⭕️ وقتی یادِ من افتادی، برای امام زمان دعا کن!
🔹 ذکر و یاد امام مهدی در رفتارهای او تاثیر فوق العادهای داشت.
#دعای_فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، همیشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن یا زیارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نیست.
🔸 دعا برای تعجیل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهایش بود. هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود، یا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، میگفت: «برای امام زمان خیلی دعا کنید!» اگر قرار بود دوستی به زیارت برود، نشانهای میداد تا به یاد او بیفتد و بعد تأکید میکرد: «وقتی یاد من افتادی، برای امام زمان دعا کن!» هیچ وقت نشنیدم که برای خودش دعایی بخواهد.
🔺 بعد از شهادتش، یکی از دوستان، صحنهی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز، در میدان جنگ در حال یاری امام حسین بودند. آن بندهی خدا در بین شهدا، آقا جواد را دیده بود که جلو آمده و به او گفته بود: «ما در حال یاری کردن امام حسین هستیم، خیلی کار داریم. شما هم باید برای ظهور آماده شوید. چندان دور نیست. خودتان را برای ظهور آماده کنید تا بتوانید امام را یاری کنید.
📢 سیره مهدوی #شهید_جواد_الله_کرم از زبان همسرش
📚 منبع: خبرگزاری شبستان
◾️ #مهدویت_و_شهدا
🌷🌷🌷🌷🌷
👈آقا مهدی به تبعیت از #ولایت_فقیه خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا به دفاع از مردم #سوریه، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کردهاند
میگفت: دوست دارم با رفتن به جنگ، #آلسعود عصبانی شوند
به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد و هر جا به مسافرت میرفتیم تا صدای #اذان را میشنید توقف میکرد و در مسجدهمان محله نماز میخواند و بعد ادامه مسیر میداد.
به رعایت #حجاب هم توجه و تأکید بسیاری داشت
قبل از اعزامش با هم به #کربلا رفتیم، به هر کدام از حرمهای مطهر که میرفتیم، گریه میکرد و میگفت من آمدهام تا امضای قبولی #شهادتم را از اهل بیت(ع) بگیرم👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شیبا #قسمت_۴۵ *═✧❁﷽❁✧═* بعد از سلام ✋و احوال پرسی دوقلوها را یکی
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۴۶
*═✧❁﷽❁✧═*
جارو را انداختم توی اتاق و دویدم طرف اتاق خودمان که آن طرف حیاط بود. دوقلوها بیدار شده بودند و شیر🍼 می خواستند. یکی از آن ها را دادم بغل صمد و آن یکی را خودم برداشتم و بچه به بغل🤗 مشغول آماده کردن شیرها شدم. صمد به بچه ای که بغلش بود، شیر داد و من هم به آن یکی بچه. بچه ها شیرشان را خوردند 😋و ساکت شدند.
از فرصت استفاده کردم و رفتم سراغ جارو زدن اتاق. هنوز اتاق را تا نیمه جارو نزده بودم که دوباره صدای گریه 😫 دوقلوها بلند شد. حتماً خیس کرده بودند. مجبور شدم قبل از اینکه صمد صدایم🗣 کند، بروم دنبال بچه ها. حدسم درست بود. دوقلوها که شیرشان را خورده بودند حالا جایشان را خیس کرده بودند😐
مشغول عوض کردن بچه ها شدم. صمد بالای سرم ایستاده بود و نگاه 👀می کرد. می گفت: «می خواهم یاد بگیرم و برای بچه های خودمان استاد شوم.»👌
بچه ها را تر و خشک کردم. شیرشان را هم خورده بودند، خیالم راحت بود تا چند ساعتی⏰ آرام می گیرند و می خوابند. دوباره رفتم سراغ کارم. جارو را گرفتم دستم🤚 و مشغول شدم.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
😳برای رسیدن به آرامش بسم الله بگو روی قفل وسط قلب کلیک کن ببین چی برات میاد👇
🔴 🔴 🔴 🔴
🔴 ✨ 🔴 🔴 ✨ 🔴
🔴✨✨ ✨ ✨ ✨🔴
🔴✨✨ 🔐✨✨🔴
🔴✨ ✨ ✨✨🔴
🔴✨ ✨✨🔴
🔴 ✨ 🔴
🔴
✅همه دنبال آرامش هستند حتی بزرگترین پزشکان هم دنبال آرامش هستند ڪلیڪ ڪنید👇
eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
🌱🥀🌱🥀
#سوره مبارکه ی مائده آیه ۲۰
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
👈وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا
نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَآءَ
وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا
مِنَ الْعَالَمِينَ .
👈و (به یاد آر) هنگامی كه موسی به
قوم خود گفت: ای قوم من، نعمت خدا
را بر خود متذكر شوید، آن گاه كه در
میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را
فرمانروایان (مردم) ساخت و به شما
چیزی داد كه به احدی از جهانیان نداد
(مانند غرق كردن دشمنتان، تورات
مبسوط، سنگ چشمهزا و منّ و سلوی).
👌یاداوری نعمت ها
🥀🌱🥀🌱