eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️تجدید عهد با امام زمان روحی فداه 💢 اگر واقعاً فکر می کنیم که با امام زمان روحی فداه ارتباطی داریم، پس نباید قلبش را بشکنیم و در حضورش گناه کنیم. وقتی از خودمان شروع کنیم، کم کم جماعتی می شویم از انسان‌هایی که «خوب شدند» چون «از خودشان شروع کردند.» 💠 امام باقرعلیه السلام فرمودند: 🔅«بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید.»(1) 💢 برای ایجاد ارتباط وحفظ آن بهترین کار این است که عهدی با امام غایب بسته شود. عهدی که هر روز نو شود. عهدی که قرار شود برای امام خوب بمانیم و حتّی اگر در خاک رفتیم، به خاطر او برمان گردانند: 🔅«بار خدایا! من در این روز و تمام دوران زندگیم، عهد و عقد و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن دارم با او تجدید می کنم، که هرگز از آن عهد و بیعت برنگردم و بر آن پایدار بمانم.»(2) 💠امام خود فرمودند: «چنانچه شيعيان ما- که خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان گرد مى‏ آمدند سعادت دیدار ما از ايشان به تأخير نمی افتاد، بلکه سعادت مشاهده ی ما با شتاب به آنان میرسيد »(3) 📚پی نوشتها: ۱)_نعمانی، الغیبه، ص 199. ۲)_دعای عهد . ۳)_بحارالأنوار، ج53، ص177، ح8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙ماه رمضان همراه با شهید ابراهیم هادی 💫 💠 امام باقرعلیه السلام فرمودند: 🔅«بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید.»(1) ۱)_نعمانی، الغیبه، ص 199 یکی از درس هایی که از محضر ابراهیم گرفتم و برایم بسیار کاربرد داشت، درس " " بود! این ذکر شریف را بارها و بارها در نماز تکرار کرده بودم، اما نه به آن صورتی که ابراهیم به حقیقت الله اکبر توجه می کرد. ابراهیم می گفت: می دانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هر چه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است. یعنی هیچ کس مثل او نمی تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خداوند به این عظمت، در کنار شماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند. برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به خصوص وقتی در بن بست قرار گرفتید، فریاد بزنید " " کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد دوم ، ص۱۳۰ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
( ) 📖 وَبَلِّغْنا بِهِ مِنَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ آمالَنا 🔆 با ظهور آقایمان ما را به آرزوهای دنیا و آخرتمان برسان. 🌙 ویژهٔ ماه مبارک
( ) 📖 اِشْفِ بِهِ صُدُورَنا 🔆 خدایا با ظهور امام زمان سینه‌های ما را شفا ببخش. 🌙 ویژهٔ ماه مبارک
🌄 🌱 باران شادی و خوشبختی بر تَرَک‌های خشکیدهٔ زندگی‌هایمان گُل‌های سرخ امید می‌پروراند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۱۰ *═✧❁﷽❁✧═* هواپیماهای ✈️جنگنده ی عراقی با هم مساب
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۱۱ *═✧❁﷽❁✧═* من هم خواستم خودم را به سپاه معرفی کنم اما با هر انفجار ♨️و حادثه ای التماس می کردم :منو همین جا پیاده کن می خوام برم کمک 💪کنم. سلمان اجازه ی پیاده شدن از ماشین را به من نمی داد🚫 اشک در چشمان من و او حلقه زده بود😢 سعی می کرد آرامم کند. می گفت: معصومه اول باید این امانت ها رو تحویل بدم. بالاخره وارد مقر سپاه شدیم . اسرا را داخل برد و تحویل داد . سلمان بعد از چند دقیقه ⌚️پرس و جو گفت: مثل این که همه ی خواهرهای ذخیره ی سپاه و پشتیبانی تو مسجد 🕌مهدی موعود هستن شما هم فعلا برو اونجا. مسجد مهدی موعود ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ 📛شده بود و خواهرها آنجا بودند. گفت: اونجا بهتر می تونی کمک 💪کنی هر جا نیرو بخوان از مسجد می گیرن. بعد نگاهی👀 به من کرد و گفت: از همه ی اینا که بگذریم حالا با چه رویی تو رو تحویل آقا بدم حتما میپرسه که تو رو برای چی اینجا آوردم🙊 چند روزی مسجد بمون و خونه نرو ❌من هم میرم جبهه تا جنگ تموم نشه نباید سر و کله ام اینجا پیدا بشه . باید یه داستان سرهم کنم و آقا رو آماده کنم بعد با هم می ریم خونه🏠 فقط قول بده گاهی با یک نوشته📝 مارو از سلامتی ات مطلع کنی. با ناراحتی گفتم: چی ؟ نوشته؟ توی این بزن بزن من چطوری قول بدم نه نمی تونم من کاغذ و قلم✏️ کجا گیر بیارم. با عصبانیت😡 گفت: با التماس و گریه وزاری کریم رو راضی کردی و از تهران اومدی اهواز با قلدر رحیم رو راضی کردی اومدی آبادان توی این آتیش♨️ و خون حالا حتی زیر بار یه خط نامه نمی روی که لااقل دلمون آشوب نباشه؟ گفتم : آخه تو این آتیش و خون من دنبال کاغذ و قلم و نامه نوشتن 📝باشم چی بنویسم؟ گفت: بابا چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه می زنی . نگفتم شاهنامه بنویس فقط بنویس «من زنده ام»✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا