ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۰۳ *═✧❁﷽❁✧═* #جنگ_و_اسارت موسم مهر و مدرسه🏦 در سال
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۰۴
*═✧❁﷽❁✧═*
صمد صالحی و سی نفر از همکارانش شروع سال تحصیلی📚 را با خون سرخشان به همه ی دانش آموزان آبادان تبریک گفتند و این چنین بود که مدرسه جبهه و اسلحه🔫 جای قلم✏️ را گرفت.
بوی باروت جای بوی کتاب📚 نو را. لباس بسیج جای روپوش مدرسه و نیمکت ها سنگر شدند. شهادت📝مشق شد و معلم فرمانده و دانش آموز و دانشجو شهید 🌷شدند.
جنگ همه را غافلگیر کرده بود. از معلم و کاسب و مهندس و دکتر👨🔬 گرفته تا پیر و جوان و مادر و بچه.صدام مثل اژدهای آدمخوار به جان شهرها افتاده بود و همچون مارهای 🐍سیری ناپذیر ضحاک خود را با خون فرزندان این مرز و بوم سیر می کرد.
خبرهایی که از آبادان می رسید چنان بی قرارم کرده بود که به اصرار و التماس کریم را راضی کردم به هر وسیله که شده شهر به شهر خودم را به آبادان برسانم 🚶♂
حتی منتظر نماندم زن برادرم کریم از بیمارستان مرخص شود. صبح زود به اهواز رسیدم . رحیم در ترمینال اهواز به استقبالم آمد🚶♂ با هم به ستاد هماهنگی و پشتیبانی جبهه در شرکت نفت رفتیم. تعداد زیادی از خانم ها مشغول خدمات پشتیبانی بودند👌
چند روزی در کنار آنها مشغول شدم اما همچنان بی تاب و بی قرار بچه های پرورشگاه بودم. آبادان آرام و سرزنده و پرتلاش به معرکه ی جنگ📛 تبدیل شده بود. شوک جنگ آنقدر شدید بود که کمتر کسی یاد بچه های پرورشگاه می افتاد .
حتی در زمان صلح🤝 و شادی هم این بچه ها در ذهن خیلی ها محکوم به فراموشی بودند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🌑شب قدر از خداوند چه بخواهیم؟
🌹رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
🌷حضرت موسی علیه السلام به خداوند عرض کرد:
خدای من! قرب تو را میخواهم.
💚خدا فرمود: قرب من برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند.
🌻عرض کرد: خدای من! رحمت تو را میخواهم.
💚 فرمود: رحمت من برای کسی است که شب قدر به مساکین رحم نماید.
🌻عرض کرد: خدای من، جواز عبور از صراط را میخواهم.
💚فرمود: این جواز برای کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد.
***
🌼از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) سوال شد:
اگر شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم؟
🖤آن حضرت فرمود: عافیت و سلامتی.
پیوست:
🏴در این شب باعظمت، برای سلامتی مولای غریبمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم.
📕بحارالانوار ج۹۵ ص ۱۴۸
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
🔥عبدالرّحمن بن ملجم مرادى(لعنت الله علیه) ترور اميرالمؤمنين ، امام على عليه السلام را در كوفه به عهده گرفته بود.
☑️روزى در يكى از كوچه هاى كوفه زنى را به نام قُطّام كه پدرش در جنگ نهروان كشته شده بود ملاقات كرد.
🔥چون قطّام زنى بسيار زيباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نيز از قبل مذاكراتى با او براى خواستگارى كرده بود، پس شيفته جمال او گرديد و نسبت به آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پيشنهاد ازدواج به قطّام داد.
♨️ قطّام در پاسخ گفت : در صورتى با پيشنهاد تو موافقت مى كنم كه سه هزار درهم و يك غلام مهريه ام قرار دهى ، مشروط بر آن كه علىّ ابن ابى طالب را نيز به قتل برسانى .
گفت :من به كوفه نيامده ام ، مگر به همين منظور.
⚡️چون آتش عشق و شهوت عبدالرّحمن شعله ور گشته و فزونى يافت ؛ و نيز زمان موعود با هم پيمانانش فرا رسيد، آن ملعون شمشيرى مسموم همراه خود برداشت ؛ و سحرگاه به مسجد كوفه وارد گشت .
🌿و هنگامى كه نماز صبح به امامت حضرت علىّ عليه السلام شروع شد، عبدالرحمن(لعنت الله علیه) پشت سر امام ايستاد؛ و هنگامى كه سر از سجده برمى داشت ناگهان فريادى كشيد و با شمشير بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گريخت ...
🌺 در همين لحظه امام عليه السلام اظهار داشت : ((فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ)) يعنى ؛ قَسَم به پروردگار كعبه ، رستگار و سعادتمند شدم ..
🌷 بعد از آن ، حضرت را با فرق شكافته و بدن خونين به منزل آوردند؛ پزشكى بود به نام اثير بن عمرو سكونى ، كه بر بالين حضرت وارد شد و شروع به مداوا گرديد.
🍀 اطرافيان و اعضاء خانواده حضرت ، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم به پزشك دوخته كه آيا چه مى گويد؛ و نتيجه چه خواهد شد.
💥پس از آن كه پزشك نگاهى به جراحت آن حضرت كرد، گفت : گوسفندى را ذبح نمائيد و سفيدى جگر ريه آن را تا سرد نشده ، سريع بياوريد.
🔰 وقتى آن را آوردند، پزشك رگ ميان سفيدى را بيرون آورد و ميان شكاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظه اى درنگ نمود، در حالتى كه تمامى افراد در انتظار نتيجه ، لحظه شمارى مى كردند.
سپس شكاف سر را باز كرد و رگ را خارج نمود.
🍁سپس نگاهی به حضرت كرد و عرضه داشت : اى اميرالمؤمنين ! اگر وصيّتى دارى بفرما، چون متاسّفانه زخم شمشير و زهر آن به مغز سر اصابت و سرايت كرده ؛ و راهى براى معالجه آن نيست...▪️
⚫️آجرک الله یا صاحب الزمان..
🔥اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین علیه السلام..
📓اعیان الشیعه،ج1،ص532
@Emamzamaniam313
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️روایت بسیار زیبا،حزن انگیز و بسیار تاثیرگذار از لحظات آخر زندگی امیرالمومنین(ع) و آمدن تمام انبیا به پیشواز مولا...
▪️کاری از کانال*ندبه های انتظار*
▪️التماس دعای فرج..
@Emamzamaniam313
🖤🍃
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم
#مهدی_جانم ❤️
سلام مولاي مهربان، اي قران ناطق من شب قدري دگر رسيد و آتش فراقت همچنان شعله ور درجانم
تو را بر سر گذاشتم و خواندم
ای خدای مهدی بحق مهدی آخرین قدر ما باشد در فراق مهدی
اللهم العجل لولیک الفرج الساعه
🏴ایامشهادت مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام برساحت مقدس امام زمان عج و شما بزرگواران تسلیت باد🏴
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
( #دعای_افتتاح )
📖 وَاَغْنِ بِهِ عآئِلَنا
🔆 خدایا با ظهور امام زمان، ناداری ما را به توانگری و دارایی مبدل کن
🌙 ویژهٔ ماه مبارک #رمضان
📌 میرسد علی دیگری
◽️ یا علی و یا علی و یا علی و یا على / میدهد نام على رونق به دیوان بیشتر
◾️ سالها توصيف او مبهوت کرده شاعران / چون که اوصافش بود از درک آنان بیشتر
◽️ در رکوعش میکند انفاق با انگشترش / در میان کوچهها اتفاق پنهان بیشتر
◾️ واضح است از سفرهٔ نان و نمک اینکه نبود / سفرهٔ شام امیریش از یتیمان بیشتر
◽️ وای از اسلام این مردم همانا که على / زخمها خورده ز کافر، از مسلمان بیشتر
◾️ آنچنان از مقدمش دنیا پُر از برکت شده / با وجودش میشود آیات قرآن بیشتر
◽️ گفته شد تعبير «انفسنا» على باشد، ولی / دوست میدارد على را احمد از جان بیشتر
◾️ ضربه بر فرق على تنها بهانه بود و بس / او جراحت دارد از هجران ریحان بیشتر
◽️ بیش از این دیگر زمین گنجایش او را نداشت / بود خوبیهای او از ظرف دوران بیشتر
◾️ وای از تنهایی و مظلومیتهای علی / کاشکی در کوفه باشد چند سلمان بیشتر
◽️ خار در چشم علی و استخوانی در گلوش / هر که بامش... نه، بلایش بیش ایمان بیشتر
◾️ بیشتر باشد توقعهای سائل از کریم / هرچه در حق فقیران لطف و احسان بیشتر
◽️ میرسد اما علی دیگری، همراه او / می رسند عمار و بوذرها به میدان بیشتر