بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_فاطر_آیه_۸
#رستگاری_بزرگ_در_انتظار_
مومنین
(فرشتگان الهی از خداوند تقاضا می کنند که ) پروردگارا آنها ( مومنان) را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده ای داخل کن
و همچنین صالحان از پدران و همسران و فرزندان آنها را .
زیرا تو برهر چیز توانایی و نسبت به همه چیز دانایی.
سلام مولای ما
🏝سرانجام این روزهای سختِ پراضطراب،
این شبهای سردِ بیقرار،
این سالهای غم آلود و هراسناک،
این پاییزهای مکرر و پرغبار...
تمام میشود...
سرانجام بر دامان شب،
ستارههای نقرهفامِ لبخند،
سنجاق میشود
و فصلها ،
بهار در بهار ،
پرشکوفه و معطر ،
آواز زندگی سر میدهند ...
سرانجام شما بازمیآیید و
دلهای ما آرام میگیرد
و غم ،
فرو مینشیند ...
به همین زودی...به همین نزدیکی...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
•🔗💙•
•
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمان
#مهدی_جانم ❤️
هر صبح ڪہ سلامت میدهم
و یادم می افتد که صاحبی
چون تو دارم:↯🌻
کریم، مهربان، دلسوز، رفیق،
دعاگو، نزدیک...❤️
و چھ احساسِ نابِ آرامش بخش
و پر امیدی است داشتنِ تـو...🌱
سلام ا؎ نور خدا در تاریڪی ها؎ زمین✋️♥️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
•
💙⃟ 🔗 ¦⇢ #سلام_امام_زمانم
ـ ـ ـ ـــــــــ❁ـــــــــ ـ ـ
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#شهید_نوید_صفری
🌷🌷🌷🌷🌷
تاریخ تولد: ۱۶ تیر ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶
مزار شهید: بهشت زهرا
محل شهادت : سوریه،دیرالروز
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۸۹ *═✧❁﷽❁✧═* چند لحظه بعد دو تا دکتر عراقی و چهار ن
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۳۹۰
*═✧❁﷽❁✧═*
خانمی👩 که از طرف صلیب سرخ آمده بود گفت : به همراه این نامه یک عکس 📷هم بگیرید و ارسال کنید . از فاطمه وحلیمه عکس جداگانه گرفتند اما به من و مریم گفتند شما که خواهرید یک عکس مشترک بگیرید تا برای خانواده تان بفرستیم . خوشحال 😍بودم خواهر بودنمان برای صلیب سرخ پذیرفته شد .
بعد از نوزده ماه 🌙با جسمی نحیف و رخساری رنجور و رنگ پریده برگه نامه ام💌 که هنوز خالی از آن دو کلمه بود دردستم بود و باید به دوربین نگاه 👀می کردم و لنزدوربین در واقع چشم وطنم و هموطنانم بود که به چشمان من دوخته شده بود و آنها می خواستند از این دریچه همه چیز را بدانند .
فکر😇 کردم با چه حالتی به لنز دوربین خیره شوم که به آنها آرامش دهد . به لنز دوربین🎥 خیره شدم برای اینکه به مادر و پدرم و همه آنهایی که دوستشان داشتم نگاهی فارغ از درد و رنج هدیه کنم تبسمی😊 گذرا بر لبانم نقش بست ، تبسمی که حکایت از بی دردی و شعف بود.
بعد از عکس انداختن نوبت نامه نوشتن 📝شد . بعد از دوسال و این همه بی خبری از کجا بنویسیم که در دو کلمه مفهوم باشد . اصلا به چه کسی و به چه آدرسی؟ خانه🏠 من کجاست؟ در این دوسال آیا خانه ای سالم مانده است؟ کسی زنده مانده است؟
یادم آمد من یادداشت📝 سومی را که به سلمان قول داده بودم با خودم به عراق آورده ام وهمان یادداشت رمز عملیات یک ژنرال شد . به قولم وفا کردم و برای بار سوم اما با وقفه دوساله ، دو کلمه نوشتم :
- من زنده ام👌 .... بیمارستان الرشید بغداد
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️