#غسل
#حضرت_رقيه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🔸چه شبي بود شب شهادت حضرت رقيه (سلام الله عليها).واي از اون لحظه اي كه زن غساله رو آوردند بدن اين ناز دانه را غسل بدهد.
بيا تو اي زن غساله از طريق وفا
به اين صغيره بده غسل از براي خدا
مكن خيال كه او از اهل روم و تاتار است
كه غسل دادن او سخت بر تو دشوار است
سرور سينه ي سلطان عالمين است اين
صغيره فاطمه مظلومه ي حسين است اين
مگو كه از چه رخ او چو كهربا باشد
ز داغ تشنگي دشت كربلا باشد
مگو كه زخم به پايش برون بود از حد
به روي خار مغيلان دويده او بي حد
رخ چو ماه منيرش اگر بُوَد نيلي
به راه شام بسي خورده از جفا سيلي(1)
▪️هنگامي كه زن غساله، بدن رقيه (عليها سلام)را غسل مي داد، ناگاه دست از غسل كشيد، و گفت : سرپرست اين اسيران كيست ؟ حضرت زينب (عليها سلام) فرمود: چه مي خواهي ؟
غساله گفت:اين دخترك به چه بيماري مبتلا بوده كه بدنش كبود است ؟
حضرت زينب (عليها سلام)در پاسخ فرمود: اي زن ! او بيمار نبود؛ و اين كبودي ها آثار تازيانه ها و ضربه هاي دشمنان است.(2)
ببين چه به روز اين نازدانه آوردند. آخه يه مرد اگه از روي مركب رو زمين بيفته خدا مي دونه چه به روزش مياد خدا نكنه دختر سه چهار ساله باشه اون هم نه اينكه خودش بيفته نه.
▪️آن سرباز دشمن عصباني شد اين ناز دانه را گرفت و از بالا به روي زمين انداخت،آن ناز دانه مشغول دويدن در تاريكي شد تا آنكه پاهايش مجروح وخسته شد. (3)
چون ياد كنم از دل سوزان رقيه
سوزد دلم از رنج فراوان رقيه
از روز ازل تا به ابد ديده نبيند
شامي چوشب شام غريبان رقيه
منابع:
1- از مدينه تا مدينه ص 965.
2- الوقايع و الحوادث ج 5، ص 81 و در روايت ديگر است كه: آن زن دست از غسل كشيد و دست هايش را بر سرش زد و گريست گفتند:چرا بر سر مي زني؟ گفت: مادر اين دختركجاست تا به من بگويد چرا قسمت هايي از بدن اين دخترك سياه شده است ؟ گفتند: اين سياهي ها اثر تازيانه هاي دشمنان است.
3- حضرت رقيه شيخ علي فلسفي ص، 15، ناسخ التواريخ ص531،معالي السبطين ص 81.”
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#فاطمیه
#غسل
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸حضرت على عليهالسلام فاطمه زهرا علیهاسلام را غسل داد.
به هنگام غسل دادن وى، غير از حضرت على عليهالسلام، حسنين عليهماالسلام، زينب، امّ كلثوم، فضه خادمه و اسماء بنت عميس كسى ديگر حضور نداشت.
▪️آنگاه جنازه آن بانو را شبانه با حضور حسنين عليهماالسلام به جانب بقيع حمل نمودند و نماز بر بدن مبارك خواندند، كسى از فوت ايشان مطّلع نشد.
🔹 احدى از مردم بر بدن آن بانو نماز نخواند مگر آن افرادى كه گفته شد.
🔸على عليهالسلام بدن مباركش را در روضه مقدسه دفن و موضع قبرش را پنهان كرد.
📜 صبح آن شبى كه فاطمه عليهاسلام را دفن نمودند اثر چهل قبر جديد در قبرستان بقيع مشاهده مى شد.
🔹هنگامى كه مسلمانان از رحلت حضرت فاطمه علیهاسلام آگاه و متوجه بقيع شدند با چهل قبر جديد مواجه گرديدند، نتوانستند قبر حضرت زهرا را از ميان آن چهل قبر تشخيص دهند.
🔸 عموم مردم از اين مصيبت ضجّه كردند و يك ديگر را ملامت نمودند و گفتند:
پيغمبر صلیاللهعلیهوآله شما بيش از يك دختر يادگارى ننهاد، فاطمه علیهاسلام رحلت كرد و دفن شد و شما به هنگام مردنش حاضر نشديد، نماز بر جنازه اش نگذاشتيد و محل قبر او را هم نمى دانيد!
🔹علمای قوم گفتند: گروهى از زنان مسلمان را احضار كنيد كه اين قبرها را بشكافند تا جنازه فاطمه علیهاسلام را به دست بياوريم و بر بدن او نماز بخوانيم و قبرش را زيارت كنيم.
▪️هنگامى كه خبر اين توطئه به گوش حضرت على بن ابى طالب عليهالسلام رسيد، در حالى آمد كه خشمناك، چشمان مباركش سرخ، رگ هاى گردنش بيرون زده، قباى زرد رنگى پوشيده بود كه آن را به هنگام غضب و ناراحتى مى پوشيد و بر ذوالفقار تکیه زده بود، آمد تا وارد بقيع شد.
▪️ شخصى به ميان مردم رفت و گفت: اين على بن ابى طالب عليهالسلام است كه با اين حالت آمده و سوگند مى خورد كه اگر يك سنگ از اين قبور جا به جا شود شمشير را در ميان همه شما بگذارد و تا آخرين نفر شما را نابود نمايد.
🔸عمر در حالى كه با يارانش بود، با حضرت اميرالمومنین عليهالسلام روبرو شد گفت: اى ابو الحسن! چه قصد دارى؟
به خداوند سوگند ما قبر فاطمه علیهاسلام را مى شكافيم و بر جنازه اش نماز مى گزاريم.
📜 حضرت امير علیهالسلام لباسهاى وى را گرفت و او را از جاى بر كند و بر زمين زد و فرمود:
یابن السوداء! من حقّ خود (يعنى مقام خلافت) را بدين جهت از دست دادم كه مبادا مردم از دين خويش برگردند.
▪️اما درباره قبر فاطمه علیهاسلام:
به حقّ آن خدايى كه جان على در دست قدرت اوست اگر تو و يارانت راجع به اين قبرها عملى انجام دهيد زمين را از خون شما سيراب خواهم كرد.
📜 ابوبكر با حضرت امير علیه السلام ملاقات نمود و گفت:
اى ابوالحسن! تو را به حقّ پيغمبر اسلام و آن كسى كه بالاى عرش است سوگند مى دهم كه از عمر دست بردارى، زيرا ما از انجام دادن عملى كه تو نمى پسندى خوددارى مى كنيم.
🔸راوى مى گويد: على عليه السّلام عمر را رها كرد و مردم پراكنده شدند.
منبع:
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۱
برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۴۱
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
کانال نوحوا علی الحسین می شود خاموش از امشب.mp3
زمان:
حجم:
891.8K
#دودمه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1561
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#وداع
می شود خاموش از امشب ناله های یا رَبَم
جانم آمد بر لبم
یا علی، جانِ تو و جانِ حُسین و زینبم
جانم آمد بر لبم
#شهادت
ای مسیحای علی بارِ دگر اِعجاز کن
دیده بر من باز کن
ای پرستویم بمان، یا با علی پرواز کن
دیده بر من باز کن
#شام_غریبان
باغبان تنها شده، گُلخانه ی او سوخته
قلبِ او افروخته
دیده بر تِکّه لباسِ بر روی در دوخته
قلبِ او افروخته
#غسل
می دَهم با فضّه امشب شُستشویت فاطمه
وای از پهلوی تو
بازویت دارد ورَم، سُرخ است رویت فاطمه
وای از پهلوی تو
#تشییع
من اَمیرَالمُؤمنینَم پهلوانِ خیبرم
خورده سیلی همسرم
جسم بی جان گُلم را رویِ دوشم می بَرم
خورده سیلی همسرم
#تدفین
خاک می ریزم به روی جِسمِ چون نیلوفرت
ای فدایت حیدرت
لَرزه اُفتاده به زانویم کنارِ پیکرت
ای فدایت حیدرت
#بعد_از_شهادت
رفتی و تاریک شُد بعد از تو این کاشانه ام
ای صفای خانه ام
چادرت بر سَر نَماید دخترِ دردانه ام
ای صفای خانه ام
شاعر: رضا رسول زاده
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#فاطمیه
#غسل
#گریز
#حضرت_زینب
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸علی(ع) بعد از ان که کار غسل دادن را به انجام رساند، او را برداشت و در درون کفن هایش جای داد آن گاه وی را با پارچه ای که رسول خدا را با آن خشک نموده بود، خشک کرد، و سپس او را با حنوط بهشتی که پیامبر(ص) فرموده بود و از حنوط دنیا کاملاً متمایز بود، حنوط کرد، سپس وی را در کفن هایش پوشاند، و در هفت قطعه پارچه کفن نمود.[۱]
#گریز👇
شهید اگر چه غسل ندارد ولی کفن دارد، و لباس وی کفن اوست.[۲]
▪️چنانکه وقتی شب عاشورا فرا رسید، امام حسین(ع) به یاران فرمود:
لباس هایتان را بشویید و فردا لباس تمیز در بر کنید تا کفن های شما باشد.[۳]
▪️اما وقتی عصر عاشورا فرا رسید، زینب (علی(ع)) پیکر برادر را پیدا کرد و با اندوه فراوان نگاه می کرد که حتی آن کهنه پیراهن را هم از بدن مطهرسیدالشهدا در آورده بودند و امام(ع) بی کفن روی بیابان و زیر آفتاب سوزان کربلا افتاده بود!
[۱]- مستدرک الوسایل، باب تغسیل المیت.
[۲]- وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۷۵۹
[۳]- امالی شیخ صدوقف مجلسی سی ام.
منبع: كتاب آتش در حرم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#بحرطویل
#متن_روضه
#فاطمی
#غسل
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شب است و غم و درد و الم و تابش مهتاب، در آن شهر پر از ظلم، به جز مردم یک خانه، همه خواب، همه خواب، و جز هِق هِق آهسته ی یک مرد، و یا ناله ی آرام دو سه کودک بی تاب، اگر گوش کنی می شنوی زمزمه ی ریختن آب.
▪️مولا علی بچه ها رو فرستاده دنبال سلمان، خودش داره فاطم شو غسل میده.
اگر چه همه خوابند، ولی در دل آن خانه پر از ماتم و غوغاست، که این شب، شب بی مادری زینب کبراست، شب اصلی ضربت زدن حضرت مولاست،
شب غسل گل یاس علی حضرت زهراست. علی بود وَ یک زانوی لرزان، علی بودُ غم تازه یتیمان، علی بود وَ آن اشک روان، سینه ی محزون پر از درد، وَ آن گریه ی پنهان، علی بود، وَ یک یاس شهیده، همان شیر خدا، حیدر کرار وَ رنگی که زِ رخسار پریده، همان فاتح خیبر، که قدش سخت خمیده، علی بود، همان همسر زهرا، که چندی است به جز فاطمه از مردم آن شهر سلامی نشنیده.
▪️مولا علی یادش می یاد که بی بی فاطمه اومد بهش عرض کرد: علي جان خبري بهم دادن پريشونم كردن. چي بهت گفتن؟ شنيدم مردم ديگه بهت سلام نميكنن، فرمود زهرا جان بزار بهترشو برات بگم، سلام كه بهم نمیكنن هيچ، منم كه سلام ميكنم جوابمو نميدن.
علی بود وَ رخساره ی زهرا که سه ماه است ندیده. علی بودُ دلی خسته در آن بارش غم ها، علی بود وَ اسماء، کنار بدن خسته ی زهرا، در آن نیمه شب ساکت و خلوت، همان نیمه شب غصه و غربت، شب هجر، شب اوج مصیبت، شب مرگ علی، مرگ گل یاس، علی کرد نگاهی سوی اسماء، که بریز آب روان بر روی گلبرگ گل یاس. وَ با اشک نگاهی به تن فاطمه اش کرد و چنین گفت: عزیز دل حیدر، مددی کن که دهم غسل، تنت را، کمکم کن که بشویم بدنت را، وَ با نام خدا غسلِ گل یاس شد آغاز، خدا داند از آن لحظه که شد چشم علی سوی گلش باز.
▪️از اون ور هم بچه ها رفتن در خونه ی سلمان. سلمان میگه تو خونه خوابيده بودم، دیدم در ميزنن، تا رفتم درو وا كردم، ديدم این دو تا بچههاي فاطمه سياه پوشيدن، سراشونو زير انداختن، دارن گريه ميكنن. تا نگاهم به بچهها افتاد فهميدم چيه، ولي گفتم بچهها چه خبره؟ گفتن: عمو سلمان، بابامون علي فرستاده بياين جنازهي مادرمونو بردارين، سلمان به خدا مادرمونو كشتن.
علی بود وَ قلبی که به اندازه ی یک فاطمه غم داشت، علی بود وَ بازوی کبودی که ورم داشت. وَ دستان علی بر گل زخم بدن فاطمه اش خورد، علی زنده شد و مرد، نفس در دل او حبس شد و سوخت، علی چشم به چشمان گلش دوخت، وَ آن بغض که در سینه نهان داشت رها شد، دوباره قد او خم شد و تا شد، وَ روح از بدنش رفت و جدا شد، سرش را به روی شانه ی دیوار زد و زار زد و گفت: نگفتی به علی فاطمه یک بار، از این زخم وَ از قصه ی دیوار، از این اذیت، آزار، از این سینه و از لطمه ی مسمار، خدایا چه کند حیدر کرار؟! همه عالم هستی، فغان گشت و ز آه دل آن رهبر مظلوم، وَ از اشک یتیمیّ حسین و حسن و زینب و کلثوم، به جز زمزمه ی ریختن آب، از آن خانه صدائی به سما رفت، که تا عرش خدا رفت، صدای طپش یک دل خسته، که بندش شده پاره وَ از ریشه گسسته، صدای کمرِ کوه، که از غصه شکسته. فقط آه کشید آه، علی با مدد فاطمه اِستاد روی پا، وَ چنین گفت به اسما، بریز آب به روی گل حیدر، ولی سعی کن آرام بریزی که یاسم شده پرپر، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی که گلم خسته ی خسته است، بریز آب ولی سعی کن آرام بریزی، که پهلوش شکسته است. علی شست تنش را، و َبا گریه چنین گفت به زهرا: شدی پرپر و این شهر نفهمید، که گل طاقت این اذیت و این همه آزار ندارد، تو رفتی و علی یار ندارد، وَ که در مردم این شهر طرفدار ندارد، گذشت از من و تو قصه ولی کاش به گلبرگ شقایق بنویسند، که گل تاب فشار در و دیوار ندارد ...
▪️سلمان اومد تو خونهي علي، ديدين اگه يه غريبي يه آشنا رو ببينه چه ميكنه؟ همچي كه چشم علي به سلمان افتاد، يه دفه ديدن سلمانو بغل كرد، داره گريه ميكنه. فرمود سلمان يادته اون شب عروسي، مهار ناقه رو گرفته بودي، زهرا رو خونهي من آوردي، حالا بيا بريم ميخوام فاطمه رو بقيع ببرم.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌