#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#اذان_بلال
#گریز
#مجلس_شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است
اذان بگو كه اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
اذان فقط اذان نبود، بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبره،
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
كه پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است
اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است
🔸اومد تو كوچه ی بنی هاشم، مدتی زیادی نیست بلال از مدینه رفته، تا رسید جلوی در خونه ی فاطمه، من ازت یه سوال می پرسم، كدوم در؟..
▪️یه نگاه به در و دیوار سوخته كرد، این همون دریه كه جبرئیل می ایستاد، چه خبره؟چی شده مدینه؟
نه، بلال
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است
بی بی اذون می خواد بشنوه، ولی نه همون اذون، این جوری اذون به دل بی بی می شینه
بگو كه اشهدان علی ولی الله
بگو كه لحن مناجات من غم آهنگ است
▪️بگو آی مردم، این همون علی ِ كه پیغمبر جلوی شما دستشو آورد بالا، حالا همون دستارو با طناب می بندید، ای وای بر شما
بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند
بهشون بگو رضایت من همه چیزه، بهشون بگو بابام گفته:
ان الله یغضب لغضب فاطمه، و یرضی لرضاها..
بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند
كُمیت جمله شفاعت كنندگان لنگ است
به این مردم یه پیغام دیگه ام برسون، بگو كه :
بگو كه فاطمه این یكی دو روز مهمان است
سفر به خیر بگوئید وقت ما تنگ است
🔸زود برو بالای مأذنه..
همه تو خونه هاشونن، كسی منتظر نیست، همه می دونند، بلال دیگه تو مدینه اذون نمی گه، یه مرتبه مدینه لرزید، صدای بلال خونه به خونه ی مدینه و طی كرد.
الله اكبر
این الله اكبر، در و دیوار مدینه رو بیدار كرد،
الله اكبر
تا صدای الله اكبر بلند شد، انگار بی بی یه جون دوباره گرفت، اشاره كرد به بچه هاش بلند شن، زیر بغل هاشو بگیرند.. 😭
الله اكبر، الله اكبر
▪️زینبم برو سجاده مو بیار، حسنم برو یه ظرف آب بیار، مادر می خواد، وضو بگیره، بچه ها نمی دونستن خوشحال باشند، ناراحت باشند..😭
علی نگاه كرد، دید رنگ صورت زهرا داره، برافروخته می شه، صدای بلال اینجوری بی بی رو تكون داد..
اشهد ان لااله الا الله
یه نگاه كرد علی، دید فاطمه اش دست به پهلو بلند شد، می خوای نماز بخونی دختر پیغمبر، تو كه تا حالا نشسته نماز می خوندی،
اشهد ان لااله الا الله
ایستاد بی بی، قربونت برم مادر، تا صدای بلال بلند شد،
اشهد ان محمداً..
▪️عبارت تاریخ، می گه: فشهقت فاطمه، دیدن بی بی یه ناله زد..
و سقطت بوجه ها و غشیا علیها..😭
دیدن فاطمه با صورت اُفتاد رو سجاد.. 😭
ان شاءالله هیج وقت مادرت جلوت از هوش نره، زینب هی تو سرش می زد،
حسین دوید گفت:بلال دیگه بسه، وای….😭
این یه اذون نیمه كاره بود، دیگه بعد از اسم پیامبر همه چیز به هم خورد، اذون ادامه پیدا نكرد..
#گریز
من یه اذون دیگه یادمه، یه جای دیگه ام یكی دیگه اذون گفت، اونم تو مجلس شراب، اونجایی كه دستای زینب و بستند، زین العابدین داره خطبه می خونه، حرومزاده می خواد كسی صدای زین العابدین و كسی نشنوه،
▪️گفت: پاشو اذان بگو، تا اذون گفت:كلمه كلمه امام سجاد، با اذون اون مرد حرف زد، رسید به اسم پیغبر گفت:
صبر كن مؤذن یه سوال دارم، یزید علیه لعنه، نشسته رو تخت نحس ش،
گفت:داری می گی محمد، سئوالم اینه
این محمدی كه می گی، جد منه یا جد یزید؟ ْ
▪️همه ایستادن، گفت جوابشم همه میدونید، می دونید جد یزید كس دیگه است، اگه جد منه، پس چرا دستای من و تو غل و زنجیر بستید.. 😭
▪️اگه جد منه این حسین بابای منه، چرا داری با چوب خیزران می زنی..😭ـ
آاای حسین…
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#فاطمیه
#حضرت_محسن
#گریز
#علی_اصغر
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸آقا جان یابن الحسن سرت سلامت، آقا آخه امشب شب روضه ی عموی نشکفته ی سادات حضرت محسن ابن علی است..
آقا جان یه سری به این محفل بی ریا ما بزن
آقا جان ، شما که جریان به آتش کشیدن خانه جدت امیر المومنین جلوی چشماتونه و مطمئناً این ماجرای دردناک را دیدید برای ما روضه خون باشید،
▪️ آقا جان معذرت میخوام که اینجور میگم اما اگر امشب، امشب این را نگم و این شعر را نخونم نمیدونم کی باید بخونم؟
آن فرقه که زهرای جوان را کشتند
ناموس خدای مهربان را کشتند
افسوس که با کشتن محسن پسرش
یا صاحب الزمان معذرت میخوام آقا جان
انشاءالله لال بشم که بخوام دروغ بگم ولی:
افسوس که با کشتن محسن پسرش
یک سوم سادات جهان را کشتند
یا زهرا یا زهرا..
🔸در کتاب ارشاد القلوب نقل شده است که فاطمه فرمود:
▪️هیزم بسیار به در خانه ما آوردند تا خانه و اهلش را بسوزانند من پشت در ایستاده بودم و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش سوگند می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری نمایند،
عُمر تازیانه را از دست قنفذ(غلام آزاد شده ابوبکر) گرفت و با آن بر بازویم زد و اثر آن چون رگه های بازوبند در بازویم باقی ماند..😭
▪️آنگاه لگد به در زد و در را به طرف من فشار داد در این هنگام به صورت بر زمین افتادم در حالی که فرزندی در رحم داشتم، آتش زبانه می کشید و صورتم را میسوزاند او با دستش مرا میزد گوشواره ام قطع و پراکنده شد..😭
▪️ درد مخاض مرا فرا گرفت، محسنم بیگناه سقط و کشته شد.
" اما اگر اینجا در خونه امیر المومنین را این بی حیاها به آتش نمی کشیدند کربلا دیگه کسی جرأت نمیکرد خیمه های اهل بیت امام حسین را به آتش بکشه.. 😭
بابا موهای مادر،میون شعله سوخته
پهلوی مادرُ میخ، انگار به دیوار دوخته
بابا ببین که مادر ،خورده زمین پشت در
پاشیده روی دیوار ،خون از پهلوی مادر
وقتی مادر راه میره، بابا نگاه کن ببین
کنار پای مادر، خون می چکه رو زمین
صدای آه مادر ،میون آتش و دوده
گمون کنم برای پهلو شکستنش بوده
یه عمره تو مدینه، بابا خونه نشینی
آخه مادر چرا گفت، یا فضة خذینی
▪️اینجوری که میخ تو ی،پهلوی مادر خورده، گمون کنم که بابا ،دیگه داداشم مرده.. 😭
زینب دلش می سوزه ،بابا اشکات رو پاک کن
دور از چشای مادر ، داداش محسن رو خاک کن
اینجا پدری مثل علی یه شش ماهه خاک کرد..
کربلا هم یه پدر، شش ماهه شو خاک کرد
چه خاک کردنی..
چه بدنی...
حنجره پاره شده..
قنداقه خونی شده..
آاای حسین...
گهواره خالی..
قنداقه خونی..
لایی لایی از سفر بر گشته رودم.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#گریز
#حضرت_عباس
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بر نور خدا عصمت کبری صلوات
بر دخت نبی ام ابیها صلوات
بر آن که بود شفیعه در روز جزا
همتای علی حضرت زهرا صلوات
السلام علیک یافاطمه الزهرا
گر نگاهی به ما كند زهرا
درد ما را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسيارش
آنچه خواهی عطا كند زهرا
روز محشر كه ازشفاعت خويش
حشر ديگر به پا كند زهرا
همچو مرغی كه دانه برچيند
دوستان را جدا كند زهرا
🔸دلارو روونه کنیم مدینه کنار قبر مخفی حضرت زهرا
کنار قبر بی زائر زهرا..
الهی تو مجلس مون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه..😭
داغ مادر سنگینه، مخصوصاً اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه..
🔸آی اونایی که اولاد دارید
خدا سایه تونُ از سر اولادتون کم نکنه..
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قد و بالاشو ببینه..
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه پسر داره دومادش بکنه..
🔸اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا..
من بمیرم بمیرم برا اون خانومی که جوون بود، خودشم ناز مادرو ندید..
سایه مادر ندید.. 😭
امان امان..
مجلس مجلس جوونه
تو مجلس جوون بلند بلند گریه می کنند..
▪️دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ..
خواهرش کجاست..؟
خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره..
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر..😭
امروز تو روضه خانم فاطمه زهرا هم مادری کن، هم خواهری کن....
با زینب ش هم ناله شو...
آخ..
خدا مادرم را کجا میبرند
گمانم برای شفا میبرند
کجا می برندش کجا میبرند
چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
خدا یا کمک کن نمیرد پدر
کجا میبرندش کجا میبرند
روضه برات بخونم و التماس دعا
نمیدونم مادر داری یا نه؟..
اگه مادر داری خدا برات نگه داره...
اما اگه مادر نداری ناله بزن بگو یا زهرا...چرا
آخه هر مادری از دنیا بره،،
نازنین بدنش رو روز غسل مید، روز بدن رو کفن میکنند، روز بدن رو تشییع میکنند...
روز بدن رو به خاک می سپارن..
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادر رو برداریم..
▪️اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ...
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
▪️«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل..
كِفِْني فِي الليل..
دَفِّني فِي الليل، ولا تَُعْلِن اَحَداً»
علی جان شبانه بدنمُ غسل بد..
علی جان شبانه بدنمُ کفن کن...
علی جان شبانه بدنمُ به خاک بسپار...😭
🔸تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده.. 😭
اسما بریز آب روا، بر روی گلبرگ گلم...
ولی آهسته آهسته ..
آخ..
ببین بشکسته پهلویش...
سیه گردیده بازویش ...
بریز آب روان رویش...
ولی آهسته آهسته...
اسما میگه:
میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند..😭
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته..
آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکنه دست مغیره
میوون کوچه ها بی مادرم کرد.. 😭
▪️میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای ناله تون رو بلند کنید..
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی..😭
بلند بلند داره گریه میکنه...
سردار بدر و حُنینه علی..
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند گریه نکنند، آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید..😭
صدا زد اسما، دست از دل علی بردار اسما..
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دل شو به منِ علی نگفت اسما...
آخ..
تو میب ینی علی را زار و خسته...
وای نمی بینی تو پهلوی شکسته....
#گریز
ناله داری دلتو ببرم کربلا؟..
آی کربلائیا...
بگم یا امیرالمومنین آقا جان ..
▪️تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی..
آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا..
اون لحظه ای دیدن حسین اومد کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین بر می داره می بوس، به رو چشم میذاره..😭
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله..😭
به ناله های دل یتیمان زهرا ..
به اون لحظه ای که نتونستن بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا
از سویدای دلت ناله بزن بگو:
یا زهراااا...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#مناجات
#امام_زمان
#فاطمیه
#گریز
#علی_اصغر
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر، شروع شد
آجرک الله یا بن الحسن... آقا...
بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه
شروع شد..
آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در، شروع شد
آقا منو ببخشید، مصیبت مادرتون زهرای مرضیه، از آنجایی شروع شد که هنوز آب غسل پیغمبر خدا خشک نشده، یه عده نامرد ریختند درب خانه امیرالمومنین..
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
یوسف فاطمه، امام زمان...
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
🔸نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا وگرنه خونه رو با اهلش آتیش میزنم..
بمیرم برات مادر...
زهرای مرضیه اومد پشت در، فرمود:
حیا نمیکنی نانجیب، میخواهی بدون اجازه وارد بشی..؟
یک نفر صدا زد مگه نمیدونی...
این خونه، خونه پیغمبره..
این ها هم، بچه های پیغمبرن..
اِنَّ فیها فاطِمَه
زهرای مرضیه داخل این خونه است..
مگه نمیشنوی؟ صدای دختر پیغمبره..
هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره اما اون بی حیا اعتنا نکرد...
صدا زد:
وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ
به خدا قسم خونه رو به آتیش میکشم
(منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233)
▪️اگرچه دختر پیغمبر باشه خونه رو با اهلش به آتیش میکشم..
خدایا همه جا رسمه، هر کی بابا از دست مید، مردم براش دسته گل می برند..
اما مدینه به جای دسته گل، نانجیب اشاره کرد...
هیزم ها رو بیارید، خونه رو آتیش بزنید..😭
ای وای... ای وای...
مردم مدینه دارند نگاه میکنن، یدفعه ببینند، شعله های آتش بلند شد...
تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا...
مادرتون زهرا پشت در ایستاده نميذاره این نامردها وارد بش، اما نا نجیب حیا نکرد..
آنچنان با لگد به این در زد صدای ناله مادر بلند شد..😭
یا ابتاه یا رسول الله...
هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ
بابا یا رسول الله ببین با دخترت چه کردند...
پهلوم رو شکستن.. 😭
فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر، شروع شد
سادات منو ببخشید همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد..
یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ
فضه بیا بخدا محسنم رو کشتن.. 😭
کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست
تا که میخ در نشان پهلوی زهرا نبود
کاش یک تن بود در آنجا و می گفت این سخن
کشتن شش ماهه پاداش ذوی القربی نبو
#گریز
یا صاحب الزمان اگر اینجا محسن شش ماهه رو بین در دیوار کشتن..
کربلا هم یک شش ماهه ای رو روی دست های باباش پرپر کردند.
آماده ای بگم یا نه، ابی عبدالله نگاه کر، دید علی اصغرش داره روی دست هاش جان میده...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
گوش تا گوش علی رو دریدند..😭
الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را
لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را
درست آندم که حلق تشنه ی او را تو بوسیدی
تبسم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را
علی اصغرم..
یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم..
من آوردمت اینجا سیرابت کنم..😭
حالا جواب مادرت رو چی بگم؟
پاشو ببین مادرت منتظره..
چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغرم..😭
هر کجا نشستی ناله بزن
آای غریب حسین..
حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را
بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#فاطمیه
#گریز
#امام_سجاد
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت
کنار پنجرهها دیدگان پر اشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت
نشان شعله و درد و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت
مصیبتی است علی را که پیش چشمانش
عدو امید دلش را به تازیانه گرفت
چه گفت فاطمه کان گونه با تأثر و غم
علی مراسم تدفین او شبانه گرفت
فراق فاطمه را بوتراب باور کرد
شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت
▪️شیخ کلینی از زبان امام حسین می نویسه بعد شهادت بی بی فاطمه (سلام الله علیها) امیرالمومنین (علیه السلام) مخفیانه بدن زهرا شو دفن کرد سطح قبر را با خاک یکسان کرد محل قبر مشخص نباشد.
▪️بلند شد رو به جانب قبر رسول خدا یا رسول الله صبر و طاقتم در فراق فاطمه کم شده.. 😭
▪️یا رسول الله امانتی ات را برگرداندم. یارسول اله اگر دشمنان نبودن همین جا کنار قبر فاطمه می ماندم و معتکف میشدم و مثل مادر جوان از دست داده بر این مصیبت بزرگ زار میزدم..😭
لایومک یومک یا اباعبداله کربلا هم و قتی امام زین العابدین بدن ابی عبداله رو دفن کرد بنی اسد دیدن آقا از قبر بیرون نمیاد آخه لب به رگ های بریده گذاشته..😭
حسین جان..
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ای کتابِ ثنای تو قرآن
وی ثنا گسترت خدای جهان
حُسن یزدان به چهرت پیدا
سرّ هستی به سینهات پنهان
دشمنی با تو تلختر از کفر
دوستی با تو خوش تر از ایمان
خانه ی خاکی تو قبله ی دل
حجرۀ کوچکِ تو کعبۀ جان
دلِ شیرِ خدا زِ تو روشن
جانِ ختم رُسل تو را قربان
قصّه ی عصمتت نه حدِّ سخن
گفتنِ مِدحتت نه کارِ بیان
بَذلِ یک نانِ تو کُنَد نازل
سورۀ هل اَتی علی الانسان
کیستی تو که مصطفی میگفت
جانِ بابا فدات فاطمه جان
🔸فدای اسم قشنگت بی بی جان،اجازه دادی ما تو فاطمیه بگیم یا فاطمه..
سال گذشته کیا بودن، همین امسال شب های اول یک دفعه به خودت میایی می بینی نفسی نیست، توفیقی نیست، عمری نیست ..
اون عالم بزرگوار فرمود اگر حالِ عبادت میخواهید یه جوری صدا بزنید انگار شبِ آخرِ عمرِشماست.
دیدی به کسی میگن یه روز زنده ای ،یه هفته زنده ای ،چقدر میخواد همه ی کاراهاش انجام بده جمع کنه..
بی بی جان باید سجده به جا بیارم بهم اجازه میدی بگم یا فاطمه ..اصلاً بهم اجازه میدی بیام، بشینم؟
مگر هر کی هر کیه مگه همین جوریه؟
حساب و کتاب داره هر جا نشستی ،حساب و کتاب داره..
عین روایت فرمود: تا ما نخواهیم...تا ما دستت رو نگیریم تا ما گریه نکنیم تا ما صدات نکنيم،تو نمي آيي،تو گريه نميكني..
کیستی تو که مصطفی میگفت
جانِ بابا فدات فاطمه جان
کیستی ای فِراق تو همه درد
کیستی ای وصالِ تو درمان
کیستی تو که در هجومِ ستم
آمدی حافظ امام زمان
برتر از درک و دانش همه ای
چه بخوانم تو را که فاطمه ای
در دل انبیاء امید تویی
بر لبِ اولیا نوید تویی
آنکه مانندِ قدرِ مجهولش
قبر او مانده ناپدید تویی
▪️عظمت بی بی رو از همین یه کلام
آنکه مانند قدر مجهولش ،قبر او مانده ناپدید..
سرِّ بی بی دو عالمُ بزرگان باید بگن
پیغمبر با اون عظمتش که اشرف مخلوقاتِ قبرش معلومه ائمه ی ما قبرشون معلومه ..
قرارِ تو این عالم یه نفر قبرش معلوم نباشه اونم فاطمه اس ..😭
قرارِ تا آخرِ دنیا این علامت سوال ..؟؟؟!!!همه ی نسل ها یکی پس از دیگری بیان و برن ..چرا قبر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفیه؟
مگه میشه
پیغمبر مگه چند تا فاطمه داشت مگه برای چند نفر گفت پاره ی تن؟
مگه برای چند نفر بلند ش، خم شد دست رو بوسید..
از شب میلادِ تو تا آخر نفس
مصطفی یک دست را بوسید و بس
آن هم ای دست خدا دست تو بود
پس بر آن دست و بر آن لبها درود
🔸دست بوسیدن پیغمبر فکر نکنی یه کار عاطفی بود فقط
بگی حالا یه پدر دستِ بچه اش را میبوسید
نه ...!!!
پیغمبر با این کارش میخواست به همه ی عالم بفهمانه این فاطمه احترامش واجبه
در دل انبیاء امید تویی
برلبِ اولیا نوید تویی
آنکه مانند قبر مجهولش
قبر او مانده نا پدید تویی
آنکه چون زینب و حسین و حسن
پاک فرزند پرورید تویی
آنکه جز باب و شوهر و پسرش
هیچ مردی وِرا ندید تویی
▪️غیر از باباش غیر همسرش غیر بچه هاش پسرهاش
هیچ مَردی مادر ما را ندیده..
زهرا عصمت اللهِ ..
مادرِ ما ناموس خداست ..
نه این دنیا
اون دنیا را ببین ، اون دنیا را بشنو ..
اون دنیا منادی صدا میزنه:
یا اهل محشر"غُضّوا ابصارکم "
همه سرها پائین
میگن :چه خبر؟
میگن فاطمه میخواد رد بشه
همه ی قیامت سرها را بندازن پائین
فقط یه عده میتونن سر بالا کنن
کیا هستن؟
اونهایی که تو دنیا براش اشک ریختن..
حالا فهمیدی این گریه چقدر می ارزه ..
این محبت چقدر می ارزه ..
فردای محشر اونجا معلوم میشه،هر کسی نمیتونه مادر ما را ببینه ..
غیر از پیغمبر و امیرالمومنین و پسرهاش هیچ مردی مادر ما را ندیده..
▪️بمیرم برات وسط کوچه ها...(..وقتی فکر شو میکنی میخوای دادبزنی..)
کی باورش میشد.. یه روزی همین زهرا را دوره کنن ..😭
آنکه اسلام سرفراز از او
وآنکه قدش زغم خمید تویی
آنکه با تیغ احتجاج و بیان
پردۀ خصم را درید تویی
آنکه در موج دشمنان تنها
به دفاعِ علی دوید تویی
آنکه در راه حفظ جانِ علی
رنجِ هستی به جان خرید تویی
آنکه در ماتمش به ناگه، رنگ
از رُخِ مرتضی پرید تویی
▪️روضه بخونم
بی بی جانم ،همه کَسِ علی ،پشت و پناه علی،بذار بهتر بگم ..
حقشُ ادا میکنی..؟
زور و بازوهای علی
قوت زانوهای علی
فاطمه ی علی
نور چشم علی
همه وجودِ علی
پشت و پناه علی
تکیه گاه علی
همه ی هستیِ امیرالمومنین ، یه نگاهِ زهراست ...
با این عزیز پیغمبر و دار و ندار علی چه کردن بین در و دیوار...
کاری کردن صدای یا ابتاه ش بلند شد..😭
ناله بزن یا زهراااا
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#گریز
#امام_حسین
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سایۀ سوختنِ خیمه به دیوار افتاد
گذرِ زینب از این کوچه به بازار افتاد
پای آتش به دَرِ خانۀ گُل ها وا شد
غنچه ای سوخت،به پهلوی گُلی،خار افتاد
🔸گریه برا حضرت زهراسلام الله علیها با ناله خوبه..
امام صادق علیه السلام فرمود : خدا رحمت کنه شیعه ای که برا مادر ما بلند گریه کنه ..
کینه و بغض و حَسد دست که دادند به هم
دستِ مادر وسطِ معرکه از کار افتاد.. 😭
تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیشِ نگاه همه صد بار افتاد
▪️نمیخوام علی زمین بخوره
من هزار بار زمین بخورم عیبی نداره
علی خیبر شکنِ و یدالله علی زمین نخوره ..😭
روضه بگم صدا ناله ت بلند شه خانم جان ، ندیدی علی زمین بخوره
نمی خواستی علی زمین بخوره، اما چه کنم بذارید بگم فاطمیه ست..
▪️سه جا سراغ دارم علی خورد زمین ..
یکبار وقتی خبر دار شد ، زهرا شو از دست داده ..😭
نوشتن جلو دَرِ مسجد دید بچه ها دارن میلرزن ،حسنم ،حسینم .. چی شده بابا ..؟
تا گفت بابا مادر از دنیا رفت ..
سلمان میگه دیدم « فَسقط علی وجهه »
علی جلو چشم همه با صورت افتاد ..😭
🔸هیچکی تا حالا این صحنه رو ندیده بود بدر و اُحُد و خیبر و احزاب تو سخت ترین نبردهای تن به تن،علی زمین نخورد
▪️اما یه جا دیگه هم خورد زمین ..
خدا هر کی عزیز داره براش نگه داره.. بعضی ها داغ میبینن ، اما یه جور داغِ که میتونه آدم باهاش کنار بیاد ، خانواده های شهدا را ببینید.
ندیدن بدن عزیزشون چه بلایی سرش اومده..
چقدر سخته آدم نباشه مسافرت باشه ، بره مثلا یهو صبح بهت خبر بدن پاشو بیا بری ببینی عزیزت جنازه ش تو سرد خونه ست..
به لحظۀ آخرش نرسی چقدر سخته
داغِ سخته..
اما یه وقتی آدم با اون عزیزش حرف میزنه لحظۀ آخر اینقدر باهاش حرف میزنی خودت چشماشُ میبندی خودت پارچه روی صورتش میکشی باهاش کنار می آیی..
اما نباشی ، مریض باشی یه جای دیگه باشی یک دفعه بهت خبر بدن یک دفعه بفهمی.. 😭
▪️وای از دلِ علی که اومد تو حجره دید پارچه رو صورت فاطمه ست..😭
اسماء میگه دیدم زانوهاش لرزید خورد زمین.. 😭
هی میخواست بلند شه این چند قدم رو تا بدن راه بره نتونست
میگه دیدم علی با زانو اومد کنارِ بدن ..
▪️یه جای دیگه ام زمین خورد اونم کنارِ قبر وقتی بدنِ زهرا رو بغل کرد ..😭
#گریز
علی جان سه مرتبه زمین خوردی
اما هیچکدومش با نیزه نبود..
با سنگ نبود
با شمشیر نبود
حُسِینت بالایِ ذوالجناح..
▪️«فَوقفَ یَستریحَ ساعه» ایستاد رویِ اسب یه مقدار استراحت کنه
به نیزه تکیه داده بود نانجیب گفت هر کی سنگ داره بیاره
حسین تو سنگ باران کردن ..😭
▪️پیشونیش رو شِکوندن
پیراهنش رو بالا زد،
حرمله روی کُندۀ زانو نشست قلب شو هدف گرفت ..😭
آاای حسین ....
▪️اینجا مرحوم شیخ مفید میگه:
هر کاری کرد تیرُ از روبرو در بیاره نشد کمر رو خم کرد تیرُ از کمر بیرون کشید ..😭
خون مثل ناودان می ریزه هر کاری کرد خودشو رویِ اسب نگه داره نشد.. 😭
آخ ..
یه وقت دیدن با صورت از بالایِ ذوالجناح.. 😭
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ..
ناله بزن یا حسین ..😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شام_غریبان
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السَّلام عَلَیکِ یَا فَاطمةُ الزَّهرا، یَا بِنْتَ رَسُولَ الله یَا قُرَّةَ عَیْنِ النَبِّی الْمُصْطَفی
🔸بنابر نقل مثل چنین روزی، مابین نماز مغرب و عشاء زهرای مرضیه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
▪️در حالی که قرآن می خواند و زبانش به ذکر دعا و ثناء مشغول بود.ـ
مرحوم حاج شیخ عباس تعبیرش این است:
بعد از نماز مغرب زهرای مرضیه در چنین روزی به شهادت رسید.
لذا اگر روایت اول فاطمیه درست باشد، امشب شب دفن زهرای مرضیه علیها السلام است.
🔸خطبه 22 نهج البلاغه در بیان این مصیبت است، وقتی بدن را امشب برداشتند، کجا به خاک سپردند؛ نمی دانم در خانه، مسجد و یا بقیع، اما امیرالمومنین علیه السلام تنها آمد عزیزش را در میان خاک نهان کند، خیلی بر آقا سخت گذشت. زهرایی که همه جا یار و همدمش بود، مخصوصا که می بیند در دفاع از علی به شهادت رسید.
در این دفاع بازویش متورم شد. لذا امشب وقتی آمد زهرایش را به خاک بسپارد، صدا زد: یا رسول الله، خودت کمکم کن؛ خدایا! خودت کمکم کن.
▪️ «اللَّهُمَّ إِنَّهَا أَمَتُکَ»؛ خدایا؛ این زهرای توست «و بِنْتُ رَسُولِکَ»؛ و دختر پیغمبر توست: «اللهم و اجمع بینها و بین أبیها»؛[1] خدایا! امشب مهمان توست، شب اول قبر اوست.. 😭
▪️زهرایش را میان قبر گذاشت، یک وقت رو کرد به قبر رسول الله: «السَّلَامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک»؛[2] یا رسول الله! بلند شو ببین علی تنها مانده است.. 😭
▪️«أمّا حزنی فسرمد و أمّا لیلی فمسهّد»، فاطمه جان! دیگر خواب ندارم، دیگر حزنم تمام شدنی نیست. «وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَینَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ»؛[3] لذا اگر نبود حرف و سخن و خطر دشمن، دیگر از کنار قبرت نمی رفتم و همین جا می ماندم و مقیم می شدم.
▪️یا رسول الله! یادت است که شب عروسی دست زهرا را در دستم گذاشتی فرمودی این امانت من است. یا رسول الله! هنگامی که جان می دادی دوباره این جمله را تأکید کردی علی جان! فاطمه امانت است:«یا رسول الله قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ»، من امانت را برگرداندم.[4] .. 😭
یا امیرالمؤمنین روحی فداک
آسمان را دفن کردی زیر خاک
▪️نماز و قرآن خواند، بعد هم خم شد صورتش را روی خاک قبر زهرا گذاشت.
وَسَیعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ.[5]
یا زهرااا...
پی نوشت ها:
[1] مستدرک الوسائل، ج2، ص199.
[2] بحارالانوار، ج43، ص190؛ بیت الاحزان، ص254.
[3] بحارالانوار، ج43، ص210.
[4] کافی، ج1، ص458، بحارالانوار، ج43، ص193؛ منتهی الآمال، ص194-195.
[5] شعراء، 227.
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#بحرطویل
#متن_روضه
#فاطمی
#غسل
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته ی یک مرد، و یا ناله ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه ی ریختن آب.
▪️مولا علی بچه ها رو فرستاده دنبال سلمان، خودش داره فاطم شو غسل میده.
اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست،
شب غسل گل یاس علی حضرت زهراست. علی بود وَ یک زانوی لرزان، علی بودُ غم تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه ی محزون پر از درد، وَ آن گریه ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که زِ رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قدش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده.
▪️مولا علی یادش می یاد که بی بی فاطمه اومد بهش عرض کرد: علي جان خبري بهم دادن پريشونم كردن. چي بهت گفتن؟ شنيدم مردم ديگه بهت سلام نميكنن، فرمود زهرا جان بزار بهترشو برات بگم، سلام كه بهم نمیكنن هيچ، منم كه سلام ميكنم جوابمو نميدن.
علی بود وَ رخساره ی زهرا که سه ماه است ندیده. علی بودُ دلی خسته در آن بارش غم ها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصیبت، شب مرگ علی، مرگ گل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که بریز آب روان بر روی گلبرگ گل یاس. وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مددی کن که دهم غسل، تنت را، کمکم کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز.
▪️از اون ور هم بچه ها رفتن در خونه ی سلمان. سلمان میگه تو خونه خوابيده بودم، دیدم در ميزنن، تا رفتم درو وا كردم، ديدم این دو تا بچههاي فاطمه سياه پوشيدن، سراشونو زير انداختن، دارن گريه ميكنن. تا نگاهم به بچهها افتاد فهميدم چيه، ولي گفتم بچهها چه خبره؟ گفتن: عمو سلمان، بابامون علي فرستاده بياين جنازهي مادرمونو بردارين، سلمان به خدا مادرمونو كشتن.
علی بود وَ قلبی که به اندازه ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کبودی که ورم داشت. وَ دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه ی دیوار زد و زار زد و گفت: نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه ی دیوار، از این اذیت، آزار، از این سینه و از لطمه ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟! همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیّ حسین و حسن و زینب و کلثوم، به جز زمزمه ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غصه شکسته. فقط آه کشید آه، علی با مدد فاطمه اِستاد روی پا، وَ چنین گفت به اسما، بریز آب به روی گل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گلم خسته ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پهلوش شکسته است. علی شست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپر و این شهر نفهمید، که گل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ که در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنویسند، که گل تاب فشار در و دیوار ندارد ...
▪️سلمان اومد تو خونهي علي، ديدين اگه يه غريبي يه آشنا رو ببينه چه ميكنه؟ همچي كه چشم علي به سلمان افتاد، يه دفه ديدن سلمانو بغل كرد، داره گريه ميكنه. فرمود سلمان يادته اون شب عروسي، مهار ناقه رو گرفته بودي، زهرا رو خونهي من آوردي، حالا بيا بريم ميخوام فاطمه رو بقيع ببرم.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#عروسی
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸شب عروسي فاطمه است، عروس و ميخوان خونه داماد ببرن، پيغمبر فرستادن دنبال سلمان فرمودند:
سلمان، فاطمه من، رو مركب سوار ميشه تو افسار ناقهرو بگير ببر طرف خونه علي،
سلمان گفت: افتخار ميكنم.
مهار ناقه را گرفته، فاطمه سواره، هي بلغالعلی رو بر زبون جاري ميكنه برد خونهي علي زهرا رو.
▪️اون شب يه شبي بود، يه شبم سلمان تو خونه خوابيده ديد در ميزنن، تا رفت درُ وا كرد، ديد دو تا بچههاي فاطمه سياه پوشيدن، سراشونو زير انداختن، دارن گريه ميكنن.
▪️تا نگاه سلمان به بچهها افتاد فهميد چيه، ولي گفت بچهها چه خبره؟
گفتن: بابامون علي فرستاده بياين جنازهي مادرمونو بردارين، سلمان به خدا مادرمونو كشتن.. 😭
▪️سلمان فارسي اومد تو خونهي علي، ديدين اگه يه غريبي يه آشنا رو ببينه چه ميكنه؟
▪️همچين كه چشم علي به سلمان افتاد، يه دفه ديدن سلمانُ بغل كرد، داره گريه ميكنه فرمود:
#زبانحال
سلمان يادته اون شب عروسي، مهار ناقه رو گرفته بودي، زهرا رو خونهي داماد آوردي، حالا بيا بريم ميخوام فاطمه رو بقيع ببرم..😭
يا زهرا..
جنازه رو برداشتن از خونه ميخوان ببرن بيرون، وقتي يه مادري جنازهاش تو خونه افتاده باشه، بچههاش آهسته گريه ميكنن، ولي همچي كه ميخوان جنازهي مادرو از خونه ببرن بيرون، يه دفعه بچهها بياختيار اشك ميريزن..😭
ولي من بميرم برا بچههاي فاطمه كه جرأت ندارن بلند گريه كنن، اين آستيناشونو تو دهانشون كردن، كه اگه بلند گريه كنن كسي صداي نالهشونو نشنوه..😭
▪️ علي اومد كنار قبرستان بقيع، خودش تنهايي جنازه رو توي قبر گذاشت. يه وقت ديد دو تا دست شبيه دستاي پيغمبر پيدا شد، يعني علي جان امانتي مو به خودم بده
جا داشت پيغمبر بفرمان: علي امانتي رو كه به تو دادم پهلوش شكسته نبود.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شام_غریبان
#حضرت_زهرا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
امشب دلم گـــرفته از آن گـریه می کنم
هم ناله با امام زمان گریه می کنم
چه خبره امشب ؟..
یا رب رســــیده شام غریبان یاس و من
رنگِ غــــروبِ فصلِ خزان گریه می کنم
🔸اینجا نباش ، دل هامونُ ببریم توو خونه ی امیرالمومنین..
▪️چه خبره امشب ؟ از فردا دیگه خونه ی فاطمه ، مادر نداره ، از فردا یه دختر سه چهار ساله ، باید توو خونه مادری کنه.. 😭
باید خونه داریکنه..
▪️ این مدتی که فاطمه بیمار بود هر موقع می اومد توو خونه ، هر چی غم و غصه داشت با دیدن فاطمه فراموش میکرد ، اما از فردا هر کی میاد توو این خونه ، زانوی غم بغل میگیره ..😭
با اشکِ غسلِ نیمه شـب و گریه یِ کفن
با تُربتی که مــانده نهـان گریه می کنم
با رازِ سر گشوده یِ یک جسمِ پُر گریز
با طفل آســـتین به دهان گریه می کنم
🔸امیرالمومنین فرمود : مبادا بلند گریه کنید ، مبادا همسایه ها خبردار بشن ...
▪️یه همچی شبی ، حتی اون دوتا نامرد ، اومدند درِ خونه ی امیرالمومنین ، گفتند ما شنیدیم کار فاطمه تموم شده فردا ، حتماً ما باید بر فاطمه نماز بخونیم ها
یاعلی نکنه بدون حضور ماها ، بخواهی برفاطمه نماز بخونی ؟
حالا ببین امیرالمومنین چه غُصه هایی داره امشب ؟
همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد
فرمود کسی بلند بلند گریه نکنه ، بچه ها ، آستین به دهان بگیرید..
همراهِ کوه صــبر که امرِ سکـوت کرد
اما گریست مویه کنان گریه می کنم
شاعر: سعید نسیمی
🔸اسماء میگه ، من آب میریختم ، یه مرتبه دیدم صدای ناله علی بلند شد ، سر به دیوار گذاشته داره بلند بلند گریه میکنه ، آقاجان خودتون فرمودید که کسی بلند گریه نکنه ؟
صدا زد اسماء :
#دشتی👇
تو زهـــرا بینی و مـــن روی نیلی
تو صورت بینی و من جای سیلی.. 😭
▪️تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید؟
شاید نمی خواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ..😭
تو می بینی علی را زار و خسته
نمی بینــــی تو پهلوی شکـــسته
▪️الان دستم به بازوی شکسته خورد ، تازه فهمیدم چرا فاطمه از من رو میگرفت ؟
تازه فهمیدم دست بانو چرا بالا نمی اومد ؟
▪️کار غسل فاطمه رو هر طوری بود به اتمام رسوند ، بندای کفن رو بست ، بعد صدا زد یتیمای فاطمه بیائید
سیدا ، خدا نکنه توو این مجلس طفلی باشه مادرش از دنیارفته باشه صدا زد ،
یتیمای فاطمه بیائید حسنین اومدند خودشون رو انداختند روی سینه ی مادر..😭
▪️هر دو تا آنچنان ناله ی جانسوزی میزنن.. 😭
امیرالمومنین میگه دیدم بندهای کفن باز شد هر دو تا دستای فاطمه از کفن بیرون اومد ، این دوتا آقازاده رو در آغوش گرفت ..😭
▪️یه مرتبه دیدم از زمین و زمان یه ندایی بلند شد..
یاعلی ، بچه هارو از مادر جدا ک..
آاای
ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارند..
▪️اما من یه بچه یتیمِ دیگه رو هم سراغ دارم ، نیمه های شب از خواب بیدار شد ، هی گریه میکرد هی ناله میزد، هر چی عمه التماسش میکرد..😭
▪️رقیه آرام باش گریه نکن عزیز..
صدا میزد عمه الان بابام رو توو خواب دیدم ، منو بغل گرفته بود ، خودش گفت الان میام پیشت ..😭
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
هرجا نشستی سه مرتبه از سُویدای دلت
صدا بزن یا زهرا یا زهرا یا زهرا..
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#بعدشهادت
#فاطمیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دلا بیا به سرای علی سری بزنیم
به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم
خبر رسیده که این روزها علی تنهاست
بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم
نشد برای مریض علی گلی ببریم
بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم
کسی به گرد یتیمان او نمیگردد
بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم
کنون که جان علی خفته است در دل خاک
بیا ز خونابه بر خاک گوهری بزنیم
🔸اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره؟
چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن؟
گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن، ساعتی بگذره آرام میشن..
گفتنه، تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته..😭
برو برام یه خبری بیار..
▪️میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد امیر المومنین دمدرآمد، تا چشمش به من افتاد فرمود:
▪️اصبغ ما رو ببخش تا فاطمه بود (خودش) حالا هم بچه هاش نمیذارن شما استراحت کنید..
گفتم:
نه این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه شون طولانی شده؟
به آستانه ی در نشست فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن..😭
یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم..😭
یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم..😭
اما هر وقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بی قرار میشیم.. 😭
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
این جامۀ من است که باید به بر کنم
مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر
تا حمزه را ز غربت بابا خبر کنم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌