eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
278 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼سلام امام زمانم 🔸تقوا پیشه سازید۰ 🔸به ما اعتماد کنید۰ 🔸وچاره ی این فتنه 🔸وامتحان را که به شما 🔸رو آورده،ازما بخواهید امام مهدی : توقیع به شیخ مفید
🔹🔹🔹 ⛅️ 3⃣قسمت سوم ⬅️امام محور هستی 👌ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺤﻮﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻏﻴﺒﺖ، ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻭَﺍَﻣّﺎ ﻭَﺟﻪُ ﺍﻟﺎِﻧﺘِﻔﺎﻉَ ﺑﻲ ﻓﻲ ﻏَﻴْﺒَﺘﻲ ﻓَﻜَﺎﺍﻟﺎِﻧﺘِﻔﺎﻉِ ﺑِﺎﻟﺸﱠﱠﻤﺲِ ﺍِﺫﺍ ﻏَﻴﱠﱠﺒَﺘْﻬﺎ ﻋَﻦِ ﺍﻟﺎَﺑﺼﺎﺭِ ﺍﻟﺴﱠﱠﺤﺎﺏُ. [1]. ⛅️ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻏﻴﺒﺘﻢ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻮﺩ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺗﺸﺒﻴﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﻏﻴﺒﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺩﺭ ﭘﺲِ ﺍﺑﺮ، ﻧﻜﺘﻪ‌ﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ: ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺩﺭﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺷﻤﺴﻲ ﻣﺮﻛﺰﻳّﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻛﺮﺍﺕ ﻭ ﺳﻴّﺎﺭﺍﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻭﺣﺮﻛﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﻣﺮﻛﺰ ﻧﻈﺎﻡ ﻫﺴﺘﻲ ﺍﺳﺖ. ﺑِﺒَﻘﺎﺋِﻪِ ﺑَﻘِﻴَﺖِ ﺍﻟﺪﱡﱡﻧﻴﺎ ﻭَﺑِﻴُﻤْﻨِﻪِ ﺭُﺯِﻕَ ﺍﻟْﻮَﺭﻱ ﻭَﺑِﻮُﺟُﻮﺩِﻩِ ﺛَﺒَﺘَﺖِ ﺍﻟْﺎَﺭﺽُ ﻭَﺍﻟﺴﱠﱠﻤﺎﺀ [2]. ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﻗﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺮﻛﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ، ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻧﻮﺭﺍﻓﺸﺎﻧﻲ ﺩﺭﻳﻎ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮﺩ. 🌟ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻭﻟﻲّ ﻋﺼﺮ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖِ ﻫﻤﻪ ﻧﻌﻤﺖ‌ﻫﺎﻱ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭِ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ ﻭﻟﻲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﻨﺒﻊ ﻛﻤﺎﻟﺎﺕ، ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ. ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏِ ﭘﺸﺖ ﺍﺑﺮ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺷﺪﺕ ﺳﺮﻣﺎﻭ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ، ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ. ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ - ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻏﻴﺒﺖ - ﻣﺤﺮﻭﻡ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺳﺨﺘﻲ‌ﻫﺎ ﻭ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﻲ‌ﻫﺎ ﻭ ﻫﺠﻮﻡ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺑﻠﺎﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍ ﻏﻴﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲ‌ﺳﺎﺯﺩ. 📃 ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﻪ ﺷﻴﺦ ﻣﻔﻴﺪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍِﻧّﺎ ﻏَﻴْﺮُ ﻣُﻬْﻤِﻠﻴﻦَ ﻟِﻤُﺮﺍﻋﺎﺗِﻜُﻢْ ﻭَﻟﺎ ﻧﺎﺳﻴﻦَ ﻟِﺬِﻛْﺮِﻛُﻢْ ﻭَ ﻟَﻮْﻟﺎ ﺫﻟِﻚَ ﻟﻨَﺰَﻝَ ﺑِﻜُﻢُ ﺍﻟﻠّﺄﻭﺍﺀَ ﻭَﺍﺻْﻄَﻠَﻤَﻜُﻢُ ﺍﻟْﺄَﻋْﺪﺍﺀ. [3]. ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ (ﻋﻨﺎﻳﺎﺕ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﺎ) ﺣﺘﻤﺎً ﺳﺨﺘﻲ‌ﻫﺎ ﻭ ﺑﻠﺎﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ‌ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺗﺎﺑﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﻲ ﻓﻴﺾ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻭ ﺍﻣﺖ ﺷﻴﻌﻪ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﻛﺎﺕ ﻭ ﺧﻴﺮﺍﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ درقسمت های بعد اشاره خواهد شد. 🔹ادامه دارد..... 📚منابع [1] ﻣﻔﺎﺗﻴﺢ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ، ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﺒﻴﺮﻩ. ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ، ﻋﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺧﺎﺹ ﻋﺎﻟﻤﺎﻥ ﺷﻴﻌﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. [2] ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ، ﺝ 2، ﺵ 344، ﺹ 542. [3] ﻣﻔﺎﺗﻴﺢ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ، ﺩﻋﺎﻱ ﻋﺪﻳﻠﻪ. 📘برگرفته از کتاب نگین آفرینش ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠از توي كوچه رد مي شد. بچه ها داشتند فوتبال بازي مي كردند. يكدفعه توپ را شوت كردند و محكم به صورت ابراهيم خورد. آنچنان ضربه شديد بود كه صورتش سرخ شد. كمي نشست. بچه ها از ترس فرار كردند. ابراهيم دست كرد داخل ساك دستي و مقداري خوراكي بيرون آورد و گفت: كجا رفتيد؟ بياييد! براتون خوراكي آوردم! خوراكي را كنار دروازه گذاشت و رفت. او مصداق كلام نوراني خداست كه مي فرمايد: ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ ۚ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ بدى را به بهترین راه و روش دفع کن (و پاسخ بدى را به نیکى بده). ما به آنچه توصیف مى کنند داناتریم. (مؤمنون/96) 📗 برگرفته از کتاب خدای خوب ابراهیم هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۸۶ *═✧❁﷽❁✧═* چند روز اول تحمل همه چیز برایم سخت بود؛ ا
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانه🏡 ما شدند. صمد از این وضع ناراحت بود. می گفت راضی نیستم این بندگان خدا از دهات بلند شوند و برای احوال پرسی من بیایند اینجا. به همین خاطر چند روز بعد گفت: «جمع کن برویم قایش. می ترسم توی راه برای کسی اتفاقی بیفتد. آن وقت خودم را نمی بخشم.» ساک🎒 بچه ها را بستم و آماده رفتن شدم. صمد نه می توانست بچه ها را بغل🤗 بگیرد، نه می توانست ساکشان را دست بگیرد. حتی نمی توانست❌ رانندگی کند. معصومه را بغل کردم و به خدیجه گفتم خودش تاتی تاتی راه بیاید. ساک ها را هم انداختم روی دوشم و به چه سختی خودمان را رساندیم به ترمینال و سوار مینی بوس🚎 شدیم. به رزن که رسیدیم، مجبور شدیم پیاده شویم و دوباره سوار ماشین دیگری بشویم. تا به مینی بوس های قایش برسیم، صد بار ساک ها را روی دوشم جا به جا کردم☹️ معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم 🙏راه بیاید. تمام آرزویم در آن وقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش. توی مینی بوس که نشستیم، نفس راحتی😤 کشیدم. معصومه توی بغلم خوابش 😴برده بود، اما خدیجه بی قراری می کرد. حوصله اش سر رفته بود😬 هر کاری می کردیم، نمی توانستیم آرامَش کنیم. چند نفر آشنا توی مینی بوس بودند. خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند. آن وقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر می خواست. همین طور که معصومه را شیر می دادم، از خستگی خوابم 😴برد. فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفته ایم، برای احوال پرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم😍 می آمدند. اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم. صمد یک جا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت❌ هر روز پانسمانش را عوض می کردم. داروهایش💊 را سر ساعت می دادم. کار برعکس شده بود. حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷