ندبه هاے دلتنگے
🌹سهم #روز بیست ویکم: از حکمت ۱۷۸ تا ۱۹۰ #نهج_البلاغه ════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════ 📒 #حکمت۱۷۸: بدی را از سينه د
🌹 سهم #روز بیست ودوم : از حکمت ۱۹۱ تا ۱۹۹ #نهج_البلاغه
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت191 : همانا انسان در دنيا تخته نشان تيرهای مرگ است، ثروتی كه دستخوش تاراج مصيبتهاست، با هر جرعه نوشيدنی اندوهی گلوگیر و در هر لقمه ای استخوان شکسته ای قرار دارد و بنده نعمتی به دست نياورد جز آنكه نعمتی از دست بدهد و روزی به عمرش افزوده نمی گردد جز با كم شدن روزی ديگر، پس ما ياران مرگيم و جانهای ما هدف نابودی ها، پس چگونه به ماندن جاودانه اميدوار باشيم؟در حالی كه گذشت شب و روز بنایی را بالا نبرده ،جز آن كه آن را ويران كرده، و به اطراف پراكند.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت192 : ای فرزند آدم! آنچه را كه بيش از نياز خود فراهم كنی ، برای ديگران اندوخته ای.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت193 : دلها را روی آوردن و پشت كردنی است، پس دلها را آنگاه به كار واداريد كه خواهشی دارند و روی آوردنی، زيرا اگر دل را به اجبار به كاری واداری كور می گردد.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت194 : چون خشم گيرم، كی آن را فرونشانم؟ در آن زمان كه قدرت انتقام ندارم؟ كه به من بگويند، (اگر صبر كنی بهتر است.) يا آنگاه كه قدرت انتقام دارم؟ كه به من بگويند: (اگر عفو كنی خوب است.)
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت195: (در سر راه از كنار مزبله ای عبور می كرد) و درود خدا بر او فرمود: اين همان است كه بخيلان به آن بخل می ورزند.
(و در روايت ديگري نقل شد كه) اين چيزی است كه ديروز بر سر آن رقابت می كرديد.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت196 : مالی كه نابودی آن تو را پند می دهد، از دست نرفته است.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت197 : اين دلها همانند تن ها خسته می شوند، برای نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روی بياوريد.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت198 : (وقتی شنيد كه خوارج می گويند، حكومت فقط از آن خداست)فرمود: سخن حقی است كه از آن اراده باطل دارند.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
📒 #حکمت199 : (در تعريف جمع اوباش، فرمود) آنان چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند سود دهند (از امام پرسيدند چون اوباش گرد هم آيند زيان رسانند را دانستيم، اما چه سودی در پراكندگی آنان است فرمود:) صاحبان كسب و كار، و پيشه وران به كارهای خود باز می گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنا به ساختن ساختمان، و بافنده به كارگاه بافندگی، و نانوا به نانوایی روی می آورد.
═─═ঊঈঊ🌿🌸🌿ঈঊঈ═─═
#شهید_حسین_نوروزی_فر
◾️◾️◾️◾️◾️
نام فرمانده گردان موسی بن جعفر (علیه السلام)
#کیومرث بود ، آن را به #حسین تغییر داد و گفت :
« از همه برادران خواهش می ڪنم به من کیومرث نگویید بہ من حسین بگویید زیرا میخواهم حسین وار زندگی کرده و حسین وار به شهادت برسم »
#شهادت_عملیات_والفجر۸🕊
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
▪️ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴🏳🏴
🔴ماه نزول قرآن ناطق
🏴 #محرم_۱۴۰۰
🔸ماه رمضان ماه نزول قرآن است و ماه محرم ماه نزول قرآن ناطق.
اگر نزول به اين معنا باشد كه «چيزي در دسترس ما قرار گيرد» در بين امامان، اباعبدالله الحسين(علیه السلام) بيش از هر امامي در دسترس فهم و عاطفۀ ما قرار گرفته.
🔸لذا محرم ميتواند ماه نزول قرآن ناطق بهحساب بيايد. وقتی حسين(ع) در گودي قتلگاه به زمين افتاد؛ اين نزولي است كه به دلهاي ما پيدا كرد...
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۱۵ *═✧❁﷽❁✧═* و گاه بعد از سوال چه میخوری، میگفت: ات
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۱۶
*═✧❁﷽❁✧═*
هر کدام از ما به یاد کسی بود😇 و به آرامی با هم صحبت میکردیم:
_اگه اومدنم از پنچ به شش می رسید آقا به شصت جا سر میزد، راستی حالا اون چه کار میکنه❓
من که پدر و مادرم اصلا نمی دونن کجا دنبالم بگردن😔
اگه عموم تو پایگاه وحدتی دزفول شهید🌷 شده باشه هیچکس نمیدونه من اومدم خرمشهر
اگه بفهمند کجا هستیم از غصه می میرند
ازکجا سرنخی گیر بیارن ک بتونن مارو پیدا کنن❓
مادری ک بچه شو 👧گم میکنه همیشه چشمش به دره و امیدواره که یک روز پیداش کنه .
چطور بفهمن ما کجا هستیم و کجا دنبالمون بگردن❓
مگه اونا میدونن نقطه ی گم شدن ما کجاست که از اونجا شروع کنن؟
تو هر جنگی📛 یه عده یه عده ای رو گم میکنن و یه عده ای دیگه همدیگرو پیدا میکنن مثالش خوده ماچهار نفر که که از چهار فرهنگ و خانواده ی مختلف همدیگرو اینجا پیدا کردیم ✅
به در نگاه 👀میکردم آیا این در می توانست به خوشبختی من ختم شود ؟در شب🌃 بلند یلدا از دلهره ها 💔و دلتنگی ها و غم و غصه ی پدر و مادرها و حیثیت و آبروی خودمان و ناجوانمردی و روسیاهی دشمن و افق های دور گفتیم .یکباره سربازی 👨🏭که ما اورا به نام قیس میشناختیم و میگفت اهل نجف است دریچه را باز کرد .او جوان 👱♂هجده نوزده ساله ای بود که کمتر میشد نشانی از شرارت را در نگاهش دید .سعی میکرد اعتماد مارا جلب کند 👌و در نگاهش ترحمی پنهان نسبت به ما دیده میشد .
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️