عزادار تو تموم عالم.mp3
1.62M
#نوحه_واحد_محرمی
شماره 476
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عزاداره تو تموم عالم
علی اعلی نبی خاتم
ستاره می باره آسمونا
سیاه پوشیده واسه تو دنیا
از اون روزی که تشنه جون دادی
آروم نداره چشمای زهرا
کتیبه عرش، حسین ثارالله
نوشته بر دل، اباعبدالله
▪️ارباب با وفا آقا حسین مولا
▪️روحی لک الفدا آقا حسین مولا
تو توی قلبم زدی پا آقا
اجازه دادی بگم یا زهرا
تو خواستی عاشق شما باشم
هوایی کرب و بلا باشم
مدد کردی تا تو حلقه عشق
منم هم رزم شهدا باشم
تو رخصت دادی به چشم تارم
از ابر چشمام برات می بارم
▪️عشق تو حیات دلها حسین مولا
▪️کشتی نجات دلها حسین مولا
هشتک کانال حذف نشود ❌
@noaheh_khajehpoor_09173426998
#متن_روضه_شب_سیزدهم_محرم
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
کانال نوحوا علی الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین
هر کجای مجلس نشستی...
با توجه امروز میخواهیم از همین جا...
به آقامون سلام بدیم....
سلام ما به تو ای سومین امام حسین
که در حضور تو مهدی کند سلام حسین
امروز امام زمانم سلام میده...
اما... به بدن های بی سر...
روی خاک...
سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن...
سه روز روی زمین کربلا بود...
سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت
كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين
سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور
ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین
ان شاء الله امام زمان میاد...
انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره...
ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین
یا بن الحسن...
بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت
سه روز بدن عزیز زهرا...
بی غسل و بی کفن...
روی زمین گرم کربلا...
بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت
يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت
از بس كه پيكرش شده پامال اسب ها
يك جاي بي جراحت و سالم در بدن نداشت
چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا...
مثل یه همچین روزی وقتی بنی اسد اومدند کربلا...
نگاه کردن دیدند این نانجیب ها بدن کشته های خودشون رو دفن کردند...
اما بدن عزیز زهرا حسین...
روی زمین کربلا...
می خواستند بدن ها رو دفن کنند...
اما بدنها رو نمی شناختند...
آخه سر در بدن ندارند...
متحیر ایستادند...
یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد...
بنی اسد بیاید
کفن با خود بیارید
مگر خبر ندارید
حسین کفن ندارد... 😭
بنی اسد من این بدن ها رو خوب می شناسم...
این بدن بی سر...
بدن بابای غریبم حسینه...
این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره...
این بدن قاسمه...
اون بدنی که کنار شط فرات...
دست هاش رو جدا کردند...
بدن عمو جانم عباسه...
بنی اسد...
برید یه قطعه بوریا بیارید...
مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود
مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود
امام سجاد دست های مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند:
بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند...
سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که می خواد داخل قبر با پدر وداع کنه...
بنی اسد دارن نگاه میکنند...
دیدند امام سجاد رفت داخل قبر...
می خواد با پدر وداع کنه...
ای واااااای ای واااااااای...
دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین...
هی صدا میزنه وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
وقتی از قبر بیرون اومدند...
با دستان مبارک نوشتند...
هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً
كاش در لحظه ی دفن پدرم می مردم
آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم
یا حسین... 😭
ألا لعنت الله علی القوم الظالمین
@noaheh_khajehpoor_09173426998
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
کانال نوحوا علی الحسین
❇️ حضرت عبدالعظیم که بود و کجا می زیست و چگونه و در چه تاریخی به شهادت رسید؟
حضرت عبدالعظیم بن عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب، از بزرگان روات و علما و صاحب ورع و تقوا است و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و احادیث بسیار از ایشان روایت کرد.
در منزلت و مقام وی آمده است که مردی از اهل ری به خدمت حضرت علی بن محمد النقی امام هادی(ع) رفت.
حضرت پرسید: کجا بودی؟ او گفت: به زیارت امام حسین(ع) رفته بودم.
امام فرمود: اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شما است زیارت می کردی مانند کسی بودی که امام حسین(ع) را زیارت کرده باشد.(۱)
🔸احمد بن خالد برقی می گوید: عبدالعظیم حسنی از دست حاکم و سلطان زمان خودش فراری شد و در خانه مردی از شیعیان در ری پنهان شد. در آن خانه عبادت می کرد و روزها روزه می گرفت و شب ها به عبادت می پرداخت و مخفیانه از خانه برای زیارت قبری که نزدیک محلّ سکونت وی بود، بیرون می رفت و می گفت: این قبرِمردی از فرزندان موسی بن جعفر است.
کم کم خبر ایشان در بین شیعیان پخش شد و گروه گروه به دیدار حضرت عبدالعظیم می آمدند.
🔹شخصی از شیعیان پیامبر را در خواب دید که فرمود: مردی از فرزندان من نزد درخت سیب در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب دفن خواهد شد.
حضرت عبدالعظیم مریض شد و بعد از مدتی فوت کرد و در جیب لباسش نوشته ای یافتند که در آن نوشته بود:
🔹من ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبداللّه بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب (ع) هستم.(۲)
حضرت عبدالعظیم از نوادگان حضرت امام حسن(ع) می باشد و از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) بود و عقاید خود را بر امام هادی(ع) عرضه داشت و امام او را تأیید کرد. مناسب است ما این روایت را نقل کنیم.
🔺 شیخ صدوق(ره) و غیر ایشان از جناب عبدالعظیم روایت کرده اند که فرمود: بر آقای خودم، حضرت امام هادی(ع) وارد شدم. چون مرا دید فرمود: مرحبا به تو ای ابوالقاسم! تو ولی ما هستی. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! می خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم. اگر مورد پسند شما است تأیید بفرمایید و اگر ناپسنداست راهنماییم کنید. من عقیده دارم خدا، واحد و یگانه است و مثل و مانندی ندارد و جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه پدید آورنده اجسام و صورت هاست. پروردگار و مالک هر چیزی است. او مالک و صاحب هر چیزی است. عقیده دارم محمد(ص) پیامبر و رسول و آخرین آنان است و بعد از او پیامبری نخواهد بود و تا روز قیامت دین آن حضرت اسلام خواهد بود و شریعت دیگری نخواهد بود. عقیده دارم امام و خلیفه و ولی امر بعد از پیامبر(ص) امیرالمؤمنین(ع) و بعد از آن حسن(ع) و بعد حسین(ع) و علی بن الحسین و بعد محمد بن علی و سپس جعفر بن محمد و بعد موسی بن جعفر و بعد علی بن موسی و سپس محمد بن علی است و بعد شما را امام می دانم.
🔹 حضرت فرمود: بعد از من پسرم حسن و بعد از او مهدی(ع) خواهد بود که کسی او را نمی بیند و از نظرها غائب خواهد بود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد.
🔸گفتم: عقیده دارم دوست ایشان دوست خداست و دشمن ایشان دشمن خدااست و اطاعت ایشان واجب و معصیت اینان معصیت خدا است.
عقیده دارم معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان حق است و قیامت خواهد آمد و همه زنده خواهیم شد.
پس امام هادی(ع) فرمود: ای ابوالقاسم! به خدا این است دین پسندیده
ثابت بر همین اعتقاد بمان
خداوند تو را براین اعتقاد محافظت کند.(۳)حضرت عبدالعظیم(ع) در حدود سال ۲۵۰یا ۲۵۲از دنیا رفت.(۴)
پی نوشت ها: ۱.شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج ۱ ص ۲۴۶. ۲.الخوئی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۰ ص ۴۶. ۳.منتهی الآمال، ج ۲ ص ۳۹۲. ۴.محمد جواد نجفی، ستارگان درخشان، ج ۴ ۲۱۹
✅ برگرفته از سایت حوزه
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#وفات_حضرت_عبدالظیم
در مورد تاریخ وفات حضرت عبدالعظیم حسنی، برخی منابع ذکر کرده اند که وی به دست عمّال سلطان عباسی به شهادت رسیده است. به طور دقیق مشخص نیست ولی چون از اخبار به دست می آید که وی در زمان المعتز بالله عباسی(متوفی ۲۵۵ هجری) هجرت کرده و حضرت امام هادی در سال ۲۵۴ هجری به شهادت رسیده اند و توقف آن بزرگوار در ری زیاد طولانی نبوده است لذا می توان نتیجه گرفت که وفات حضرت عبدالعظیم ـ علیه السّلام ـ در حدود سال های ۲۵۴ و ۲۵۵ هجری واقع شده باشد.[۱۱]
🔹عبدالعظیم حسنی در ایام زندگی خود تألیفاتی هم داشته که نام دو کتاب او برای ما حفظ شده است یکی از آنها کتابی است به نام "خطب امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ" که نجاشی در رجال خود آن را ذکر کرده[۱۲] و دوم کتابی به نام "یوم و لیله" می باشد که در رساله صاحب بن عباد ذکر شده است.[۱۳]
برای حسن ختام، روایت معتبری که در رابطه با زیارت قبر حضرت عبدالعظیم حسنی از امام علی النقی ـ علیه السّلام ـ وارد شده را ذکر می کنیم: به سند معتبر منقول است که شخصی از اهل ری خدمت حضرت امام علی النقی ـ علیه السّلام ـ، مشرف شد
حضرت فرمود: کجا بودی. وی عرض کرد: به زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ رفته بودم. حضرت فرمودند:اما انک لو زرت قبر عبدالعظیم لکنت کمن زار قبر الحسین ـ علیه السّلام ـ.اگر زیارت می کردی عبدالعظیم را، هر آینه مانند کسی بودی که زیارت کرده باشد امام حسین ـ علیه السّلام ـ. را.[۱۴]
منابع:
[۱۱]. زمانی نژاد، علی اکبر و حافظیان، ابوالفضل، شناخت نامة حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السّلام ـ و شهر ری. همان، ج ۱۳، ص ۱۸۹. [۱۲]. رجال نجاشی، همان، ص ۲۴۷. [۱۳]. زمانی نژاد، شناخت نامه، همان، ج ۱۳، ص ۳۱۹
۱۴]. موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، همان، ج ۴. ص ۲۱۱.
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#مدح_حضرت_عبدالعظیم_حسنی
#گریز_روضه_سیدالشهدا
کانال نوحوا علی الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ری قبله گشته با حرم سیدالکریم
عزت گرفته با قدم سیدالکریم
عقده گشای قبر خراب حسن شده
صحن و سرای محترم سیدالکریم
عیسای شهر ما نفسش مجتبایی است
اعجازها نموده دم سیدالکریم
از کودکی شفای مرا مادرم گرفت
وقت نماز با قسم سیدالکریم
در روز حشر هم همگی قد علم کنیم
در زیر بیرق و علم سیدالکریم
هر کس که پیر گریه شده از غم حسین
سیراب گشته با کرم سیدالکریم
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم
عبدالعظیم آمد و عبد خدا شدیم
با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم
دنیا و آخرت همه ی فخر ماست این
همسایه ی عزیز دل مجتبی شدیم
شکر خدا که صاحب ما با کرامت است
شکر خدا که بر سر کویش گدا شدیم
یک بار اتفاقی از این صحن رد شدیم
یک عمر چون نسیم سحر با صفا شدیم
چون ریشه های پرچم سبزش بدست باد
در هر طواف زائر کرببلا شدیم
دانی زچیست این همه شان و مقام او
دانی ز چیست ریزه خور این سرا شدیم
فرمود امام شیعه (( انت ولینا ))
عبدالعظیم ما همه از تو رضا شدیم
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم
اینجا چونان ملائکه در رفت و آمدیم
مهمان خانواده ی آل محمدیم
پای ضریح حضرت طاها مدینه ایم
پای ضریح حضرت حمزه به مشهدیم
معصوم گفته بر در دیوار این حرم
ما عطر سیب از حرم کربلا زدیم
عشاق این دیار همه گریه کن شدند
ما هم به این امید در این خاک آمدیم
مدیون مهربانی زهرا شدیم ما
ممنون این همه کرم و لطف بی حدیم
جامانده ایم از سفر کربلا ولی
در این دیار بر همه عالم سرآمدیم
شب های جمعه گریه کنان کنج این حرم
انگار صحن کرببلا رو به گنبدیم
بیهوده نیست خیل گدا دارد این حرم
حال و هوای کرببلا دارد این حرم
ای شاه سر بریده عزیز خدا حسین
این سرزمین گرفته شمیم تو را حسین
با هر سلام در حرم سیدالکریم
پر می کشیم تا حرم کربلا حسین
این خاک بوی خون گلو را گرفته است
این سرزمین برای تو شد خون بها حسین
مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین
مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابه جا حسین
مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین
مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما" شبیه مادرتان بی هوا حسین
مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین
مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین
شاعر: قاسم نعمتی
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
44.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم
مثل بابات حسن ، مرتبه دادند: کریم
تو چه کردی که همه در عوض کرب و بلا
به روی خاک حریم تو فتادند ، کریم
آنچنان مرتبه ای داد به تو هادی دین
که به کس غیر تو این جاه ندادند ، کریم
آن کسانی که ز طومار حسین جا ماندند
شب جمعه ، حرمت ، خیرالعبادند ، کریم
از شلوغی سر کوی تو فهمیدم که…
سائلان تو زیادند ، زیادند… کریم
روز محشر که شود ، از کرم مادرتان
زائران حرم تو ، همه شادند ، کریم
15شوال سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی تسلیت باد▪️
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
#نیمه_شوال
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
✅ حضرت حمزه مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد.
در این روز بر اثر فداکاریها و شجاعتهایی که امیرالمؤمنین (ع) در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء (ص) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهای زیادى بر بدن مبارکش رسید.
❇️جنگ احد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام
در سال ۳ ه در روز جنگ احد، حضرت حمزه سید الشهداء و ۶۹ نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند.[۱] در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عدهای سیصد نفر در بین راه برگشتند و براى جنگ ۷۰۰ نفر باقى ماند. کفار ۳۰۰۰ نفر بودند و ۲۰۰۰ نفر و ۴۰۰۰ نفر و ۵۰۰۰ نفر هم گفتهاند. تعداد کشتههای کفار ۲۲ یا ۲۳ یا ۲۸ نفر و تعداد شهدا ۷۰ نفر بود[۲] در این روز دندان و پیشانى پیامبر (ص) را شکستند.[۳]
❤️ فداکاریهای امیرالمؤمنین (ع) در احد
در این روز بر اثر فداکاریها و شجاعتهایی که امیرالمؤمنین (ع) در دفاع از وجود شریف خاتم الانبیاء (ص) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهای زیادى بر بدن مبارکش رسید. این در حالى بود که دیگران فرار کرده بودند و پیامبر (ص) فرمود: یا على، آیا میشنوی که از آسمان تو را مدح میکنند. یکى از ملائکه به نام رضوان میگوید: «لا سیف الا ذوالفقار و لافتى الا على». امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: از خوشحالى گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم.[۴]
در این جنگ پیروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور پیامبر (ص) نمودند و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقیه مشغول جمع غنایم شدند.
خالد بن ولید که از سر دستههای کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند
تعداد اندکى از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدت گرفت. جراحتهای فراوانى بر بدن مبارک پیامبر (ص) رسید و شیطان فریاد بر آورد که محمد کشته شده است! مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند و فقط چند نفرى از وجود مبارک پیامبر (ص) محافظت میکردند که عبارت بودند از امیرالمؤمنین (ع) و ابودجانه که شهید شد و زنى به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود.
❌ابوبکر و عمر در جنگ احد
عمر بن خطاب میگوید: در احد با پیامبر (ص) بیعت کرده بودیم بر اینکه کسى فرار نکند و هر کس از ما که فرار کند ضال و گمراه است و هر کس از ما کشته شود شهید است.[۵]
احمد بن حنبل میگوید: ابوبکر و عمر در این جنگ فرار کردند. هنگامى که امیرالمؤمنین (ع) در تعقیب فرارى ها بود، عمر در حالى که اشک چشمانش را پاک میکرد بر گشت و به امیرالمؤمنین (ع) عرض کرد: مرا ببخشید! امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «آیا تو نبودى که صدا زدى: محمد کشته شده است، به دین قبلى خود برگردید»؟! عمر گفت: این کلام را ابوبکر گفته است! در اینجا بود که این آیه نازل شد: ان الذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان.[۶]
امام صادق (ع) میفرماید: در جنگ احد امیرالمؤمنین (ع) در حال دفاع از پیامبر (ص) بودند و دیگر اصحاب فرار میکردند. آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفاى گریختگان رفت و اول به عمر بن خطاب رسید که به اتفاق عثمان و حارث بن حاطب و عدهای دیگر به سرعت فرار میکردند. حضرت فریاد بر آورد: اى جماعت، بیعت شکستید و پیامبر (ص) را تنها گذاشتید و به سوى جهنم میگریزید؟
عمر بن خطاب میگوید: على را دیدم با شمشیر پهنى که مرگ از آن میچکید و چشمهایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه روغنى که آتش در او افروخته باشند میدرخشید و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت. این بود که جلو رفتم و عرض کردم: «یا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند میدهم که دست از ما بردارى، که عرب را عادت است که گاهى میگریزد و گاهى حمله میکندم زمانى که حمله میکند تلافى گریختن را مینماید». پس آن حضرت ما را رها کرد؛ و به خدا قسم چنان ترسى از آن حضرت در دل من افتاد که تاکنون از دلم خارج نشده است.[۷]
در این جنگ بر بدن مبارک امیرالمؤمنین (ع) هنگام حمایت از پیامبر (ص) ۹۰ جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پاى مبارک رسید. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «یا محمد، به خدا قسم این عمل على بن ابى طالب، مواسات است». پیامبر (ص) فرمود:
«این بدان جهت است که من از اویم و او از من است. جبرئیل عرض کرد: و من از شما دو بزرگوارم».[۸]
❇️بانویى به نام نسیبه در جنگ احد
در این روز یکى از کسانى که جانفشانى کرد و فرار نکرد، بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد، بانویى به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او ام عماره میگفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شرکت داشتند. نسیبه مسک آبى به دوش داشت و سقایت لشکر اسلام را مینمود. هنگامى که موقعیت را چنان دید که مسلمین در حال فرار هستند، مشک را به کنارى انداخت و خود را پیش روى پیامبر (ص) سپر کرد، به گونهای که جراحات زیادى بر او وارد شد، که مداواى یکى از آنها تا یک سال بعد ادامه داشت.
این زن فداکار دست به شمشیر برد و چنان ضربهای بر ابن حمیه که قصد کشتن پیامبر (ص) را داشت زد که او فرار کرد. عبد الله فرزند نسیبه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشویق به جنگ و دفاع پیامبر (ص) نمود و او قبول کرد. پیامبر (ص) به نسیبه فرمود: بارک الله علیک یا نسیبه . در این حال پیامبر (ص) دید یکى از مهاجرین فرار میکند در حالیکه سپرش را به پشتش بسته است. آن حضرت فرمودند: «اى صاحب سپر، سپرت را بیانداز و خودت به جهنم برو». سپس آن حضرت به نسیبه فرمود: «سپر او را بردار». او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد. در این هنگام حضرت فرمود: «مقام نسیبه از مقام فلان و فلان افضل است، چه اینکه فرار کردند».[۹]
▪️شهادت حضرت حمزه (ع)
در این روز جناب حمزه بن عبد المطلب (ع) به شهادت رسید.
آن حضرت برادر رضاعى پیامبر (ص) بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثویبه شیر خورده بودند.[۱۰]
آن حضرت مردى شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر (ص) را داشت، ولى کفار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشى را با وعدههایی به کشتن پیامبر (ص) یا على مرتضى (ع) و یا حمزه تحریک کرد. وحشى گفت: «از کشتن پیامبر (ص) و پسر عمویش على (ع) عاجزم، ولى براى کشتن حمزه کمین میکنم».
او در میدان جنگ با نیزهای بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبیث دستور داد سینه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهای نحسش کارگر نشد. همچنین هند با خنجرى گوشها، بینى و... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت.
پیامبر (ص) هنگامى که حمزه را با آن وضع دیدند، گریستند و عباى مبارک را روى او کشیدند که خواهرش صفیه او را به آن حال نبیند و فرمودند: یا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله ... یا فاعل الخیرات، کاشف الکربات ... امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (س) و صفیه و دیگران بر آن حضرت گریستند.[۱۱] پیامبر (ص) بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال که معاویه خواست نهرى از احد عبود دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بیلها به پاى حمزه رسید و فوراً خون جارى شد!
حضرت رضا (ع) به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند: «بهترین برادران من على (ع) و بهترین عموهاى من حمزه است».[۱۲]
برگرفته از سایت کرببلا
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998