eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۰۳ *═✧❁﷽❁✧═* #جنگ_و_اسارت موسم مهر و مدرسه🏦 در سال
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۰۴ *═✧❁﷽❁✧═* صمد صالحی و سی نفر از همکارانش شروع سال تحصیلی📚 را با خون سرخشان به همه ی دانش آموزان آبادان تبریک گفتند و این چنین بود که مدرسه جبهه و اسلحه🔫 جای قلم✏️ را گرفت. بوی باروت جای بوی کتاب📚 نو را. لباس بسیج جای روپوش مدرسه و نیمکت ها سنگر شدند. شهادت📝مشق شد و معلم فرمانده و دانش آموز و دانشجو شهید 🌷شدند. جنگ همه را غافلگیر کرده بود. از معلم و کاسب و مهندس و دکتر👨‍🔬 گرفته تا پیر و جوان و مادر و بچه.صدام مثل اژدهای آدمخوار به جان شهرها افتاده بود و همچون مارهای 🐍سیری ناپذیر ضحاک خود را با خون فرزندان این مرز و بوم سیر می کرد. خبرهایی که از آبادان می رسید چنان بی قرارم کرده بود که به اصرار و التماس کریم را راضی کردم به هر وسیله که شده شهر به شهر خودم را به آبادان برسانم 🚶‍♂ حتی منتظر نماندم زن برادرم کریم از بیمارستان مرخص شود. صبح زود به اهواز رسیدم . رحیم در ترمینال اهواز به استقبالم آمد🚶‍♂ با هم به ستاد هماهنگی و پشتیبانی جبهه در شرکت نفت رفتیم. تعداد زیادی از خانم ها مشغول خدمات پشتیبانی بودند👌 چند روزی در کنار آنها مشغول شدم اما همچنان بی تاب و بی قرار بچه های پرورشگاه بودم. آبادان آرام و سرزنده و پرتلاش به معرکه ی جنگ📛 تبدیل شده بود. شوک جنگ آنقدر شدید بود که کمتر کسی یاد بچه های پرورشگاه می افتاد . حتی در زمان صلح🤝 و شادی هم این بچه ها در ذهن خیلی ها محکوم به فراموشی بودند. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🌑شب قدر از خداوند چه بخواهیم؟ 🌹رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: 🌷حضرت موسی علیه السلام به خداوند عرض کرد: خدای من! قرب تو را می‌خواهم. 💚خدا فرمود: قرب من برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند. 🌻عرض کرد: خدای من! رحمت تو را می‌خواهم. 💚 فرمود: رحمت من برای کسی است که شب قدر به مساکین رحم نماید. 🌻عرض کرد: خدای من، جواز عبور از صراط را می‌خواهم. 💚فرمود: این جواز برای کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. *** 🌼از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) سوال شد: اگر شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم؟ 🖤آن حضرت فرمود: عافیت و سلامتی. پیوست: 🏴در این شب باعظمت، برای سلامتی مولای غریبمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم. 📕بحارالانوار ج۹۵ ص ۱۴۸ @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
🔥عبدالرّحمن بن ملجم مرادى(لعنت الله علیه) ترور اميرالمؤمنين ، امام على عليه السلام را در كوفه به عهده گرفته بود. ☑️روزى در يكى از كوچه هاى كوفه زنى را به نام قُطّام كه پدرش در جنگ نهروان كشته شده بود ملاقات كرد. 🔥چون قطّام زنى بسيار زيباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نيز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شيفته جمال او گرديد و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پيشنهاد ازدواج به قطّام داد. ♨️ قطّام در پاسخ گفت : در صورتى با پيشنهاد تو موافقت مى كنم كه سه هزار درهم و يك غلام مهريه ام قرار دهى ، مشروط بر آن كه علىّ ابن ابى طالب را نيز به قتل برسانى . گفت :من به كوفه نيامده ام ، مگر به همين منظور. ⚡️چون آتش عشق و شهوت عبدالرّحمن شعله ور گشته و فزونى يافت ؛ و نيز زمان موعود با هم پيمانانش فرا رسيد، آن ملعون شمشيرى مسموم همراه خود برداشت ؛ و سحرگاه به مسجد كوفه وارد گشت . 🌿و هنگامى كه نماز صبح به امامت حضرت علىّ عليه السلام شروع شد، عبدالرحمن(لعنت الله علیه) پشت سر امام ايستاد؛ و هنگامى كه سر از سجده برمى داشت ناگهان فريادى كشيد و با شمشير بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گريخت ... 🌺 در همين لحظه امام عليه السلام اظهار داشت : ((فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ)) يعنى ؛ قَسَم به پروردگار كعبه ، رستگار و سعادتمند شدم .. 🌷 بعد از آن ، حضرت را با فرق شكافته و بدن خونين به منزل آوردند؛ پزشكى بود به نام اثير بن عمرو سكونى ، كه بر بالين حضرت وارد شد و شروع به مداوا گرديد. 🍀 اطرافيان و اعضاء خانواده حضرت ، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم به پزشك دوخته كه آيا چه مى گويد؛ و نتيجه چه خواهد شد. 💥پس از آن كه پزشك نگاهى به جراحت آن حضرت كرد، گفت : گوسفندى را ذبح نمائيد و سفيدى جگر ريه آن را تا سرد نشده ، سريع بياوريد. 🔰 وقتى آن را آوردند، پزشك رگ ميان سفيدى را بيرون آورد و ميان شكاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظه اى درنگ نمود، در حالتى كه تمامى افراد در انتظار نتيجه ، لحظه شمارى مى كردند. سپس شكاف سر را باز كرد و رگ را خارج نمود. 🍁سپس نگاهی به حضرت كرد و عرضه داشت : اى اميرالمؤمنين ! اگر وصيّتى دارى بفرما، چون متاسّفانه زخم شمشير و زهر آن به مغز سر اصابت و سرايت كرده ؛ و راهى براى معالجه آن نيست...▪️ ⚫️آجرک الله یا صاحب الزمان.. 🔥اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین علیه السلام.. 📓اعیان الشیعه،ج1،ص532 @Emamzamaniam313
هدایت شده از امام‌ زمانی ام ³¹³
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️روایت بسیار زیبا،حزن انگیز و بسیار تاثیرگذار از لحظات آخر زندگی امیرالمومنین(ع) و آمدن تمام انبیا به پیشواز مولا... ▪️کاری از کانال*ندبه های انتظار* ▪️التماس دعای فرج.. @Emamzamaniam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🍃 ❤️ سلام مولاي مهربان، اي قران ناطق من شب قدري دگر رسيد و آتش فراقت همچنان شعله ور درجانم تو را بر سر گذاشتم و خواندم ای خدای مهدی بحق مهدی آخرین قدر ما باشد در فراق مهدی اللهم العجل لولیک الفرج الساعه 🏴ایام‌شهادت مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام برساحت مقدس امام زمان عج و شما بزرگواران تسلیت باد🏴 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
( ) 📖 وَاَغْنِ بِهِ عآئِلَنا 🔆 خدایا با ظهور امام زمان، ناداری ما را به توانگری و دارایی مبدل کن 🌙 ویژهٔ ماه مبارک
🌄 💧 اگر بودی هیچ چشمه‌ای خشک نمی‌شد.
📌 می‌رسد علی دیگری ◽️ یا علی و یا علی و یا علی و یا على / می‌دهد نام على رونق به دیوان بیشتر ◾️ سال‌ها توصيف او مبهوت کرده شاعران / چون که اوصافش بود از درک آنان بیشتر ◽️ در رکوعش می‌کند انفاق با انگشترش / در میان کوچه‌ها اتفاق پنهان بیشتر ◾️ واضح است از سفرهٔ نان و نمک این‌که نبود / سفرهٔ شام امیریش از یتیمان بیشتر ◽️ وای از اسلام این مردم همانا که على / زخم‌ها خورده ز کافر، از مسلمان بیشتر ◾️ آن‌چنان از مقدمش دنیا پُر از برکت شده / با وجودش می‌شود آیات قرآن بیشتر ◽️ گفته شد تعبير «انفسنا» على باشد، ولی / دوست می‌دارد على را احمد از جان بیشتر ◾️ ضربه بر فرق على تنها بهانه بود و بس / او جراحت دارد از هجران ریحان بیشتر ◽️ بیش از این دیگر زمین گنجایش او را نداشت / بود خوبی‌های او از ظرف دوران بیشتر ◾️ وای از تنهایی و مظلومیت‌های علی / کاشکی در کوفه باشد چند سلمان بیشتر ◽️ خار در چشم علی و استخوانی در گلوش / هر که بامش... نه، بلایش بیش ایمان بیشتر ◾️ بیشتر باشد توقع‌های سائل از کریم / هرچه در حق فقیران لطف و احسان بیشتر ◽️ می‌رسد اما علی دیگری، همراه او / می‌ رسند عمار و بوذرها به میدان بیشتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا