سلام مولای ما
🏝شاعر شده ام تا ڪہ در این #آبادے
از نام عزیزت بنمایم یادے
یادم نرود هر غزلم #عشق_تو است
این قافیہ ها را ڪہ #تو یادم دادی🏝
⚘(اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى)الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ، دَعَائِمِ دِينِكَ، وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ، وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ، وَ حُجَجِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ
(و صلوات فرست بر) نيكان پرهيزكار، آنان كه ستون هاي دين تو، و پايه هاي توحيدت، و مترجمان وحي تو، و حجّت هاي تو بر آفريده هايت، و جانشينان تو در زمينت هستند.⚘
📚مفاتیح الجنان،صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌷🌷🌷🌷🌷
پرواز کردن سخت نیست...
عاشق که باشی بالت میدهند؛
و یادت میدهند تا #پرواز کنی...
آن هم عاشقانه....👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
📌 قاصدِ آمدنت
❓ کجاست قاصدی که مژدۀ آمدنت را بدهد؟ کجاست پیامرسانی که پیام صلح و آرامش را برساند؟
⏳ ما همچنان در میان قرنهایی که یخ زدهاند، آمدنت را انتظار میکشیم و سهم ما از غروب جمعه، تنها دلتنگیست که بر سینههایمان سنگینی میکند و چشمانِ همیشهمنتظر در فراق.
◽️ با اندیشۀ اینکه مصداق «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» شویم، آوار میشود آمالمان و نابود میشود دنیایمان. اما وقتی به دنیایی فکر میکنیم که قرار است با حضورت زیبا شود و عدالتی که با آمدنت معنا شود، روزنۀ نور امید را در وجودمان حس میکنیم و عهدمان با تو تداعی و محکم میشود و درونمان زمزمۀ دلنشینِ «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَريباً...» سَر میگیرد كه ديگران ظهورش را دور میبينند، و ما نزديک میبينيم.
🙏 بیا و جانهای خستۀ ما را بِرهان از غبار غمها. أللّهُمَ عَجِّل لِوَليكَ الْفَرَج.
#محرم
#المپیک
#واکسن
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۹۵ *═✧❁﷽❁✧═* بدون اینکه آب دهانش را روی ما بریزد گف
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۹۶
*═✧❁﷽❁✧═*
خواهرها نماز📿 کامل خواندند اما من که قصد ده روزه نکرده بودم، نمازم را شکسته خواندم.
هر چند دقیقه یکبار دریچه باز میشد و یک نفر👤 میآمد و میگفت: اربعه بنات الخمینی
و دریچه در🚪 نهایت عصبانیت بسته میشد.
اما این بار به جای دریچه، در باز شد. نگهبان پرسید:
- چم نفر، شنو اسمهن؟ (چند نفرید و اسمتان چیست❓)
از روی ورقهای که در دستش بود خواند و گفت: فاطمه ابراهیم؟ حلیمه محمد؟ مریم طالب؟ معصومه طالب؟
اسم پدرم (طالب) را که شنیدم قوت 💪گرفتم. از آن به بعد مرا معصومه طالب صدا میزدند.
نام پدرم پسوند نامم شد😍 و این یعنی اینکه پدرم همیشه با من خواهد بود، کسی که تکیهگاه و نقطهی فوت💪 زندگیام بود، کسی که در خیال من به جنگ دیو و جادو میرفت، کسی که میتوانست از آب تندروی کودکیام👧 بپرد، کسی که میتوانست مسئلههای سخت زندگی و خانواده را حل کند، کسی که در نبودش، عکس قاب گرفتهاش به میهمانخانهمان جذبه و به برادرانم اقتدار میداد. از آن به بعد اسمش همراه من بود👌
شب دو کاسهی سبز پلاستیکی و چهار لیوان قرمز پلاستیکی را به دستمان دادند. در کاسهها🥣 مقداری آب رب گوجه ریخته بودند. چهار تا نان ساندویچی🍔 هم به ما داده بودند لای آنها هر نوع آشغال و زبالهای را میتوانستی پیدا کنی. تقریباً یک هفته از آمدنم به عراق میگذشت اما هنوز به غذا میل نداشتم☹️
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_نحل_آیه_۷۷
غیب آسمانها و زمین, مخصوص خداست و او همه را می داند و( امر قیامت به قدری نزدیک و آسان است) درست همانند چشم بر هم زدن و یا از آن نزدیکتر هم نزدیکتر.
چرا که خداوند بر هر چیزی تواناست.
#السلام_ایها_غریب
#یاصاحب_الزمان_عج💚
رفته ای در سفر و آمدنت دیر شده!
مشکلی هست مگر باعث تأخیر شده؟
سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟!
حالمان حال خوشی نیست بیا ای جانا
زندگی بی تو دگر سخت و نفس گیر شده
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ