•🌻✨•
الھـیعظـمالبلاء
نبودنـت،ھمـانبـلایعظیـماسـت؛
کـهزمینراتنـگکـرده!
#اللهمعجــللولیڪالفــــرج💙
#شهید_حجت_السلام_میرزا_
محمود_تقی_پور
◾️◾️◾️◾️◾️
#تولد:۱۳۶۱
#شهادت:۱۳۹۶
#شهادت بارانی است که بر هر کَس نمی بارد.....👌
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
▪️ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🏴
🏳🏴
🏴🏳🏴
🏳🏴🏳🏴
《بسم الله الرحمن الرحیم》
#پرسمان_مهدویت
#انار_قلابی
((در روزگار گذشته در کشور بحرین, فردی ضد شیعه حکومت می کرد.
روزی وزیر او با خوسحالی نزد او آمد و اناری به دستش داد که روی انار حک شده بود:
(لا اله الا الله , محمد رسول الله, ابوبکر و عمر وعثمان و علی خلفاء رسول الله)
حاکم شگف زده شد😵 و گفت: 《این بهترین نشانه بر باطل بودن شیعیان است》 و دستور داد عالمان شیعه را بیاورند.
هنگامی که عالمان👳♂شیعیه نزد حاکم آمدند, او انار را نشان داد وگفت;
《با دیدن👀این معجزه باید از شیعیه بودن دست بر دارید🚫واگر بخواهید شیعیه بمانید, یا باید جوابی قانع کننده بدهید یا اینکه مردان🧔 شما را می کشیم و زنانتان🧕 را اسیر میکنیم》
دانشمندان شیعیه سه روز مهلت خواستند وبعد از مشورت و گفتگو بین خودشان سه نفر از صالحان و پرهیزکاران بحرین را انتخاب کردند تا به صحرا بروند و با توسل🙏 به امام زمان علیه السلام از ایشان راه رهایی از این مشکل را در خواست نمایند✅
دو شب 🌌اول خبری نشد. شب سوم شخصی به اسم محمد بن عیسی راهی صحرا شد و تا صبح🌄 به عبادت و گریه😭 و زاری پرداخت.
نزدیک سحر شنید که مردی به او می گوید :《 چرا به این حال و روز هستی❓》
محمد بن عیسی که دیگر از پیدا کردن راه خسته شده بود گفت:
《مرا به حال خودم رها کن😞》اما آن مرد فرمود 《 ای محمد من صاحب الزمانم. حاجت خود را بگو.》
محمد بن عیسی با خوشحالی گفت: 《 اگر شما صاحب الزمانی پس حاجت مرا می دانی💯》
امام فرمود :
👈《 در خانه ی وزیر درخت🌳 اناری است هنگامی که درخت تازه انار آورده بود او از گِل قالبی به شکل انار ساخت و در میان آن این جملات را نوشت📝
بعد هم قالب را روی انار کوچک گذاشت و آن را بست. چون انار در میان قالب بزرگ شد, آن واژه ها به روی آن نقش بست👌》
فردا نزد حاکم می روی وبه او می گویی که پاسخ تو در خانه ی🏡 وزیر می دهم.
👈چون به خانه وزیر رفتید پیش از او به فلان اتاق برو, کیسه سفیدی در آنجاست که قالب گلی در آن است.
نشانه ی دیگر اینکه اگر آن انار را نصف کنید, جز دود و خاکستر چیزی در آن نیست👌))
📚بحارالانوار,جلد۵۲,صحفه۱۷۸
♨️امام زمان ارواحنا له الفداء در همه حال به یادِ ما...
🔸چیزی از احوال و اخبار ما بر امام زمان علیهالسلام پوشیده نیست و ایشان یکلحظه هم ما را به حال خود رها نمیکنند.
در جمله بلند زیارت جامعه کبیره آمده است که هر جا کمال، خوبی و خیر هست سرچشمه آن محمد و آل محمد علیهمالسلام هستند؛ امروز هم سرچشمه و منشأ تمام خیرات و برکات امام زمان عجل الله تعالی فرجه هستند.
🔸 یک نگاه و دعای امام زمان (علیهالسلام) تمام بلاها را دور کرده و ناهمواریها را از بین میبرد، غیبت حضرت به این معنا نیست که ارتباط ما با ایشان و ارتباط ایشان با ما کاملاً قطع باشد. غیبت نسبی است؛یعنی اینکه ما امام زمان علیهالسلام را ببینیم و بشناسیم این در از طرف ما بستهشده، ولی امام زمان علیهالسلام با علم امامتش در همهجا بر ما احاطه دارد.
🖋حجتالاسلام فرحزاد
📌 مدینه و طوس فرقی ندارد
◽️ «غریبالغربا» یعنی دور و برت شلوغ باشد و باز تنها باشی. مدینه و طوس فرقی ندارد، وقتی حرفت را نفهمند و یاریات نکنند، چه فرقی میکند ولیعهدِ قصر مأمون باشی یا مانند پدر در بند زندان هارون؟
◾️ این جهل امت است که اینبار از دلِ دانههای انگور، زهرِ خود را میریزد و جگرت را میسوزاند و دردی که تازگی ندارد: «مردمانی که امام زمان خود را نمیشناسند و با دست خویش گرفتارِ غربتش میکنند و بعد برای تنهاییاش میگریند. اول خودم را میگویم.»
🔘 شهادت #امام_رضا علیه السلام تسلیت باد.
#امام_رضا
#امام_حسن
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۲۵۳ *═✧❁﷽❁✧═* هر بار که نفس می کشیدم😤 گویی وزنه ای س
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۲۵۴
*═✧❁﷽❁✧═*
سرانجام این سرفه ها چنان بی تابم کردند که بی محابا عینک🕶 را از روی چشمانم پس زدم وگوشه ای نشستم اما لگدهای محکمی که به استخوانهای بی محافظم,فرود می آمد مجبورم😥 کرد از جا بلند شوم.
از اینکه مادرم آنجا نبود که جان کندن مرا ببیند خوشحال😌 بودم.فریادهای خوفناک وکلمه های نامفهوم گروهبان قراضه ولگدهایش نمی گذاشت در آن وضعیت باقی بمانم.
برای اولین بار بود که راهرو سلول ها را به خوبی می دیدم👀اگر چه فقط چند ثانیه وقت پیدا کرده بودم,اما متوجه شدم 😇در راهرویی طولانی قرار دارم که دو طرفش درهای یک شکل و اندازه.
نه در🚪 مقابل هم بلکه با فاصله ی یکی دو متر از یکدیگر قرار دارند.در دو طرف راهرو دوتا از درها باز بودند ودو نگهبان کابل به دست بالای سر عده ای ایستاده بودند که به نظر می آمد زندانی باشند.نگهبان ها 👨🏭به آنها امر ونهی می کردند و شلاق هایشان را با گرده های آنان تیز می کردند.فقط برای یک لحظه نگاهم روی آن زندانیان متوقف ماند.
برف🌨 سفیدی که بر موها ومحاسن شان نشسته بود چهره های نسبتا جوان آنها را پیر و فرسوده نشان می داد.مشغول جارو کردن زمین بودند واصلا حواسشان به اطراف نبود.تنها چیزی که با چشمان معصومشان به آن خیره👀 بودند,مسیر حرکت جارو بود.
نزدیک به یلدای دوم وشروع زمستانی دیگر بودیم. می خواستم بدانم,اینها اسیر جنگی هستند یا زندانی سیاسی عراقی🤔وقتی از کنارشان عبور کردم با صدایی رنجور وبریده بریده در لا به لای سرفه هایم گفتم:جوجه ها 🐥را آخر پاییز می شمارند.
یکی از آنها شجاعانه💪 ضمن اینکه اشاره اش به جارو بود و نمی خواست سرباز متوجه حرفش شود گفت:خورشید🌞 پشت ابر باقی نمی مونه.
دیگری گفت :ما همسایه های شما هستیم.
خدای من😱 تازه فهمیدم که اینها دکترها هستند که جارو به دستشان داده اند...
نگهبان بلا فاصله گفت:لِبسی النظارات وابسرعه عبری.(عینکت🕶 را بزن و زود دور شو)
عینکم بیشتر از آنکه چشم هایم را بپوشاند پیشانی ام را پوشانده بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_عنکبوت_آیه_۶
✨وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ✨
«نکات آیه»
⚜ خداوند در آيات گذشته مراقبت نفس و خويشتن دارى را با انجام فرامين او در اميد و ترس انسان نسبت بآينده، بيان فرمود، اكنون درباره ى مجاهده انسان سخن ميفرماید
⚜جهد به معناى به كار بستن طاقت و قدرت است .
⚜مجاهده و جهاد(مبالغه)، يعنى به كار بستن نهايت درجه قدرت و طاقت .
⚜پروردگار مردم را به اين نكته متنبه مى كند، كه مجاهده آنان در راه خدا،یعنی دست برنداشتن ازایمان وصبردربرابرشدائدوناملایمات.
👈واین نفعش عایدخودانسان میشودوچیزی نیست که نفع آن عایدخدای سبحان شود،چون
خداوندازهمه عالمیان بی نیازست.
👌لذامردم بایدبخاطرسعادت خودشان ایمان
خودرامحکم نگه دارندوبخاطرناملایمات،از
آن صرفنظرنکنند
⚜برنامه آزمون الهی،جهادباهوای نفس،ومبارزه
بادشمنان سرسخت،برای حفظ ایمان وپاکی و
تقوا،به سودخودانسان می باشد.