🖼 #عکس_نوشته_استاد
🔺 نیاز به امام
👤 استاد #رائفی_پور :
🚰 مردم نیاز به امام دارند مانند اینکه نیاز به آب دارند. نیاز فرد به امام و اهل بیت مانند نیاز تشنه به آب است.
تعبیر قرآن درباره امام عصر «ماء مَعین» یعنی آب گوارا است. ذاتِ آب، تشنگی را برطرف میکند و ذات اهل بیت عصمت ایشان است.
📚 سخنرانی؛ ضرورت طرح مباحث مهدویت (۷ آذر ۹۶ _ مشهد)
#هفته_بسیج
#خنده_حلال
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️
ذکر امام زمان علیه السلام
#کلیپ_مهدوی
حجتالاسلام والمسلمین #پناهیان
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۹۸ *═✧❁﷽❁✧═* یکی را بین ما چهار نفر تقسیم کرد و یک
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۳۹۹
*═✧❁﷽❁✧═*
از دور آقا را دیدیم 👀که تنهایی به سنگر سفیدش تکیه زده و بلند بلند گریه 😭می کند . ژاکت🧥 گل بهی را که برایت بافته بود ، روی سر و صورتش انداخته و با دو دست از زمین خاک بر می داشت و بر سر می ریخت و می خواند :
یوسفت نام نهادند و به گرگت🐺 دادند
مرگ ، گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی ای گهر کانی من
و با ناله می گفت : خواهرم کو، مادرم کو، دختر 👧تو جیبی بابا کو، چرا بی خبر رفتی، چرا بی من رفتی؟ چرا بی روضه وبی مزار رفتی❓
با شنیدن صدای آقا🧔 بند دلم پاره شد ، جرأت نزدیک شدن و نگاه کردن به چشم های مظلوم و خسته اش را نداشتم ، اولین بار بود که صدای هق هق آقا را می شنیدیم👂 هیچ کاری از دستمان ساخته نبود . دیگر نمی دانستیم کجا باید دنبالت بگردیم 😢
فقط می توانستیم داغ دلمان💔 را یک صدا اشک کنیم و زار بزنیم . همدیگر را بغل🤗 گرفتیم و سرمان را به سنگر سفید کوبیدیم . کریم که قرار بود قوی تر 💪و صبورتر باشد ناله اش از همه بلند تر بود . در آن سکوت غم بار صدای گریه هایمان 😫در هم پیچیده بود اما هیچ همسایه ای در اطرافمان نبود ، هیچ رهگذری نبود❌ که با ما همدردی کند و به ما دلداری بدهد ، از غروب🌅 گذشته بود .آقا گاهی مویه می کرد و خاکی را که بر توری سنگر نشسته بود می تکاند . همگی سر به شانه هم می گذاشتیم و گریه 😭می کردیم . اما هیچ کس جرأت نداشت سؤالی بپرسد .
خودم را برای پرسش آماده کرده بودم اما مراقب بودم سؤال بی جایی نپرسم و اوضاع را از آنچه هست بدتر نکنم . پرسیدم :
- آقا چرا گریه می کنی؟
آقا می گفت ما که گنجشکمان 🐦را گم نکرده ایم ما فرزندمان را گم کرده ایم بگذارید خوب بگردد,مادر از بوی شیر فرزندش را پیدا می کند.گاهی آنقدر می گشت که خودش هم گم می شد😔شهر کوچک بود و خبرها زود می پیچید.می گفتم:مادر!تو میری این طرف و آن طرف گم می شی!ما پیش دوستامون خجالت🙊 می کشیم،خواهرمون رو گم کردیم،باید مادرمون رو هم گم کنیم❓
فاطمه که حال و روزش بهتر از اونبود و برای همه ی ما،هم مادر و هم خواهر شده بود،مأمور تعقیب👀 و جست و جوی مادر بود.مادر هر روز بهانه ی چیزی را می گرفت.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_شوری_آیه_۳۰
#سختی_های_زندگی_انسانها_
سبب اعمال_خود_آنهاست
آنچه ازسختی ها و ناملایمات به شما رسد, بخاطر اعمالی است که خود انجام داده اید.
( تازه ایت تمام مجازات اعمال ناروای شما نیست, چرا که)
بسیاری از کارهای شما را خداوند مورد عفو قرار می دهد
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانـم♥
«صبح» یعنی
یک فرصت دوباره؛
فرصت دوباره خدا به من،
تا لبخند روی
لبهای شما بنشانم!
لبخند شما، زیباترین
رویای هر روز من است
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🏝شما بازمیآیید ...
یک روز صبح،
در اوج فرمانروایی سرد و دلگیر پاییز ،
در انجماد دلها و نگاهها و استخوانها ،
در تکرار مداوم شبهای بیستاره و خوف انگیز ...
ناگاه شما می آیید ...
... شما می آیید ...
پر از بهار ، آفتاب ، ستاره ، امید ، لبخند ...
پر از عطر ملیح نرگسزارها ..
... به همین زودی ...
به همین نزدیکی ...🏝
⚘وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَقَرُّ عَيْنُهُ بِرُؤْيَتِهِ وَ أَقِمْنَا بِخِدْمَتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ
و ما را از آنان كه چشم روشن به شهود جمالش شوند بگردان و ما را به خدمت حضرتش پايدار ساز و بر آيين آن بزرگوار بميران و در زمره او و شيعيانش در قيامت محشور گردان⚘
📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
#هفته_بسیج گرامیباد
#شهید_یوسف_کلاهدوز
🌷🌷🌷🌷🌷
شاید #علاقه_اش را خیلی به من نمی گفت ولی در #عمل خیلی به من #توجه می کرد.
با همین کارهایش #غصه دوری از خانواده ام #یادم می رفت.
#حقوق که می گرفت، می آمد #خانه و تمام #پولش را می گذاشت توی #کمد من و می گفت: هر جور خودت #دوست داری #خرج کن .
خرید #خانه با من بود.
اگر خودش #پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت.
هر وقت هم که #دلم برای #پدر و #مادرم تنگ می شد ، آزاد بودم یکی دو هفته بروم #اصفهان.
اصلاً سخت نمی گرفت. از #اصفهان هم که بر می گشتم، می دیدم #زندگی خیلی #مرتب و #تمیز است.
#لباسهایش را خودش #می_شست و #آشپزخانه را مرتب می کرد.
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#روزتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷