هدایت شده از ندبه هاے دلتنگے
#عاشقانه_های_شهدا_۵۴
#سردار_حاج_قاسم_سلیمانی
🌷🌷🌷🌷🌷
👈شرط شهیدشدن شهید بودن است.
اگرامروز کسی رادیدید، که بوی شهید
از کلام
رفتار
واخلاق اواستشمام شد،بدانید او شهید خواهدشد؛
وتمام شهدا این مشخصه راداشتند👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا 🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۹۴ *═✧❁﷽❁✧═* رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط.
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
#داستان_واقعی
#دختر_شینا
#قسمت_۹۵
*═✧❁﷽❁✧═*
کمی بعد صمد و سرباز👨🏭 رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت😞 می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر😇 می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا.
معصومه حالش بد🤕 بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.
شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب😳 کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.»
خانه بدجوری دلم💔 را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام😋 درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد.
گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.»
خندید و گفت: «قدم😍 بچه شدی، می ترسی؟!»
گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم⁉️»
گفت: «من که روی آن را ندارم🙊 بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.»
گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.»
چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر 🤔می کند.
فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال😌 بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام👀 اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.»
گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم👌»
فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب😴 آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو🐄 و گوسفند🐑 نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس🦗 نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم❌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
🌙🌸🌙🌸
#سوره یونس مبارکه ی آیه ۲۶
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
👈لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِيَادَةٌ وَلَا
يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌ أُولَٰٓئِكَ
أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ .
👌برای كسانی كه نیكوكار شدند و نیكی
كردند پاداش نیك (مقرّری) و فزونی
(تفضّل) است و چهرههای آنان را (در
آخرت) دود سیاه و گرد ذلّت و خواری
نمیپوشاند. آنها اهل بهشتاند كه در
آنجا جاودانند.
🌙🌸🌙🌸
⚘﷽⚘
#سلام_امام_مهربانم
غدیـــر
باید دستِ دلــم را
بہ دستانِ تــو برسانــد
تا بوے عید بگیـرد
عیدالله اکبــر
غدیر یعنے تجدید بیعت با امام زمان(عج)
یعنے پاے کارِ شمــا ماندن
یعنے زندگے کردن برای علے و اولادِ علے ﷺ
یعنے تا تمـــامِ عمــر
سند دلهایمان را به نامتان بزنیم
یابنالحیــــدر ...
حاضـران به غائبـان برسانند
یعنے غدیـر
در رگهـاے زمـان جریـان دارد
و به تمـام تاریخ خواهـد رسیـد
حتے به امروز
به تـو و تنهایےات
و زمیـن
عجیـب عطـر تو را کـم دارد
کجایـے میـزبان غدیـر ؟
در افق آرزوهایم
تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
#نهضت_انتظار ۹۴
#نتیجه_گیری
🌷 به نام خدای مهربان مهربان
آقا ما نیاز داریم به یه برنامه ی منظم
تا بتونیم به موفقیت برسیم👌
بعضی ها فکر می کنن که این ها فقط برای دانشگاه هست
و ربطی به حوزه نداره☹️
بذارید یه بررسی نتیجه داشته باشیم
تا ببینیم قضیه از چه قراری است
می فرماید
👈 "فلینظر الانسان الی طعامه"
آقا این آیه قرآن هست
یعنی انسان نگاه بکنه که چی داره می خوره😋
یعنی مدیریت غذاخوردنش
نتیجه ی این مدیریت چی میشه؟؟
می فرماید که
👈 ۴۰ سالت شد اگه نتونی داروی دردهای خودتو تشخیص بدی
اگه نتونی طبع خودتو بفهمی
اگه نتونی تشخیص بدی که الان بدنم نیاز به چه غذایی داره💢
نتونی ضعف های خودت را پیدا کنی و جبرانش کنی
👈 خیری در تو نیست
روایت می فرماید کسی تو ۴۰ سالگی
طبیب دردهای خودش نباشه خیری درش نیست❌☹️
۴۰ سال از عمرت گذشت نمیدونی هنوز چی باید بخوری؟؟
برادر من !
وقتی نفهمیدی چی باید بخوری و همینجوری
هر چی جلو دهنت اومد بگی هلو بپر تو گلو😖
ممکنه غذاهای حرام بخوری 😢
حالا اگه غذای حرام هم نخوردی ممکنه چیزی که
برا بدنت ضرر داره بخوری❌
یه دبستان اسلامی چه دبستانی است؟
اینه که به بچه ها یاد بده مثلا
اگه روزی سه وعده غذا خوردی✔️
معذرت می خوام از شما بزرگواران
اینکه حداقل سه بار هم بری دسشویی😖
و مشخصاتش هم اینجوری هست
اگه اینجوری نبود👈 مبتلی به درد یبوست هستی که
ام الامراض هست و باید به مامانت بگی تا درمانت کنند✔️
ولی چه فایده که تو ۷۰ سالگی هم اینا رو نمی گن
بعضی ها فکر می کنن اینا رو از خودمون میگیم😒
برید روایت های همین باب را بخونید اونم
با چه جزئیاتی بیان شده👌
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
💠💠💠
◀️ غدیر و مهدویت
⬅️قسمت 1⃣ از 5⃣
⭕️واقعه غدير:
✅بی شك، در طول تاريخ، مناسك و مراسمی به عظمت و كيفيت حج محمدی(ص) سال دهم هجرت انجام نپذيرفته است؛ حجی كه برای آخرين بار، اشرف مخلوقات و فخر كائنات، خاتم الانبياء(ص) برپا كننده آن بود و خيل مشتاقان حضرتش كه شمار آنان به بيش از يكصد هزار تن می رسيد، گرداگرد شمع وجود پيامبرشان از هر ديار و منطقه ای، پس از طواف خانه دوست، قصد مراجعت داشتند..
💥ناگاه جبرئيل آمد، با سه پيام:
👈″ای پيامبر! آنچه به تو دستور داده شده ابلاغ كن″
👈"اگر دستور الهی را ابلاغ نكنی، گويا رسالتت كامل نيست"؛
👈"خداوند تو را از شر بدخواهان حفظ می كند″.[1]
⚠️با آنكه محمد(ص) بارها و بارها، قبل از اين هم مسأله ولايت و جانشينی پس از خود را مطرح كرده بود، باز دستور داد همگان در وادی «غديرخم»[2] گرداگرد او جمع شوند؛ سبقت گيران برگردند و عقب ماندگان پيش آيند. از بار شتران برايش منبری سازند و همه آماده شنيدن كلام وحی از زبان آخرين فرستاده خداوند باشند. امر آنچنان مهم و دقيق است كه ترس از نپذيرفتن مردم و غوغای سوداگران و نيز گرمای هوا و مشكلات ديگر، در مقابلش هيچ است...
📚پی نوشت:
[1]- مائده/67، آيه «ابلاغ».
[2]- «غدير خم» سرزمينی است كه به جهت وجود آب و چند درخت كهنسال، محل استراحت كاروانيانی بود كه از آنجا مسيرشان به سمت مدينه، مصر، عراق و نجد جدا می شد.
🖨منبع: ویژه نامه الکترونیکی
"غدیر و مهدویت"
🖊مرکز تخصصی مهدویت
#غدیر