۲۰ مرداد ۱۴۰۰
#خانواده_حسینی ۲
#مصباح_الهدی
🏴بسم رب الحسین علیه السلام🏴
برخی مصباح الهدی بودن اباعبدالله الحسین علیه السلام رو
با توجه به معنای لفظی اش یعنی چراغ ترجمه می کنن😖
و میگن که حسین علیه السلام چراغ هدایت است
اگه ما مصباح رو به این معنی بگیریم؛ تنها به یکی از مصادیق محدود و مادی اش توجه کردیم☹️
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
و بقیه ی معانی اش رو فراموش کردیم
زیرا، چراغ یک فضای محدود رو میتونه روشن کنه💢
و نورانیتش شامل همه ی اعصار و قرون نمیشه
لذا مصباح بودن حضرت 👈 همچنون خورشیدی است که🌞
در همه جا و در همه حال پرتوافشانی میکنه👌
و از اول خلقت بشر و در همه عصرها و مکان ها بوده✔️
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
نکته مهم دیگه این که هدایت چراغ
👈 صرفا از نوع ارائه طریق و راهنما هستش
در حالی که هدایت ویژه اباعبدالله علیه السلام
از نوع دستگیری عاشقان و تشنه لب و رساندن✔️
آن ها به محبوب علی الاطلاق است که از آن
تعبیر به ایصال به مطلوب است✅
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
ینی چراغ فقط راه رو نشون میده ولی
امام حسین علیه السلام نه تنها راه رو نشون میده❌
بلکه دستگیری کرده و اونا رو به لقاء محبوب می رسونه😍
در نتیجه سیدالشهداء علیه السلام
👈 نور هدایت است
نه چراغ هدایت📛
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
کشتی نجات بودن یعنی چی؟
۱. باید سوار کشتی حسین علیه السلام شد👌
حضرت برا کسانی کشتی نجات هست که سوار کشتی شده و امید به نجات دارن
۲. ایمان به وقوع خطرات
ینی به وجود طوفان ها و امواج و خطرات ایمان داشته باشه😢
و خودش رو همیشه در ان ببینه؛ لذا انسان عاقل
همیشه دنبال این هست که خود و خانواده اش رو از این دوزخ ها نجات بده✅
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
سالها پیش، علی، مشتی از خاکم را برداشت و فرمود: «سوگند به خدا که از میان تو جماعتی برمیخیزند که بدون حساب داخل بهشت میشوند.»
◾️ میدانم بهزودی خاکم دریایی از خون میشود. شرم بر من که کاری از دستم برنمیآید. کاش اجازه داشتم دهان باز کنم و لشکر ظلم را فرو برم.
◽️ تنها دلخوشیام این است که روزی همین خونها میجوشد و همچون مغناطیسی همه را جذب خود خواهد کرد👌
#دوم_محرم
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۹۸ *═✧❁﷽❁✧═* صدام در مجلس عراق حاضر شده و صریحاً ا
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۱۹۹
*═✧❁﷽❁✧═*
مترجم ایرانی🇮🇷 گفت: همهی ایرانیها جاروکش نیستند، انقلاب خمینی انقلاب جاروکشها بود.
مادرم میگفت: دروغ دروغ 🤥میاره. یکی که گفتی ده تای دیگه پشتش میآید. او حتی دروغ مصلحتآمیز هم یادمان نداده بود🚫 با هر دروغ تعداد ضربان قلبم❣ تغییر میکرد و سرعت جریان خونی را که به صورتم هجوم همیآورد احساس میکردم.
میخواستم رد گم کنم و هیچ نام و نشانی از خودم و خانوادهام باقی نگذارم❌
- گفت: باشگاه ایران کجاست؟
- گفتم: نمیدانم، من دانشآموزم و فقط مسیر مدرسه تا خانه را میدانم☹️
- باشگاه اروند کجاست؟
- نمیدانم.
- باشگاه اَنکس؟ باشگاه بیلیارد؟ باشگاه قایقرانی🛥؟
با هر نمیدانم آمپرش بالاتر می رفت😡 از جایش بلند شد و با عصبانیت برگهی «من زندهام» را نشانم داد و گفت: این رمز چیست❓
- این رمز نیست. این دو کلمه است. میخواستم خبر زنده بودنم را به خانوادهام برسانم✅
- کسی که تا اینجا میآید یعنی همه چیز میداند، اگر میخواهی جواب ما را با نمیدانم بدهی خبر زنده ماندنت به خانوادهات نمیرسد❌
- من از مردن هراسی ندارم😒 هراس من از زنده ماندن در اینجاست.
هرکدام یک نقش بازی میکردند. یکی عصبانی 😡میشد، آن یکی بهش میگفت آرام باش.
یکی میزد، دیگری میگفت نزن🚫یکی مسخره میکرد و میخندید😅 آن یکی میگفت نخند. آن بازجوی ایرانی هم کلمه به کلمه حرفهایم را برای آن دو نفر ترجمه میکرد. عصبانیت😡 آن مرد ایرانی بیشتر از آن دو نفر بعثی عراقی بود.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
۲۰ مرداد ۱۴۰۰
۲۰ مرداد ۱۴۰۰