#متن_روضه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#اذان_بلال
#گریز
#مجلس_شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
اذان بگو كه، یاس كبود دلتنگ است
اذان بگو كه اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو كه پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من، ناله ی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
اذان فقط اذان نبود، بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبره،
اذان بگو به صدای بلند، افشا كن
كه پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است
اذان بگو كه بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است
🔸اومد تو كوچه ی بنی هاشم، مدتی زیادی نیست بلال از مدینه رفته، تا رسید جلوی در خونه ی فاطمه، من ازت یه سوال می پرسم، كدوم در؟..
▪️یه نگاه به در و دیوار سوخته كرد، این همون دریه كه جبرئیل می ایستاد، چه خبره؟چی شده مدینه؟
نه، بلال
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مكدر از زنگ است
بی بی اذون می خواد بشنوه، ولی نه همون اذون، این جوری اذون به دل بی بی می شینه
بگو كه اشهدان علی ولی الله
بگو كه لحن مناجات من غم آهنگ است
▪️بگو آی مردم، این همون علی ِ كه پیغمبر جلوی شما دستشو آورد بالا، حالا همون دستارو با طناب می بندید، ای وای بر شما
بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند
بهشون بگو رضایت من همه چیزه، بهشون بگو بابام گفته:
ان الله یغضب لغضب فاطمه، و یرضی لرضاها..
بگو كه فاطمه در حشر اگر ناز كند
كُمیت جمله شفاعت كنندگان لنگ است
به این مردم یه پیغام دیگه ام برسون، بگو كه :
بگو كه فاطمه این یكی دو روز مهمان است
سفر به خیر بگوئید وقت ما تنگ است
🔸زود برو بالای مأذنه..
همه تو خونه هاشونن، كسی منتظر نیست، همه می دونند، بلال دیگه تو مدینه اذون نمی گه، یه مرتبه مدینه لرزید، صدای بلال خونه به خونه ی مدینه و طی كرد.
الله اكبر
این الله اكبر، در و دیوار مدینه رو بیدار كرد،
الله اكبر
تا صدای الله اكبر بلند شد، انگار بی بی یه جون دوباره گرفت، اشاره كرد به بچه هاش بلند شن، زیر بغل هاشو بگیرند.. 😭
الله اكبر، الله اكبر
▪️زینبم برو سجاده مو بیار، حسنم برو یه ظرف آب بیار، مادر می خواد، وضو بگیره، بچه ها نمی دونستن خوشحال باشند، ناراحت باشند..😭
علی نگاه كرد، دید رنگ صورت زهرا داره، برافروخته می شه، صدای بلال اینجوری بی بی رو تكون داد..
اشهد ان لااله الا الله
یه نگاه كرد علی، دید فاطمه اش دست به پهلو بلند شد، می خوای نماز بخونی دختر پیغمبر، تو كه تا حالا نشسته نماز می خوندی،
اشهد ان لااله الا الله
ایستاد بی بی، قربونت برم مادر، تا صدای بلال بلند شد،
اشهد ان محمداً..
▪️عبارت تاریخ، می گه: فشهقت فاطمه، دیدن بی بی یه ناله زد..
و سقطت بوجه ها و غشیا علیها..😭
دیدن فاطمه با صورت اُفتاد رو سجاد.. 😭
ان شاءالله هیج وقت مادرت جلوت از هوش نره، زینب هی تو سرش می زد،
حسین دوید گفت:بلال دیگه بسه، وای….😭
این یه اذون نیمه كاره بود، دیگه بعد از اسم پیامبر همه چیز به هم خورد، اذون ادامه پیدا نكرد..
#گریز
من یه اذون دیگه یادمه، یه جای دیگه ام یكی دیگه اذون گفت، اونم تو مجلس شراب، اونجایی كه دستای زینب و بستند، زین العابدین داره خطبه می خونه، حرومزاده می خواد كسی صدای زین العابدین و كسی نشنوه،
▪️گفت: پاشو اذان بگو، تا اذون گفت:كلمه كلمه امام سجاد، با اذون اون مرد حرف زد، رسید به اسم پیغبر گفت:
صبر كن مؤذن یه سوال دارم، یزید علیه لعنه، نشسته رو تخت نحس ش،
گفت:داری می گی محمد، سئوالم اینه
این محمدی كه می گی، جد منه یا جد یزید؟ ْ
▪️همه ایستادن، گفت جوابشم همه میدونید، می دونید جد یزید كس دیگه است، اگه جد منه، پس چرا دستای من و تو غل و زنجیر بستید.. 😭
▪️اگه جد منه این حسین بابای منه، چرا داری با چوب خیزران می زنی..😭ـ
آاای حسین…
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شهادت
#امام_هادی
#گریز
#مجلس_شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️شبانه اومدند در خونه ی امام هادی..
یهو ریختند داخل خونه اش بدون اطلاع اومدن..
آقا رو به قبله نشسته بود قرآن میخوند..
▪️اجازه ندادند لباس عوض کنه عمامه سر بذاره، با همان حال بردن پیش متوکل ملعون..😭
کنار بزم شراب نشسته بود مست شده بود تا چشمش به امام هادی افتاد.. یه ظرف شراب به آقای ما تعارف کرد..😭
آقا فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده..
عرضه بداریم اما آقاجان دلا بسوزه برا عمه جان تون..
▪️یه وقت زینب سلام الله علیه صدا زد مهلاً یا یزید! دیگه بسه..😭
داره با چوب به لب و دهان پسر زهرا میزنه..😭
▪️یه وقت یه نفر صدا زد یزید من خودم دیدم این لب ها و دهان را پیغمبر میبوسید..😭
یا حسین...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌