضرت سکینه(سلام الله علیها)مستغرق در خداست؛ این سؤال ها، سؤال های عادی باشد. ▪️ سؤال کرد: بابا! ما را به چه کسی می سپاری؟ بابا! در این بیابان ما را تنها می سپاری؟ بابا! می شود ما را به مدینه جدمان برگردانی؟ بابا! واقعاً آماده مرگ شده ای؟  وقتی متوجه شدند که امر جدی ست و حضرت دارند به طرف میدان می روند، دیگر کسی نمی توانست این ها را کنترل کند. دست از امام حسین(علیه السلام) بر نمی داشتند.  فدای امام حسین(علیه السلام) که نه دوست، دست از او بر می داشت و نه دشمن به او مهلت خداحافظی می داد. چه کند امام حسین(علیه السلام)؟ امام حسین(علیه السلام) است؛ نمی خواهد سخت گیری کند؛ محور محبت است. از یک طرف هم واقعاً دشمن فرصت نمی دهد. اگر حضرت بیش از این کنار خیمه ها بماند، به خیمه هایش حمله می کنند. عزیزانش در معرض خطرند. ولی نمی تواند این مطلب را با این ها در میان بگذارد که عزیزانم، اگر من بایستم دشمن به شما حمله می کند. این برای امام حسین(علیه السلام) خیلی سخت بود. ▪️ شنیده اید که امام حسین(علیه السلام) وقتی از اسب روی زمین آمده بود، دیگر طاقتش تمام شده بود؛ توان ایستادن روی پا نداشت و نمی توانست روی پا بایستد. شمر بین حضرت و خیمه هایش حائل شد. لشکریان حائل شدند؛ حضرت تمام توانش را جمع کرد، روی زانوانش ایستاد و فرمود: «وَیْحَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ». لا اقل در دنیایتان آزاده باشید. من با شما می جنگم، شما با من می جنگید. با زن و بچۀ من چکار دارید؟ حالا امام حسین(علیه السلام) همین طور که دارد وداع می کند؛ نه عزیزانش ازش دل بر می دارند و نه دشمنش به او مهلت می دهد. 🔸 در مقتل مرحوم مقرم است که عمر سعد دستور داد خیمه هایش را تیرباران کنید. وقتی تیرهای دشمن به طناب خیمه ها رسید، حضرت دید خیمه هایش در معرض خطر است. دیگر به سرعت از خیمه ها جدا شد و عزیزانش مهلت پیدا نکردند که در این لحظات امام حسین(علیه السلام) را سیر ببینند؛ لااقل وداع و خداحافظی کنند. امام حسین (علیه السلام) از خیمه ها جدا شد؛ طبق این نقل به خواهرش فرمود: خواهرم! مرا کمک کن؛ بچه ها را به خیمه ببر.  امام حسین(علیه السلام) دستور داد همه بچه ها به خیمه ها بروند و دیگر از خیمه بیرون نیایند. فرمود پرده خیمه را هم بیندازید. دیگر در این بیابان برای شما محرمی باقی نمانده است. حضرت به طرف میدان حرکت می کرد. دیگر مصمم بود که برود به طرف خدای متعال. ▪️ غروب عاشورا نزدیک می شد. موعدش با خدای متعال رسیده بود. صدایی را از پشت سر شنید که امام حسین(علیه السلام) را متوقف کرد. دید خواهرش می دود و یک طوری صدا می زند:  «مهلًا مهلا، یا ابن الزّهرا»... هشتک کانال حذف نشود ❌ @noaheh_khajehpoor_09173426998
ادامه روضه👇👇 ... که اگر امام حسین(علیه السلام) توقف نکند زینب قالب تهی می کند. گویا هنوز حضرت زینب(سلام الله علیها) آماده ی وداع نشده است. لذا امام حسین(علیه السلام) توقف کرد، این وداع آخر انجام گرفت. تصرف کرد در قلب خواهر. خواهر را آماده کرد و رفت میدان. ▪️ دیگر در خیمه ها بودند. از خیمه بیرون نیامدند. تا آن وقتی که:  «وَ أَسْرَعَ فَرَسُکَ شَارِداً وَ إِلَی خِیَامِکَ قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاکِیاً».. 😭 ذو الجناح به طرف خیمه ها آمد. خیال کردند یک بار دیگر امام حسین(علیه السلام) برای خداحافظی آمده. لذا همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند ◾️دیدند عجب! اسب آمده، ولی زینش واژگون است... 😭 این اسب یک جایی امام حسین (علیه السلام) را روی زمین گذاشته و آمده. به دنبال اسب حرکت کردند و آمدند بالای بلندی؛ ای کاش نمی آمدند. فقط من همین جمله کنایه آمیز را بگویم. وقتی رسیدند به بالای بلندی دیدند دشمن زودتر از آن ها آمده. نقل شده امام حسین(علیه السلام) با گوشه چشم به خواهر اشاره کرد، خواهرم برگردید. برگشتند به طرف خیمه ه... ◾️ولی هنوز به خیمه ها نرسیده بودند، دیدند عجب اوضاع عالم دگرگون شده؛ زمین می لرزد؛ آسمان تیره و تار شده است. بی بی حضرت زینب (سلام الله علیها) دوید پیش امام سجاد(علیه السلام). پسر برادرم! چه اتفاقی افتاده؟ باورش نمی آمد. ◾️ فرمود عمه جان! نگاه کن! نگاه کرد؛ دید سر برادرش بالای نیزه است. سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب یا حسین... 😭😭 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇 @noaheh_khajehpoor_09173426998
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ درمانده ام چیزی ندارم غیر آهم این قحطیِ اشکِ دو چشمانم گواهم اصلاً حواسم به تو و تنهایی ات نیست شرمنده آقایِ غریبم رو سیاهم هنگام معصیت به یاد تو نبودم تو گریه کردی جایِ من بر اشتباهم میترسم آخرسر زِ چشمانت بیفتم بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم اصلاً مرا چه به وصال و شکوه از هجر وقتی که انقدر از شما دور است راهم با این همه وضع بدم مثل تو آقا گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم *از اینجا دل تو ببرم سر سفرۀ روضۀ امشب ، اما این روضۀ امشب اونقدر زیاده که آدم نمیدونه کجا اصلاٌ میتونه این روضه رو بخونه .. جان ها فدای خواهری که ناله میزد ای کشته افتاده در قتلگاهم آخر تو را با قتلِ صبر از من گرفتند حالا ببین بی یاور و پشت و  پناهم کل حرم غارت شده چشم تو روشن همراه دخترهات در بند سپاهم بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود دامانِ آسمان زِ غمش پر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی زِ سوزِ سینۀ زینب شراره بود می خواست تا ببوسد و برگیردش زِ خاک قرآنِ او ورق ورقُ و پاره پاره بود یک خیمه نیم سوخته شد جایِ صد اسیر چیزی که ره نداشت در آن خیمه چاره بود در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت یک به یک بچه ها رو شمرد دید دو تا از بچه ها کم هستند .. ▪️اومدن تو این بیابون یه وقت دیدن این دو تا بچه دست به گردنِ هم انداختن زیرِ دستُ پای اسب ها جون دادن .. یه بچه رو زینب رو دست گرفت ، یه بچه رو ام کلثوم .. در زیرِ پایِ اسب دو کودک زِ دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود چشمی برآنچه رفت به غارت،نداشت کس اما دل رباب ، پی گاهواره بود یک طفل با فرات  کمی حرف زد ولی نشنید کس  که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود *وقتی امروز ریختن سمت خیمه ها،وقتی خیمه ها رو آتیش زدن،دیدن همه دارن فرار می کنند، ▪️آخه زین العابدین فرموده بودن: "علیکنّ بالفرار " دستورِ امامِ همه دارن فرار میکنن،اما دیدن یه خانومی هی میزنه به دلِ آتیش،گفتن: چرا این زن داره میره تو دلِ آتیشا؟ گفتن: این خانوم زینبِ...آخه تو این خیمه عزیز برادرش تب داره... از این بچه هایی که دامنشون آتیش گرفته بود، ▪️میگه: دیدم یه دختر بچه دامنش آتیش گرفته،پای برهنه رو خارها داره میدوه،دشمن میگه دلم براش سوخت، گفتم: برم دامنش رو خاموش کنم...همچین که نزدیکش شدم دیدم دستش رو روی سرش گذاشت... ▪️گفت: ای مرد! بخدا من بابا ندارم،من یتیم شدم..گفتم کاریت ندارم،اومدم آتیش دامنت رو خاموش کنم...میگه:تا آتیشش رو خاموش کردم...دیدم انگار یه چیزی میخواد بگه روش نمیشه...از چهره اش خوندم گفتم چی میخوای بگو؟ ▪️گفت: یه مقدار آب داری به من بدی..میگه: رفتم یه مقدار آب آوردم به دستش دادم دیدم نمیخوره...گفتم:مگه آب نمیخواستی،چرا نمی خوری؟ ▪️گفت: به من بگو راه علقمه از کجاست؟ میخوام برم به عموم بگم:دیگه خجالت نکشه...😭 بی بی زینب سلام الله علیها اومدن همه رو سرشماری کردن،خیلی کار زینب امشب مشکلِ...همه رو که آروم کرد،دید از یه گوشه یه صدا ناله بلندشد،دید پشت خیمه ها یه صدایِ ناله میاد،اومد دید رباب رو خاکا نشسته...عزیزِ دلم اینجوری گریه نکن،میکُشی زینب رو... امروز همه اومدن با ابی عبدالله وداع کردن،اما رباب از دور نگاه میکرد،جلو نیومد،حیا کرد... ▪️اما تو مجلس یزید وقتی نانجیب با چوب خیزران بر لب و دندان میزد،یه وقت دیدن حضرت رباب دوید سر رو بغل کرد،هی آروم داره نوازش میکنه...وقتی برگشتن خرابه...حضرت زینب سئوال کرد، رباب ندیده بودم هیچ وقت اینقدر بیقرار بشی؟ گفت: خانم معذرت میخوام ازت...دست خودم نبود... ▪️آخه اون لحظه‌ی آخر که داشت وداع میکرد خیلی دوست داشتم بیام، دستای حسین رو ببوسم ...باهاش خداحافظی کنم... بی بی جان از شما حیا کردم، دیدم الان داره با چوب خیزان میزنه...😭 پشت خیمه ها هم گفت: خانم جان! ببخشید دست خودم نیست قربونت برم یه جرعه آب بهم دادن حواسم نبود این آب رو خوردم ،تاحالا وقتی بچم تو بغلم بود، هی ناخن بهم میزد"اگر مادر شیر نداشته باشه به بچه بده... هی بچه ناخن میزنه" هنوز جای ناخناش هست ،یه جرعه آب خوردم حالا شیر دارم، اما علی ندارم.. گفت:* بس کن رباب حرمله بیدار میشود *امروز وقتی اون نانجیب گفت حسین هنوز زنده ای؟ ببین دارن میرن سمت خیمه ها... تکیه به نیزه شکسته داد بلند شد.. گفت: اگر دین ندارید حدالاقل آزاد مرد باشید... هشتک کانال حذف نشود ❌ @noaheh_khajehpoor_09173426998
ادامه روضه👇👇 ... اول بیاید کار حسین رو تموم کنید، "گریه کنا هیچ موقع دشمن تو این چند روز حرف ابی‌عبدالله رو گوش نداد... هر وقت میومد حرف بزنه هلهله میکردن کسی نشنَوه..." تا گفت بیایید کار حسین رو تموم کنید، شمر گفت: راست میگه برگردید ،همه اومدن تو گودال، همه اومدن تو گودال، یکی با نیزه میزنه، اینا که حریص بودن زودتر برن سمت خیمه ها زودتر کارو تموم کنن.... یکی با شمشیر میزنه...* میسوزم .. مثه زخمایِ سرخ رو پیکرِ تو مثه شعلۀ دامنه دخترِ تو مثه ناله هایِ دلِ مادر تو میسوزم .. مثه چشمایی که میشه پر ستاره مثه پایه طفلی که زخمیِ خاره مثه گوشِ اون طفلی که میشه پاره میسوزم حسین جان ، که آبت ندادن کمک خواستی اما جوابت ندادن میسوزم برادر ، که خاکت نکردن هنوز دارن این ها تو گودال میگردن حسین جان  .. حسین جان .. من دیدم .. یکی اومد و با لگد بی هوا زد یکی با یه نیزه برایِ خدا زد آوردند پیرمردی تو رو با عصا زد من دیدم .. کمک خواستنت رو همه می شنیدن تو رو سمت مقتل چطور می کشیدن سرت رو سر حوصله بریدن تو دعوایِ سرها دلم چی کشیده سرِ تو حسین جان به خولی رسیده از امشب عزیزم دیگه از ما دوری یه شب تویِ دِیرُ یه شب تو تنوری آاااای حسین..... 😭 @noaheh_khajehpoor_09173426998
چه حسرتی شده برامون.mp3
1.68M
شماره 465 کانال نوحوا علی الحسین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چه حسرتی شده برامون شب جمعه حرم عقده شده توی دلامون شب جمعه حرم شده حسرت برامون یه نماز زیارت یه شب جمعه آقا یه دعا زیر قبه ت می دونی که چقدر دلم گرفته چند ساله نوکرت حرم نرفته نذار گره به کار من بیفته ▪️یا ثارالله اباعبدلله نمی رسه دیگه صدامون شب جمعه حرم دو ساله که شده دعامون شب جمعه حرم حرمت عرش اعلاس خونه ی مادریمه دل بی تابم آقا سند نوکریمه حال دلم شبیه قبلنا نیس دو ساله حال همه رو برا نیس دوای ما به غیر کربلا نیس ▪️یا ثارالله اباعبدالله دو ساله که خالیه جامون شب جمعه حرم دو ساله خاطره اس برامون شب جمعه حرم الهی هیشکی داغ حرمت رو نبینه به خدا آرزومون سفر اربعینه دو ساله راه حرمت رو بستن دو ساله که دلامونو شکستن یه فکری کن که نوکرات شکستن ▪️یا ثارالله اباعبدالله شاعر: وحید محمدی @noaheh_khajehpoor_09173426998
به تو باز کارم افتاده.mp3
1.24M
شماره 466 کانال نوحوا علی الحسین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به تو باز کارم افتاده میبنی بارم افتاده خدا رو شکر کارم دست اون که دوست دارم افتاده باشه اقا من و نیگاه نکن باشه اقا من و صدا نکن باشه اقا من و راهی کربلا نکن اما آواره و حیرونم کنی میمیرم بیرونم کنی میمیرم به خدا دنیا کوچیکه اجلم خیلی نزدیکه یه کاری کن ماه زینب خونه قبرم تاریکه باشه نیا به شب تار من باشه نیا اقا کناره من باشه نیا یه دفه هم سر مزار من اما من سینه زن مادرتم میدونی من نوکرتم میدونی @noaheh_khajehpoor_09173426998
شب جمعه فقط از کرببلا باید گفت.mp3
3.14M
شماره 467 کانال نوحوا علی الحسین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب جمعه فقط از کرببلا باید گفت قدری از گنبد و ایوان طلا باید گفت زیر لب نغمه ی وا فاطمتاه باید گفت از دلِ سوخته ی مادر ما باید گفت "آه ، خورشیدِ غریبِ وطنِ کرببلا السلام ای بدنِ بی کفنِ کرببلا" مادرش آمده پس روضه نخوانید دگر وسط روضه ی گودال نمانید دگر قاتلش را سوی مقتل نرسانید دگر خنجری را روی حنجر نکشانید دگر "بگذارید خودِ فاطمه آغاز کند روضه را مادر سادات فقط باز کند" آه ، مظلوم ترین یوسف دوران پسرم آه ، ای کشته شده با لبِ عطشان پسرم ای سرِ گشته روی نیزه نمایان پسرم مادرت آمده با دیده ی گریان پسرم "حیفِ مویت که در آن دستِ سیَه دل افتاد وای از آن جامه که در چنگِ اراذل افتاد" مادرت را ز غمت سخت کمانی کردند بر سر کشتنت انگار تبانی کردند به سوی دلبر من سنگ پرانی کردند بر روی پیکر تو اسب دوانی کردند "هلهله دور تنت لشکر نامرد کشید قتل صبرست ، حسینم چقَدَر درد کشید" زجر دادند تو را نیزه و خنجرهاشان بروی پهلوی تو چکمه ی لشکرهاشان خیمه ها سوخته ی آتشِ نوکرهاشان گوشواره شده سوغاتیِ دخترهاشان "بعد تو کوفه پر از زخم زبان خواهد شد خواهرت همسفر شمر و سنان خواهد شد" شاعر: امیر قربانی فر @noaheh_khajehpoor_09173426998