#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#بعدشهادت
#فاطمیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.
بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمیزنه
کسی به خانهٔ علی حلقه به در نمیزنه
فاطمه جان حسین تو بی تو غذا نمیخوره
حسن ز دوریِ رُخت خنده دگر نمیزنه
کلثوم از فراق تو آه ز سینه میکشه
حرف دگر به غیر تو پیش پدر نمیزنه
ای گُلِ نازنین من همسر بی قرین من
زینب تو بدون تو شانه به سر نمیزنه
🔸تو دنیا پنج نفرن جزو بکائین عالم هستن
اولین از اینها آدم ابوالبشره..
وقتی بخاطر ترک اولایی هبوط کرد گریه زیاد کرد..
خیلیا نوشتن 300 سال گریه کرد آدم..
دومین از گریه کنای عالم حضرت یعقوب پیغمبره..
در فراق یوسف گریه زیاد کرد..
قرآن میگه «وابیضّت عیناه»
چشماشُ یعقوب از دست داد..
سومین از گریه کنای عالمخود حضرت یوسفِ..
در چاه، در زندان، گریه زیاد میکرد.
▪️چهارمین از گریه کنای عالم..
قربونش برم، قربون قبر بی شمع و چراغش برم..
امام سجاد علیه السلامه، 30 یا 35 سال بعد از واقعه کربلا..
▪️آقام آب میدید گریه می کرد
آتش می دید گریه میکرد
گوسفند می دید دارن سر می برن می نشست گریه می کرد..😭
می گفتن: آقا چی شد.?
می فرمود:
به ساعتی 18تن از عزیزان مو از دست دادم..😭
🔸بچه کوچیک بغل مادر می دید گریه می کرد..
آقا چی شده؟
می فرمود:
یاد علی اصغر افتادم یاد خانم رباب افتادم..
چه کشید خانم رباب کربلا..
امان امان..
🔸اما من امروز با پنجمین از گریه کنای عالم کار دارم.
من یه اشاره کنم خودت بگو کیه؟
پنجمین از گریه کنای عالم یه مادر 18ساله است..
آخه مگه میشه آدم تو 18سالگی سر آمد گریه کنای عالم باشه..
یازهرا..یازهرا..
آخ بمیرم الان بری مدینه غربت زهرا رو حس میکنی.. 😭
امام صادق ع فرمود:
رحمت خدا بر اون شیعه ای که برای مادر ما بلند بلند گریه کنه..
یا زهرا..
یه لحظه دل تو ببرم مدینه، برا غربت امیرالمومنین ع ناله بزن، به خدا علی غریبه..
به خدا علی مظلومه..
بعد فاطمه دیگه مَحرم نداشت..😭
🔸خیلی سخته آدم درد داشته باشه اما همدم مَحرم نداشته باشه..
یکی نباشه دلداری و تسلاش بده.. 😭
بمیرم برا غربت امیرالمومنین
سر در چاه می کرد، درد دل می کرد، ناله می زد..
الا ای چاه یارم را گرفتند
گُلم، عشقم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
امان امان..
یه لحظه رو یاد کنمُ ببینمت مدینه..
▪️بعدِ شهادت حضرت زهرا، علی هر شب می اومد کنار مزار زهرا
تو یکی از شبا امیرالمومنین خیلی کنار قبر زهرا س گریه کرد،، ناله کرد..
#دشتی
بخواب آرام ای ماه یگانه
نخواهی خورد دیگر تازیانه
بخواب آرام ای پهلو شکسته
علی را بین سرِقبرت نشسته
بخواب آرام ای نور دو عینم
که من شب ها پرستار حسینم
اینقدر امیرالمومنین کنار قبر زهرا ناله کرد از حال رفت، خوابش برد..
اگه حاجت داری بسم الله..
اگه مریض داری بسم الله..
اگه جوون داری بسم الله..
یه مرتبه علی سراسیمه بلند شد..
آقای غریبی که همیشه تا نیمه های دل شب کنار قبر زهرا می نشست..
اگه درد نگفتنی داری بسم الله
یکمرتبه سراسیمه دوید سمت خونه.. 😭
نکنه کنار قبر زهرا که خوابش برده، خانم فاطمه رو به خواب دید که نگرانه..
صدا زد، علی جان..
علی جااان..
تو کنار قبر من خوابیدی، آخ حسینم از خواب بیدار شده، بهانهٔ مادر گرفته،
زینبم رو بیچاره کرده..😭
علی پاشو برو خونه، حسینم داره گریه میکنه.. 😭
آخ بیا مادر که خونه سرد سرده
وای دل جمله یتیمان پُر زِ درده
بمیرم برا دل امیرالمومنین..
چه کشید امیرالمومنین..
ناله می کرد..گریه می کرد..
گوشهٔ خانه نشستم چه کنم
همسرم رفته زِ دستم چه کنم
#نوحه 👇
بودی چراغ خانه ام
زهرا یا زهرا
تاریکُ شد کاشانه ام
زهرا یا زهرا
ای نوگُلِ پژمرده ام
زهرا یا زهرا
نزد تو من شرمنده ام
زهرا یا زهرا
گوید حسین کو مادرم
زهرا یا زهرا
کو مادر غم پرورم
زهرا یا زهرا
از غم کبابم می کنی
زهرا یا زهرا
زهرا جوابم می کنی
زهرا یا زهرا
در اضطرابم می کنی
زهرا یا زهرا
ای یار بیمار
حالم شده زار
پرستوی من
خدانگهدار
خدانگهدار
یا فاطمه یا زهرا.. 🏴
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#ام_البنین
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸ام البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرش بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت تو گودال دید
دارن سر می برن، هی صدا زد بُنَیَ..😭
▪️امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: العباس ذُخْرُ الحسین؛ عباس ذخیره شده برای حسین است..
کی مدینه ز یاد خواهد برد
صحن چشمان گریه پوشت را
صبح تا شب کنار خاک بقیع
ناله و شیون و خروشت را
چشمهای تو پر شفق میشد
در کنار چهار صورت قبر
مصحف دل ورق ورق میشد
در کنار چهار صورت قبر
خوب فهمیده حال و روزت را
آنکه امُ البکا تو را خوانده
مادر اشک، مادر ناله
پارههای دلت کجا مانده
آه وقت غروب مادر جان
تو و زینب چه عالمی دارید
یکی از دیگری پریشان تر
حال محزون و درهمی دارید
می نشیند عجب غریبانه
ام کلثوم در کنار رباب
می شود روضه خوان مجلستان
روی زرد و نگاه تار رباب
یکی از میهمان نوازی شان
یکی از تیر و دشنه میگوید
یکی از هُرم آفتاب و عطش
یکی از کام تشنه میگوید
پیش چشمان خون گرفته عشق
از نگاهی کبود میگوید
یعنی از ماجرای بی کسی و
خیمهی بی عمود میگوید
حرف سقا که پیش می آمد
گریه های سکینه دیدن داشت
ماجرای شهادت عباس
با لب تشنه اش شنیدن داشت:
او به سمت شریعه میرفت و
روح از پیکر حرم میرفت
همهی دلخوشی خون خدا
صاحب بیرق و علم میرفت
همه در آستانهی خیمه
چشمها خیره سمت علقمه بود
ناگهان عطر و بوی یاس آمد
به گمانم شمیم فاطمه بود
بانگ أدرک أخا در آن لحظه
مثل تیری به قلب بابا خورد
رفت سمت فرات اما حیف
بیقرار و خمیده بر میگشت
کوه غم روی شانههایش بود
با دو دست بریده بر میگشت
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#ام_البنین
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود:
به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟
گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره،
اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره..
▪️مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت،
هی می گفت: باریک الله عباسم..
خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد،
باریک الله عباسم؛
▪️اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت..😭
باریک الله عباسم؛
▪️خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم.. 😭
خانم دست دیگرش بریدن،
رنگ ام البنین پرید،
▪️گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛. 😭
یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد..😭
گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم..😭
▪️ میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب سرشو پایین انداخت..😭
عباسمُ هلال کنید نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند..
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
🔸وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن،
▪️مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر ارباً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن..😭
به شیر خواره مون رحم نکردن؛.. 😭
یه مرتبه می دیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد..😭
نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت:
خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی
شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای.. 😭
اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمُ بغل کردی..
حسین..😭
ام البنین کجایی بشیر خبر آورده
مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حاج_قاسم
#شهدا
#حضرت_عباس
#حضرت_زهرا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ
باورش غیر ممکن است ولی
فتنه ها باز قد علم کرده اند
بی هوا مخفیانه در دل شب
دست فرمانده را قلم کرده اند
فکر کن امشب آن شب جمعه است
نگرانی به احتمال قوی
حاجی آمادۀ سفر شده و
تو قرار است جانشین بشوی
فکر کن زیر آسمان آن شب
آن شبِ بی ستاره ی بغداد
سر او روی دامنت باشد
او که دور از وطن غریب افتاد
رفت فرمانده و تو ماندی با
این همه بارِ بر زمین مانده
با خودت فکر کرده ای آیا
کار تو چیست بعد فرمانده
مانده ای با هجوم آتش ها
در دل جبهه های گوناگون
همه بر طبل جنگ می کوبن
منتهی با صدای گوناگون
جا نمانی از این قیام بزرگ
جبهه را بی هیبت نگذاری
گوش کن این صدای فرمانده است
رهبرت را غریب نگذاری
در هجوم هزارها کوفی
کربلایی بمان و عابس باش
دم به دم پا به پای فرمانده
جا نزن مهدی المهندس باش
قلب لشگر اگر ز هم پاشید
جنگجویی رجز نمی خواند
این نظام این علم اگر افتاد
حرمی در جهان نمی ماند
فتنۀ عمروعاص را بشکن
دل بده دست ذوالفقار علی
نکند با خطای من یا تو
بشود کم از اقتدار علی
مرد میدان اگر به خاک افتاد
عرصۀ جنگ همچنان غوغاست
من و تو مرد این مبارزه ایم
خنجر انتقام در کف ماست
نه بترس از کسی نه سازش کن
در هیاهوی جنگ قاسم باش
معنی مکتب سلیمانی است
اینکه در هر زمان مقاوم باش
راه فرمانده تا ابد باقی است
رهرو راهِ عشق بسم الله
هدف بعد ماست اسرائیل
فاتحان دمشق بسم الله
خون فرمانده خون ایران بود
که به جوش آمده است و بعد از او
یک جهان در هوای خونخواهی
به خروش آمده است بعد از او
دو سه تا ضربه مانده تا مالک
خبر فتحِ دیگری بدهد
نگذاریم فتنه ی داخل
کار را دست اشعری بدهد
موسم انتقام نزدیک است
کار ظلم اینچنین نخواهد ماند
این همه خونِ دل که ریخت به خاک
بی گمان بر زمین نخواهد ماند
پرچم شیعه چادر زهراست
چادری که به روی خاک افتاد
هم در آن کوچه هم زمانی که
پیش آن جسمِ چاک چاک افتاد
روز روشن میان یک کوچه
مادری راه خانه را گم کرد
گریه ها در گلوش بوده اما
محض روی علی تبسم کرد
آی علمدار علی..
دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است..
▪️امام صادق فرمود ، (می خوام بی مقدم برم تو روضه ..) فرمود می خواید بدونید سبب شهادت مادر ما چیه؟!
اون روز تو کوچه، اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ ..😭
آنچنان با شمشیرِ در غلاف به بازویِ مادر زد ..😭
دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است
سهم رقیه را غول و زنجیر کرده است
▪️اون روز تو کوچۀ مدینه تا دستِ علمدارِ علی رو زدن ، دیگه مادر از پا افتاد ..
کربلام تا دستِ عباسُ زدن دیگه راه و گم کرد .. 😭
"وَقَفَ مُتِحَیرا” مونده بود چه کنه ..
پاشو اباالفضل
پا نشی افسوسی میشه نذار بشه
پاشو اباالفضل
اصغر گلو بوسی میشه نذار بشه
پاشو اباالفضل
قضیه ناموسی میشه
نذار بشه
پاشو ابوالفضل
شده کولت کنم أخا می برمت
پاشو ابوالفضل
یا مث اکبر رو عبا می برمت
عمودی آمد و بر فرق پاک او اثر کرد
صدای استخوانِ سر، حسین را در بدر کرد
▪️صدای شکستن استخوانِ مادرُ شنیدن بچه ها ..😭
پیکری پاره سوخت در شعله
پشتِ در خطر مادر شعله
چند نفر میزدن مادر را
بی هوا میزدن مادر را
با لگد می زدن مادر را
▪️به آقامون سید الشهدا میگن غریب ، چون دور از خونۀ مادری به شهادت رسید..
▪️حاج قاسمم تو غربت کشته شد ..
اما غیرتیا سخت در خونۀ خودت تو خونۀ خودت بکشن مادرت رو ..😭
بی هوا می زدن مادر را
چهل نفر می زدن مادر را
پشت در می زدن مادر را
یه مادر تو آتیشُ یه لشگر جلو روشه
یه دستش به دیوارُ یه دستش به پهلوشِه
کاش بارون بباره
کاش دشمن بفهمه
مادر بار شیشه داره... 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#امام_هادی
#گریز
#حضرت_زهرا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند
بر تو هر کس گریه کرده وقف جنت میکنند
مولای من، یا امام هادی...
ایها الهادی گدایان درِ تو تا ابد
بر هزاران حاتم طائی کرامت میکنند
سینه زن های تو با سینه زدن در روضه ات
مثل موسی در میان طور عبادت می کنند
ایام شهادت امام هادیه دلها رو روانه ڪنیم سامرا...
چه ڪردند با امام هادی..
نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات
قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری
نیمه های شب، امام هادی..
مشغول نماز شب و مناجات با خدا..
فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا
یڪ عده نانجیب
شبانه بدون اجازه
وارد خانه امام هادی شدند..😭
حضرت رو با سر و پای برهنه، ڪشان ڪشان بُردند..😭
بُردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت
در میان شعله دست و پای یڪ مادر نسوخت
یا امام هادی، خیلی به شما ظلم ڪردند،
خیلی جسارت ڪردند...
▪️اما آقاجان هر ڪاری ڪردند، دیگه خونه شما رو آتیش نزدند..😭
دیگه جلو چشمان شما، به همسرتون جسارت نڪردند..😭
اما دلها بسوزه برای امیرالمومنین، طاقت داری بگم یا نه؟
میزد مرا مغیره و یڪ تن به او نگفت
زن را ڪسی مقابل شوهر نمیزند
بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت
آخه مادر ، ڪسی مقابل دختر نمیزند
ناله بزن یا زهرا..😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شهادت
#امام_هادی
#گریز
#مجلس_شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️شبانه اومدند در خونه ی امام هادی..
یهو ریختند داخل خونه اش بدون اطلاع اومدن..
آقا رو به قبله نشسته بود قرآن میخوند..
▪️اجازه ندادند لباس عوض کنه عمامه سر بذاره، با همان حال بردن پیش متوکل ملعون..😭
کنار بزم شراب نشسته بود مست شده بود تا چشمش به امام هادی افتاد.. یه ظرف شراب به آقای ما تعارف کرد..😭
آقا فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده..
عرضه بداریم اما آقاجان دلا بسوزه برا عمه جان تون..
▪️یه وقت زینب سلام الله علیه صدا زد مهلاً یا یزید! دیگه بسه..😭
داره با چوب به لب و دهان پسر زهرا میزنه..😭
▪️یه وقت یه نفر صدا زد یزید من خودم دیدم این لب ها و دهان را پیغمبر میبوسید..😭
یا حسین...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شهادت
#حضرت_زینب
#اعتکاف
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
کیست این بانو که خلقی واله و شیدای اوست
گرمی بازار عشق از گرمی سودای اوست
کیست این بانو که دین مُسَخّر کرده است
کشور قرآن مصون از همت والای اوست
فاش گویم زینب است این پاره ی قلب بتول
زینب است این آسمان ها فرش زیر پای اوست
زینبی را در فصاحت آن که هنگام سخن
عالمی سوزان همه از نطق آتش زای اوست
شام را ویرانه گر بینی و در هم ریخته
این ز تأثیر فغان و ناله و غوغای اوست
▪️روز شهادت بی بی دو عالم زینب کبری است..
صاحب عزا امام زمان است ، امروز زهرا عزادار است ، امیرالمؤمنین عزادار است ، حسن عزادار است ، حسین عزادار است ،
▪️اما مثل چنین روزی فراق حسین و زینب پایان پذیرفت ، لحظه های آخر عمرش بود به شوهرش عبدالله بن جعفر فرمود:
عبدالله دستور بده بستر مرا ببرند در صحن خانه، بسترم را زیر آفتاب بگذارند..
🔸عبدالله عرض کرد خانم شما مریضه اید آفتاب برای شما ضرر دارد تا این را گفت، صدای گریه زینب بلند شد.. 😭
فرمود: عبدالله نبودی کربلا ، ببینی بدن حسینم سه روز بلا غسل و بلا کفن روی خاک کربلا بود.. 😭
کسی نبود این بدن را برداره..😭
ناله بزن بگو یا حسین.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#متن_روضه
#اعتکاف
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸 ورقی از دفتر دلدادگی خواهر به برادر...
چند سطری از دفتر عشق بیمثل و مانند زینب کبری سلاماللّهعلیها به سیدالشهداء علیهالسلام را مرور کنیم:
🔘 اولین نگاهش در دنیا ...
وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها به دنیا آمد ،چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت. تا اینکه قنداقه او را در بغل امام حسین علیهالسّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.(۱)
🔘 شرط ازدواج...
قبل از ازدواج با عبداللّه بن جعفر قيد نمود كه من به برادرم حسین «صلواتاللهعلیه» علاقه بسیار دارم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمائى تا حسينم را زيارت كنم؛ عبدالله بن جعفر نیز شرط او را پذیرفت.(۲)
🔘 عِتابِ به إبنعبّاس...
إبنعباس وقتی که نتوانست مانع از حرکت امام حسین علیهالسلام بشود، به آن حضرت عرضه داشت که دیگر زنها را با خود نبرید! صدای او به داخل محمل زینب کبری علیهاالسلام رسید که در این هنگام آن بانوی مکرّمه سر از محمل بیرون آورد و فرمود:
ای پسر عباس! میخواهی بین من و برادرم جدائی بیندازی!؟ هرگز من از او مفارقت نمیکنم... (۳)
🔘 اگر درندگان مرا پاره پاره کنند...
... و در آخر لبهایش را به حلقوم بریده برادر گذاشت و اینگونه با او نجوا کرد:
📋 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
▪️ برادرم اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مخیر میکردند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.(۴)
📚(۱)چهره درخشان قمربنیهاشم، ج۱ ص۸۷
📚(۲)ریاحین الشریعة، ج۳ ص۴۰
📚(۳)ریاحین الشریعة،ج۳ ص۴۱
📚(۴)معالی السبطین،ج۲ ص۵۵
عاشق، همیشه قسمتش حیرانشدن بود
پارهگریبان ، بی سر و سامان شدن بود
اول قرار ما دو تا قربان شدن بود
رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود
یکسال و نیم آتشگرفتن سهم من بود
تقدیر پروانه از اول سوختن بود
یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم
با هر نخ پیراهن تو گریه کردم
خیلی برای کشتن تو گریه کردم
با خندههای دشمن تو گریه کردم
هرشب بدون تو هزاران شب گذشته
دیگر بیا آب از سر زینب گذشته
آخر مرا با غصّهی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند
باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچهها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزهدار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
با آستینم با چه وضعی رو گرفتم
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زنده زنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامهی پیغمبرت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
هم خویش را پهلوی تو انداختم من
هم چادرم را روی تو انداختم من
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#متن_روضه
#اعتکاف
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸خدایا! مرا دیگر به برادرم برسان...
در نَقلی آمده است:
حضرت زینب سلاماللهعلیها پیش از آنکه چشم از این دنیا بر هم نهد، وضو گرفت و با خدای متعال نجوا نموده و فرمود:
📋 یا رَبِّ إنَّ قَلبي مِن هٰذِهِ الدُّنیا مُنزَجِرَةٌ، فَأَوصِلني إلیٰ أخِيَ المَظلومِ، وَلَیسَ لي صَبرٌ عَلیٰ مُفارَقَتِهِ
▪️پروردگارا! به راستی قلبم از این دنیا رویگردان است؛ پس مرا به برادر مظلومم برسان که دیگر تابِ جدایی از او را ندارم.
📚بشارة الباکین، تبریزی، ص۱۷۱
اگر دلواپسِ من بودهای، من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابستهتر بودم
رسیده لحظهی مرگم سراغم را نمیگیری؟!
به شوق دیدنت از صبح هِی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظهی جان دادنِ چندین نفر بودم
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدْو تولد با تو یک جور دگر بودم
نگاه آخرم گودال بودی گریه میکردم
وَ از موی سرِ آشفتهات آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم
میان التماس من تو را هر کس که آمد زد
چه بر میآمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم
به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست نه مخروبهی خولی
سرت را از تنورش در میآوردم اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچهها هم عمه بودم هم پدر بودم
سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را
برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم
تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری
که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟!
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند
منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم
تورا با خیزران میزد مرا ساکت کند دشمن
حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شهادت
#موسی_کاظم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مثل علی عروج نمازت امان نداد
فكری برای فاصله ساق پا كنی
🔸همه ی استخون ها شكسته، خُرد شده، معروفه، كسی رو می خوان نره بیرون از خونه، گاهی مادرا نفرین می كنن، كار بدیه با تهدید، میگه قلم پا تو خرد می كنم پا تو از خونه بیرون بذاری، یعنی می شكنم كه بیرون نری.
این مبالغه است ضربالمثله..
▪️ اما سندی شاهك ملعون، با این كه حضرت ته سیاه چاله هاست، هفت در می خوره تا می رسن زندان،كه بعضی از اساتید می گفتند، بخشی از بدن رو تو خاك كرده بودند، كأنَّ زنده به گوره، بماند این حرفا..😭
▪️ اما این ملعون گفت یه كاری می كنم، همه درها باز باشه نتونی بری، استخون پا رو خرد كرد، و الا زنجیر به استخون كار نداره، گوشتُ اذیت می كنه، پوستُ اذیت می كن..
🔸لذا جنازه رو امروز وقتی آوردند، من با چه زبونی بگم، خدایا منو ببخش تو هیئت دارم میگم، تو حرم نمی شه از این حرفا زد، هر پایی دو تا زانو داشت، می فهمی چی می گم یا نه..
حالا میان قحطی تابوت های شهر
باید به تخته های دری اكتفا كند
▪️همه از موسی بن جعفر گریز به كربلا می زنن، چهار نفر زیر تخته چوبُ گرفتند، تشییع كردند، من دیگه بیشتر از این روضه نخونم،از همین جا دلم رفت یه جا..
خدا مادرم را كجا می برند…😭
آخه فاطمه تو شهر خودش بود، اونم شهری كه به نام باباشه؛ مدینة النبی..
خدا مادرم را كجا می برند
گمانم برای شفا می برند
منو سوگواری
منو خانه داری
خدا مادرم…😭
زدی تو صورتت منو داغون كردی،بدنُ گذاشت تو قبر امیرالمؤمنین علیه السلام
خدایا گُل من كه نیلی نبود
جواب پیمبر كه سیلی نبود
اما حسن و امام حسین علیهم السلام با هم حرف می زنن
یادم می آد تو این كوچه به زخم دل نمك زدن
به پیش چشم خواهرم مادرمُ كتك زدن.. 😭
وای مادرم، مادرم، نمی خوای بگی، وای مادرم، مادرم، به خدا گوشه زندان موسی بن جعفرم همین جور گفت، وای مادرم
یا زهرااا...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#امام_کاظم_علیه_السلام
#محفل_مداحان
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر گوشه ی زندان..
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبی ت برم آقا...
یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
لیک دوری رضا میکشیدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
لیک دوری رضا میکشیدم در غربت
گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ..
🔸چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو از این زندان به اون زندان منتقل میکردند..
▪️خدا ميدونه تو این سالها چقدر به امام رضا سخت گذشت..😭
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت..😭
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی..
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت..
اما بالاخره یک روز خبر دادند..
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
🔸شاید شیعیان خوشحال شدند اومدند پشت درب زندان ایستادند..
منتظرن بعد چهارده سال، قراره آقاشون رو ببینند..
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد من دست هاش رو میبوسم، یه نفر میگه من روی پاهاش می افتم، یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی ناامید نشه..
یکدفعه دیدند درب زندان باز شد، چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
منبع:
عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان آنقدر منتظر بودید...
اینم امام تون...
▪️ای وای... ای وای...
کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند، جنازه آقا رو تحویل گرفتند.
▪️با احترام کفن کردند روی دست شیعیان تشییع جنازه با شکوهی شد.با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند.
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
▪️اسب هاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
به محفل مداحان بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/1411383588C803b9d928e
#متن_روضه
#امام_کاظم
#گریز
#حضرت_رقیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸بعضی ها گفتن چهل،بیشتر و کمتر ،پله میخورد تا برسن به سیاه چال موسی ابن جعف..
به علم امامت روز و شب رو حضرت تشخیص میداد،روزها روزه بود ، شب ها تا صبح مناجات میکرد
▪️دم افطار که می شد ، نانجیب تا افطار می برد اول با تازیانه …😭
جانم … جانم … یا اباعبدالله ، نمیخوام زودی برم تو روضه ی ارباب ، برا حضرت میخوام مفصل گریه کنی..
آخ قربونت برم آقا ، کارش ببین به کجا میرسید نانجیب تازیانه به حضرت میزد …
از آتش دل من صحبتی نکن نامرد
حضرتُ غل و زنجیر بسته و تازیانه میزنه
از آتش دل من صحبتی نکن نامرد
سکوت صبر مرا غیرتی نکن نامرد
بزن بزن تمام تنم را کبود کن،اما
به نام فاطمه بی حرمتی نکن نامرد.. 😭
▪️خبر پیچید، گفتن موسی بن جعفرُ آزاد میکنن ، مردم همه جلو زندان جمع شدن پیر و جوون؛
یکی گفت آگه آقا رو ببینم دستش و می بوسم..
یکی گفت آگه آقا رو ببینم می گم آقا دلم برات تنگ شده بود …
یکی میگه آگه آقا رو ببینم میگم آقا تو کودکی کس و کارم می گفتن موسی بن جعفر چشم به راهت بودم الحمدالله زیارتت کردم..
هر کی با یه آرزویی یکی می گفت آقا جان..
آگه آقا رو ببینم میگم آقا ترسم این بود بمیرم و نبینمت …
یه مرتبه چشما همه یه نقط..
اونم جلو در زندان …
یه مرتبه دیدن آروم آروم در باز شد جمعیت بلند شد گفتن الان آقا رو آزاد میکنن همه آماده بودن گل بریزن …
▪️یه وقت دیدن چهار تا حمال زیر یه لنگه ی دری رو گرفتن …
🔸در زیارتش میگن ، سلام من بر اون بدنی که سرش از لنگه در آویزان بود …😭
“هذا امام الرافضة” مردم اومدن زیر بدن آقا رو گرفتن ، خدا ، آقا چهارده سال زندان بوده ، لاغر و ضعیف شده ، پس چرا سنگینی میکنه؟!!
▪️همچین که عبا رو کنار زدن دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسی بن جعفر ..😭
جانم … گریه کن ها بسم الله … چقدر جمعیت اومد برا تشیع جنازه موسی ابن جعفر ، پسر عزیزش امام رضا اومد …
اما خبر داری یا نه؟
اینهمه جمعیت اومدن اما دخترش حضرت معصومه نبود …
گریه کن بابا دختره …😭
دختر نبود برا بابا گریه کنه..
▪️اما یادت باشه تاریخ نشون داده آگه دختر نره ، بابا میاد …”
نیمه ی شب صدا زد عمه ، دلم برا بابام تنگ شده …
یه وقت دیدن جلو خرابه شلوغه سر بریده ی حسین
اما این دختر سرُ بغل گرفت صدا زد “مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی”
بابا کدوم نانجیبی چوب به لبات زده؟!!..😭
بابا کدوم نانجیبی رگ های گردنتُ بریده …؟
حسین …
خرابه بود و شب و سینه ای که پر درد است
به عکس روز گذشته هوا عجب سرد است
ستاره ها همه از حال من خبر دارن
به قلب کوچک من آسمانی از درد است
به پیش ضربت دشمن سپر برایم شد
قسم به جان عمویم که عمه ام مَرد است
▪️گفت بابا
نسیم می وزد صورتم چه میسوزد …
خدا کند که بمیرم ،سرم چه آوردن …
آاای حسین …
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌