eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
278 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای ما 🏝از ازل عشقت عجین گردیده با آب و گِلم پس تا ابد این مهم‌ترین سرمایه زندگی‌ام خواهد بود...🏝 ⚘وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ، وَ أَضِئْ نُورَهُ، وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ، وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ و پايه اش را برافراز، و نورش را برافروز و رويش را سپيد كن،و فضل و برتری به او عطا كن، و به او جايگاه و مقام "وسیله" و رتبه بلند عنايت كن.⚘ 📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به نیت سیدمرتضی آوینی ۳۲ صدتا صلوات هدیه می کنیم
🌷🌷🌷🌷🌷 وقتے خداوند می خواهد یه نفر باشه👌 تولد : عید غدیر ازدواج : عید غدیر شهادت : عید غدیر تخصص : استاد نهج البلاغه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 # منتظر شرایط خوب برای خودسازی نباش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هزار سپیدار در بوستان قلب ما، تو را صدا می‌زنند، و هزار پرنده در آسمان اشتیاق ما به کاشانه تو کوچ می‌کنند. لحظه‌ای به تبار تو چشم می‌دوزم، از آدم تا خاتم، همه چشم به‌راه تو بوده‌اند.
♨️تولی و تبری در زمان غیبت 🔸حفظ و در زمان غیبت امام زمان علیه‌السلام‼️ 🔹 به امام صادق علیه‌السلام عرض كردند : هرگاه روز را صبح و شام بر من بیاید و امامى را كه از او پیروى كنم نبینم چه كنم؟ حضرت فرمودند: 🔹آنكه را باید دوست داشته باشى دوست بدار و آنكه را باید دشمن بدارى دشمن بدار [تولى و تبرى را از دست مده وبر آن ثابت قدم باش] وهر صبح وشام (چشم به راه مولا و) منتظر فرج باش تا خداى عزوجل او را ظاهر كند. 📚 بحارالأنوار ج۵۲ ص۱۴۸ الغیبة، نعمانی ص۱۶۱ کافی ج۱ ص۳۴۲ کمال الدین ص۳۴۸
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۸۹ *═✧❁﷽❁✧═* خواهرها به هر شکل بود تا صبح مرا تحمل
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۹۰ *═✧❁﷽❁✧═* سوار ماشین آمبولانس🚑 تویوتای نویی شدیم که هنوز روکش‌های صندلی آن را جدا نکرده بودند. عراق با همه‌ی تجهیزات رزمی و بهداری کامل و مجهز پا به جنگ📛 گذاشته بود. برخلاف مسیر تنومه به بصره، کسی پشت ننشست. راننده و یک سرنشین جلو نشستند. بصره مانند آبادان شهر مرزی بود. گاهی عینک امنیتی را بالا و پایین می‌کردیم تا چیزی ببینیم👀هیچ خبری از سر و صدای توپ و خمپاره و بمباران هواپیماها ✈️نبود. مردم در شرایط عادی زندگی می‌کردند. حتی بچه‌های مدرسه با کیف و کتاب📚 و روپوش مرتب در مسیر مدرسه بودند . نبض زندگی مردم، عادی می‌زد. هیچ نگاهی مضطرب و هیچ چهره‌ای پریشان نبود🚫 هیچ خانه‌ای بر سر اهل و عیال صاحب‌خانه آوار نشده بود. خانه‌ها سنگربندی نشده بود. خدایا آبادان کجا، بصره کجا؟ خرمشهر کجا، بصره کجا؟ بعثی‌ها با مردم می‌جنگیدند و ایران با ارتش بعث و سربازان نظامی. اسیران🙌 ما سربازان و نظامیان عراقی و اسیران آنها مردم غیرنظامی و ساکنین شهرها و مسافران جاده‌های شهرها بودند. با چهار لوموتیلی که بالا انداخته بودم دل‌پیچه‌ام آرام گرفته بود. اما مثل اینکه این بار نوبت مریم بود. اوضاعش سخت به هم ریخته شده بود و از درد مثل مار 🐍زخمی به خودش می‌پیچید. راننده و سرنشین جلو، از همان ابتدای حرکت، نوار📼 یک خواننده‌ی عرب را روی ضبط ماشین🚕 گذاشتند و پیچ صدا را تا آخر بالا بردند. سر و کولشان را با آهنگ آنچنان پیچ و تاب می‌دادند که انگار در کنسرت زنده‌ی یک خواننده‌ی مشهور نشسته‌اند. عینک ها 🕶را یک گوشه انداخته بودیم و هرچه به شیشه می‌کوبیدیم فایده‌ای نداشت☹️ باز صد رحمت به هنرپیشه‌ی تبلیغ خمیردندان کلگیت. مریم مرتب زردآب بالا می‌آورد🤮 نگاه‌های معصومانه‌اش بی‌رمق شده بود. بالاخره در بین راه توقف کردند. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا