eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
278 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 ❣ ❣ 💞صبحت بخیر ای ناب دفترم 🌱ای اولین سروده و ای شعر آخرم 💞صبحی که یاد در آن شکفته شد 🌱گویا تلنگری زده بر صبح🌤 محشرم اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺لباس یاس بر تن کرد زهرا کنار دست او بنشست مولا 🌺محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت غلط گفتم بلی نه یا علی گفت 🌺سالگردازدواج آسمانی آقاحضرت علی(علیه السلام)وخانم حضرت زهرا(سلام الله علیها) مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 ⭕️ هر وقت خواستی گناه کنی، یک لحظه بایست به نفست بگو اگه یک بار‌ دیگه وسوسه‌ام کنی شکایتت‌ رو‌ به امام‌ زمان‌ می‌کنم. 💢 حالا اگر تونستی حرمت آقا رو بشکنی برو گناه کن. 👁 ؛ ویژه طرح چهل روزه ی
💠روزشمار غدیر💠 💞 (ع) می فرمایند: 🍃از خشم بپرهیز که آغاز آن، دیوانگی و فرجام آن، پشیمانی است.🍁 📚مستدرک الوسائل، ج۱۲🌿 🌹۱۷ روز تا بزرگترین عید خدا 🌹
هدایت شده از سفیران محرم
🌷🌷🌷🌷🌷 👈با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آن ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۸۰ *═✧❁﷽❁✧═* تیمور، برادر صمد، آمد پیش ما. درس📚 می خ
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۸۱ *═✧❁﷽❁✧═* چند ساعتی ⏰بعد، نزدیک غروب، دوباره در زدند. این بار پدرشوهرم بود؛ با حال و روزی زار و نزار. تا در را باز کردم، پرسیدم: «چی شده؟! اتفاقی افتاده⁉️» پدرشوهرم با اوقاتی تلخ😞 آمد و نشست گوشه اتاق. هر چه اصرار کردم بگوید چه اتفاقی افتاده، راستش را نگفت. می گفت: «مگر قرار است اتفاقی بیفتد😒 دلم برای بچه هایم تنگ شده. آمده ام تیمور و صمد را ببینم.» باید باور می کردم؟! نه، باور نکردم. اما مجبور بودم بروم فکری 😇برای شام بکنم. دلهره ای 💔افتاده بود به جانم که آن سرش ناپیدا. توی فکرهای پریشان و ناجور خودم بودم که دوباره در زدند. به هول دویدم جلوی در. همین که در را باز کردم، دیدم یک مینی بوس🚎 جلوی در خانه پارک کرده و فامیل و حاج آقایم و شیرین جان😍 و برادرشوهر و اهل فامیل دارند از ماشین پیاده می شوند. همان جلوی در وا😵 رفتم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷