49.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نوحه
#عربی
#اربعین
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
یا هل بزواری.. ❤️
پیشنهاد دانلود و نشر ✅
با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#دیرراهب
#محرم
#شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹در كتاب فوادج الحسینه از حسین بن محمد بن احمد رازى و او از شیخ ابو سعید شامى نقل مى كند و معین الدین هم در روضة الشهداء از ابى سعید دمشقى روایت مى كند كه گفت من همراه آن جماعت بودم كه سر امام حسین علیه السلام و عیالات را به شام مى بردند.
🔸 نزدیك دمشق، شبانگاه به منزلى رسیدند كه در آنجا دیر محكمى بود كه نصرانیها در آنجا مسكن داشتند. شمر ملعون به در دیر آمد و بزرگ دیر را طلبید.
پیر دیر از بام حصار نظرى كرد دید بیابان را لشگرى بى پایان گرفته. پرسید: چه مى گوئید و چه مى خواهید.
شمر گفت: ما لشکر عبیدالله زیادیم، از كوفه به دمشق مى رویم.
پرسید: به چه كار متوجه شام شده اید؟
شمر گفت: شخصى در عراق بر یزید یاغى شده بود و ما به جنگ او رفتیم و او را با كسان او كشتیم.
▪️اكنون سرهاى ایشان را بر سر نیزه كرده ایم و عیال و اهل بیت او را اسیر كرده ایم و از براى امیرالمومنین یزید مى بریم.
آن مرد نصرانى نگاه بسوى سرها كرد دید هر یك مانند ستاره درخشان از آسمان نیزه طلوع كرده و تمام صحرا را روشن نموده.
شمر ملعون گفت: امشب مىخواهیم در دیر مستحصن شویم و فردا كوچ كنیم.
پیر مرد گفت: لشکر شما بیشمار است و دیر من گنجایش این را ندارد ولى از براى دفع دشمن و رفع ضرر سرها و اسرا را به دیر بیاورید و خود گرداگرد دیر باشید. شب را آتش بیفروزید و هشیار بمانید تا ایمن باشید.
شمر گفت: نیكو مى گوئى.
🔹پس سر امام را در صندوق محكم نهادند و قفل بر آن زدند و آوردند در میان دیر در اطاق نهادند. قفل بر در آن خانه زدند و رفتند.
🔸آن مرد نصرانى نگاه بسوى سرها كرد دید هر یك مانند ستاره درخشان از آسمان نیزه طلوع كرده و تمام صحرا را روشن نموده. نصرانى پرسید: سر بزرگ اینها كدامست؟
اشاره به سر مبارك امام كرد و رأس مبارك را نشان داد.
▪️هیبت و جلال آن حضرت، پیر نصرانى را مات نمود. سستى در اعضاء و جوارح او افتاد. گرد حزن و ملال در دلش نشست
🔹امام زین العابدین علیه السلام را با سایر اسیران در آنجا منزل دادند. چون پاره اى از شب گذشت راهب نصرانى بیرون آمد. دور آن اطاق كه سر بریده امام آفاق بود طواف مى كرد.
ناگاه دید آن خانه بى شمع و چراغ چنان روشن و منور است كه گویا صد هزار شمع و چراغ در آن افروخته اند. پیر راهب از آن عجائب تعجب كرد با خود گفت:
▪️این روشنى از كجا باشد در این خانه كه روشنى نبود. هنوز كه روز طالع نشده و آفتاب و ماه كه سر نزده است. یا رب این خورشید رخشان از كدامین كشور است.
از قضا در پهلوى آن خانه، خانه اى بود كه روزنه اى داشت. پیر در آن خانه در آمد و از آن روزنه نگاه كرد دید این روشنى از آن صندوق ساطع است و هر دم زیاد مى شود. كم كم روشنائى افزون مى گردید تا به جائى رسید كه هیچ دیده تاب مشاهده آن نور نداشت.
▪️بعد از غلبه آن نور سقف خانه شكافت. هودجی از نور به زمین آمد در میان آن هودج خاتونى نورانى بود كه مثل قرص خورشید بیرون آمد.
🔸كنیزان بسیارى كه به کنیزان دنیا نمى ماندند در اطراف وى حلقه زده بودند و چند كنیزى پاكیزه فریاد بر مى كشیدند كه: راه دهید راه دهید، مادر همه آدمیان حوا مى آید.
بعد از او هودجى دیگر با حوریان پرى پیكر آمدند و مى گفتند راه بدهید كه حرم خلیل، ساره خاتون مىآید.
🔹و همین طور هودج هایی همراه با حوریانی زیبارو یکی پس از دیگری می آمدند كه هاجر، مادر اسماعیل ذبیح ؛ كلثوم خواهر موسى كلیم ؛ آسیه خاتون، زوجه فرعون ؛ مریم، مادر عیسى در آنها بودند؛ سپس هودج دیگری با خروش عظیم و غوغا پیدا شد كه اینك خدیجه خاتون حرم سید انبیاء مىآید.
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
ادامه دارد...
#مقتل
#دیرراهب
#محرم
#شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸تمام این مخدرات و حوارى با گریه و زارى دور صندوق جمع شدند. دست آوردند در صندوق را گشودند.
سر پر خون امام مظلوم را بیرون آورده دست به دست دادند و زیارت مى كردند و صلوات مىفرستادند.
▪️نصرانى گوید: ناگاه دیدم ناله و زارى عظیم برپا شده كه گویا خانه از جا كنده شد. هودجى مثل چشمه خورشید در كمال نورانیت آمد.
كنیزانى با گریبان هاى دریده، پیراهن هاى مندرس و حریر و استبرق بر تن پاره كرده با موهاى افشان و گیسوان پریشان، حسین حسین گویان آمدند.
آن هودج را كنار صندوق بر زمین نهادند. ناگاه بانگى بر آن راهب زدند كه:
اى شیخ نصرانى نگاه مكن. زیرا فاطمه زهراء بانوی بانوان جهان، با موى پریشان از آسمان آمده، مى خواهد سر پسرش را زیارت كند.. 😭
پیر راهب گفت:
من از آن صیحه بیهوش افتادم. چون به هوش آمدم. حجابى پیش چشم خود دیدم كه دیگر اطاق و كسان در آن را نمى دیدم ولى صداى نوحه و ندبه ایشان را مى شنیدم كه همه ناله و زارى و بیقرارى داشتند.
لیكن در میان آن همه ناله و زارى صداى یك زنى به گوش من آمد. مثل مادرى كه بر پسرش نوحه كند. دیدم آن مخدره كه از همه بیشتر فغان داشت مى فرمود:
▪️«اى مظلوم مادر! اى شهید مادر! اى غریب مادر! و ای عطشان! آخر تو را لب تشنه كشتند. ای نور دیده! غمگین مباش كه من داد تو را از خصم مىستانم...»😭
پیر راهب از استماع ناله سیده زنان مدهوش افتاد. چون به هوش از آنان نشانى ندید.
▪️برخاست از آن خانه بیرون آمد. قفلى كه بر در آن خانه زده بودند. شكست وارد اطاق شد.
رفت به سر صندوق كه سر مطهر در او بود. او را برگشوده دید نور از آن سر ساطع بود. در پاى آن صندوق به خاك افتاد و بسیار گریست.
🔸پس سر را از صندوق بیرون آورده و با مشک و گلاب شست و شمع كافورى در اطراف سجاده روشن كرد. پس از روى حیرت نگاه به آن سر نورانى مى كرد و اشک مى بارید و آه سوزان از دل مى كشید. پس به زانوى ادب در آمد و رو به آن سر كرد. با گریه و زارى گفت:
▪️اى سر سروران عالم و اى مهتر اولاد آدم! یقین كردم كه تو از آن جماعتى كه صفات ایشان را در تورات موسى و انجیل عیسى خوانده ام هستى
به حق آن خدائى كه تو را این منزلت داده كه تمام محترمات عصمت و عزت و جلال به دیدن تو آمدند و از براى تو گریه و ناله كردند..
بگو كیستى؟
به فرمان خدا، سر مطهر امام حسین علیه السلام به سخن در آمد. گویا فرمود:
▪️اى راهب من ستم رسیده دوران و محنت زده جهانم. من كشته تیغ كوفیانم. آغشته به خون از شامیانم. آواره شهر و خاندانم. فرزند پیامبر زمانم..
راهب عرض كرد: فدایت شوم از این آشكارتر بفرما.
امام فرمود: اى راهب از حسب و نسب مى پرسى یا از تشنگى سوال مى كنى؟
اگر از نسب مى پرسى من فرزند پیغمبر برگزیده ام.
من پسر والى پسندیده ام.
آن سرور تمام مصائب خود را كه در عراق از كوفى پر نفاق دیده بود براى راهب بیان كرد و آن پیر تا صبح به آه و ناله به سر برد.
سپس از دیر خود در آمد و تمام اطرافیان خود را جمع كرد و آنچه دیده و شنیده بود همه را براى نصارى نقل كرد و اشک ریخت و همه را به گریه در آورد به نحوى كه همه گریبان ها چاك زدند و خاك بر سر ریختند.
همه به آن حالت نزد امام زین العابدین علیه السلام آمدند. چون چشم نصارى بر آن سرور افتاد دیدند یك مشت زن اسیر در قید و زنجیر به ریسمان بسته، اطفال پریشان حال به روى خاك خوابیده، در منزل ویرانه قرار دارند..😭
تمام ناله از دل بر آوردند و گریستند و گریبان دریدند. در قدم هاى امام سجاد علیه السلام افتادند.
كلمه شهادت بر زبان جارى نموده، مسلمان شدند.
🔸آن پیر نصرانى تمام واقعات را كه در عالم خلصه دیده بود براى امام نقل نموده و عرض كرد:
فدایت شوم ما را اذن ده تا از این دیر بیرون رویم بر سر این طایفه شبیخون آریم و دل خود را از ظلم این ظالمان خالى كنیم. اگر كشته شدیم جان هاى ما فداى شما باد.
🔹امام سجاد علیه السلام در حق ایشان دعاى خیر نمود، اسلام ایشان را قبول كرده، فرمود:
این طایفه را به خود واگذارید. زود است كه جزاى خود را ببینند و به سزاى خویش برسند، «و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»، و ما را جز تسلیم و رضا چاره اى نیست.
منبع:
کتاب «مقتل الحسین علیه السلام، از مدینه تا مدینه»، آیت الله سیدمحمدجواد ذهنى تهرانى.
التماس دعا...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
ادامه دارد..
38.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ
#زیارت
#اربعین
#جامونده
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شاید امسال بیایم حرمت یا شاید.. 😭
یک نگاهی به همان برگه بینداز حسین... ❤️
پیشنهاد دانلود و نشر ✅
با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود❌
#کرامات
#حضرت_عباس
#روضه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹عالم جلیل القدر محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس (ع) را در مى آورند هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند تا نقش حضرت(ع) را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد جوانى را پیدا کردند ولى متأ سفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود بناچار او را در آن روز شبیه کردند وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
🔸پدرش مى گوید: مگر عباس (ع) را دوست دارى؟
جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
▪️پدرش مى گوید: اگر اینطور است بیا تا دست هاى تو را به یاد دست بریده عباس(ع) قطع کنم.
جوان دست خود را دراز مى کند.
پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد، مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا (س) شرم نمى کنى؟
مرد مى گوید: اگر فاطمه(س) را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم،خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس(ع) بکنید.
▪️مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند آن زن مى گوید: نزدیکی هاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود.
یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم.
دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد به فریادش برسید.
آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد.
گفتم: شما کیستید؟
فرمود: من فاطمه (س) مادر حسین (ع) هستم. این را فرمود و از نظرم غایب شد.
پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟
▪️گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
▪️گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشک هایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر، چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند.. 😭
گفتم آقا شما کى هستید؟
فرمود: من عباس بن على (ع) هستم یک وقت دیدم کسى نیست... 😭
سقای دشت کربلا اباالفضل اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل اباالفضل.. 😭
آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل اباالفضل... 😭
منبع:
کرامات العباسیّه، معجزات حضرت اباالفضل العباس بعد از شهادت
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#اسارت
#شام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد...
در نقلی آمده است:
🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهنّالسلام» را به سمت شام میبرند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرامزاده بود.
🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت.
🥀 طبق این نقل، در اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهلالبیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک
▪️همانا از ما اهلبیت «علیهمالسلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد.
📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰
✍ چه پای آبلهخیزی… چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی!
به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز
دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی
به غیر سایهی سرنیزه ها و خار مغیلان
برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی
اسیر بود امامی که کائنات اسیرش
اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی
به پاره پارهی معجر، مخدّرات مکدّر
خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی
به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک
محال بود نروید پی دعاش گیاهی
بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت
شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
یه عمره خونه دلت.mp3
1.41M
#شور
#امام_سجاد
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1409
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
یه عمره خونه دلت
همیشه چشمات تره
تو روضه ی هر شبت
بریدن حنجره
تا ابد یادته
اون تن بی،سرُ
یادته حنجرُ
کندی خنجرُ
▪️وای حسین وای حسین
با غصه ی جسارت
هنوز تو تاب و تبی
که عمه تو میزدن
یه لشکر اجنبی
سوختن معجر و
سوختن خیمه ها
می سوزونه تورو
یاد اون صحنه ها
▪️وای حسین وای حسین
کشون کشون بردنت
با دست و پای بسته
داغ اسیری شام
قلب تو رو شکسته
داغ شام خراب
شام و بزم شراب
ضربه ی خیرزان
شام و اشک رباب
▪️وای حسین وای حسین
شاعر: عالیه رجبی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
گلی ز گلشن دین.mp3
1.19M
#زمینه
#امام_سجاد
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1410
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
گلی ز گلشن دین من زین العابدینم
چهارم گل ولایت حامی مسلمینم
از دشمن ولایت عمری ستم کشیدم
حالا برای اسلام همچون حسین شهیدم
▪️واویلتا واویلا
از نسل آل احمد ماه مدینه هستم
شهید راه قرآن با زهر کینه هستم
▪️واویلتا واویلا
بعد از گلان زهرا عمری به شور و شینم
چون شیعیان مولا گریه کن حسینم
عمری پس از پدر من در سوگ او نشستم
یاد غریب مادر دخیل گریه بستم
▪️واویلتا واویلا
رنح و بلا بدیدم کرب و بلا بدیدم
با ناله های طفلان شور و نوا بدیدم
دیدم علی اصغر شد پاره پاره حنجر
دیدم علی اکبر چون گل بگشته پرپر
▪️واویلتا واویلا
گل های پرپر از کین دیدم زآل هاشم
در زیر سم اسبان پیکر پاک قاسم
در خیمه بودم اما غربت نمودم احساس
شرر زده به جانم داغ عمویم عباس
▪️واویلتا واویلا
دیدم به سنگ دشمن جبین او شکسته
شمر لعین ز کینه برسینه اش نشسته
دیدم که جسم بابا روی زمین فتاده
به حال سجده بابا سر بر زمین نهاده
▪️واویلتا واویلا
در کربلا صدای غربت او شنیدند
یوسف فاطمه را از کینه سربریدند
دیدم که دشمن دین آتش به خیمه هازد
راس حسین زهرا بر روی نیزه ها زد
ای شیعیان مولا راحت شدم زغمها
شدم شهید زهرو روم به سوی زهرا
▪️واویلتا واویلا
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
کارم شده چهل سال.mp3
2.11M
#زمینه
#امام_سجاد
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1411
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
کارم شده چهل سال دعا و گریه زاری
دعا شده بهونه مگه خبر نداری؟
یه نیمه روزی کشت تو کربلا بابامو
همه برادرامُ عموی باوفامُ
سراشونُ بریدن و رو نیزه ها کشیدن و
با نعل تازه ای خدا روی اونا دویدن و
دیدم که می برید سرُ
دیدم ضجه ی مادرُ
دیدم هجوم لشکرُ
خنجر به حنجر بابا رسیده بود
سر روی دامنه قامت خمیده بود
▪️مظلوم اباالشهید
کارم شده چهل سال گریه برای شیرخوار
به این بهونه لعنت به حرمله هزار بار
دیدم که اون دو ملعون بهم اشاره کردن
سه شعبه چاره کردن گلوشُ پاره کردن
شاهد قبر کوچیکی تو کربلا منم منم
شاهد راس کوچیکی رو نیزه ها منم منم
دیدم که میکشم عذاب
دیدم که دارم اضطراب
دیدم شکایت رباب
گهواره خالی و نجوای لای او
در بین ازدحام مُردم برای ا
▪️مظلوم اخاالشهید
کارم شده چهل سال گریه واسه اسارت
یادم نمیره بزمه حرامی و جسارت
کوچه به کوچه رفتم محله ی یهودی
از اونجا یادگاری دارم فقط کبودی
چشای بی حیا بود و خنده ی شامیا بود و
سر باباُ می دیدم که زیر دست و پا بود و
دیدم که میکشم عذاب
دیدم سر به خون خضاب
دیدم بزم می و شراب
میزد به لعل گل با چوب خیزران
لعلی که بوسه زد جدم نبی بر آن
▪️مظلوم ابالشهید
شاعر: امیرحسین سلطانی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
چهل سال خونه قلب.mp3
1.49M
#زمینه
#امام_سجاد
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1412
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
چهل سال خونه قلب تب دار دردم شد غم یار روزم شد شب تار
چهل سال من با هر بهونه اشکام دونه دونه می ریزه رو گونه
خودم دیدم خنجر و روی حنجر
خودم دیدم می برید از بابام سر
خودم دیدم غصب انگشترش رو
خودم دیدم روی نیزه سرش رو
▪️امون از کربلا
چهل سال هر شب در عذابم من در اضطرابم گریون ربابم
چهل سال هر شب بیقرارم من آروم ندارم یاد شیره خوارم
خودم دیدم توی خیمه رباب و
خودم دیدم تو چشاش اضطراب و
خودم دیدم که سه شعبه رها شد
خودم دیدم سر اصغر جدا شد
▪️امون از کربلا
چهل سال گوشه گیره غربت هستم من با محنت با یاد اسارت
چهل سال تلخه واسم ایام میگم هر صبح و شام ای وای از غم شام
خودم دیدم مردای بی حیا رو
خودم دیدم خنده ی شامیا رو
خودم دیدم که دادن مارو آزار
خودم دیدم عمه رو بِین اغیار
▪️امون از شام غم
شاعر: امیرحسین سلطانی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
چشمم از گریه شد.mp3
1.46M
#واحد
#امام_سجاد
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1413
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
چشمم از گریه شد همچو دریا
می رَوَم با دلی پُر ز دنیا
بعد عاشورا نشد ذکرم بجز آه
زهر کینه راحتم کرده به والله
یک عمر... روی دوشم بوده دائم بارِ دردم
یک عمر... خط به خط کرببلا را گریه کردم
یک عمر... خوانده ام این روضه هر دم
▪️یا ابا المظلوم شاه بی سر
سوزد عالم ز سوز و نوایم
راویِ مقتل کربلایم
من خودم دیدم تن پاکش دریدند
با لب تشنه سرش را می بریدند
ای وای... من خودم دیدم چه آمد بر سر او
ای وای... قطعه قطعه شد تماماً پیکر او
ای وای... گریه های مادر او
▪️یا ابا المظلوم شاه بی سر
شاعر: بهمن عظیمی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
من یادگار کرببلایم.mp3
1.15M
#واحد
#امام_سجاد
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1414
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
من یادگار کرببلایم
بستر نشین دشت بلایم
لب تشنه بابای غریبم سر بریدند
بعدش تمام خیمهها آتش کشیدند
▪️یا ابتا یا ابتا مظلوم حسین جان
در روز عاشور بیمار بودم
من ناتوان و تب دار بودم
در پیش چشمانم عزیزان پر کشیدند
من ماندم و آنها به قرب حق رسیدند
▪️یا ابتا....
خودم شنیدم هل من معین را
فریاد غربت زان شاه دین را
جای کمک بر او فقط اشکم روان شد
چشمم برای غربت او خون فشان شد
▪️یا ابتا...
رفتم اسیری در کوفه و شام
در دست قومی شریر و بد نام
در شام از سوی عدو توهین به ما شد
بر راس بابای شهید من جفا شد
▪️یا ابتا...
شعر :اسماعیل تقوایی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌