eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
279 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 ۱۵۱ 1⃣ ارزش شهادتين ♦️خدای را می ستايم و در راندن شيطان و دور ساختن و نجات پيدا کردن از دام ها و فريب های آن، از خدا ياری می طلبم و گواهی می دهم که جز خدای يگانه معبودی نيست و شهادت می دهم که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده برگزيده و انتخاب شده اوست، که در فضل و برتری، همتايی ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد. شهرهايی به وجود او روشن گشت، پس از آن که گمراهیِ وحشتناکی همه جا را فرا گرفته بود؛ و جهل و نادانی بر انديشه ها غالب و قساوت و سنگدلی بر دل ها مسلّط بود و مردم حرام را حلال می شمردند و دانشمندان را تحقير می کردند و جدای از دين الهی زندگی کرده و در حال کفر و بی دينی جان می سپردند. 2⃣ نكوهش مردم گمراه ♦️شما ای عرب ها! هدف تيرهای بلا هستيد، که نزديک است. از مستی های نعمت بپرهيزيد و از سختی های عذاب الهی بترسيد و بگريزيد و در فتنه های در هم پيچيده، به هنگام پيدايش نوزاد فتنه ها و آشکار شدن باطن آنها و برقرار شدن قطب و مدار آسيای آن با آگاهی قدم برداريد. فتنه هايی که از رهگذرهای ناپيدا آشکار گردد و به زشتی و رسوايی گرايد، آغازش چون دوران جوانی پر قدرت و زيبا و آثارش چون آثار باقيمانده بر سنگ های سخت، زشت و ديرپاست، که ستمکاران آن را با عهدی که با يکديگر دارند، به ارث می برند. نخستين آنان پيشوای آخرين و آخرين گمراهان اقتداکننده به اوّلين می باشند. آنان در به دست آوردن دنيای پَست بر هم سبقت می گيرند و چونان سگ های گرسنه، اين مردار را از دست يکديگر می ربايند. طولی نمی کشد که پيرو از رهبر و رهبر از پيرو، بيزاری می جويد و با بغض و کينه از هم جدا می شوند و به هنگام ملاقات، همديگر را نفرين می کنند. 3⃣ خبر از آينده خونين عرب ♦️ سپس فتنه ای سر برآوَرَد که سخت لرزاننده، در هم کوبنده و نابودکننده است، که قلب هايی پس از استواری می لغزند و مردانی پس از درستی و سلامت، گمراه می گردند و افکار و انديشه ها به هنگام هجوم اين فتنه ها پراکنده و عقايد پس از آشکارشدنشان به شکّ و ترديد دچار می گردد. آن کس که به مقابله با فتنه ها برخيزد کمرش را می شکند و کسی که در فرو نشاندن آن تلاش می کند، او را در هم می کوبد. در اين ميان، فتنه جويان چونان گورِخران، يکديگر را گاز می گيرند و رشته های سعادت و آيين محکم شده شان لرزان می گردد و حقيقت امر پنهان می ماند. حکمت و دانش کاهش می يابد، ستمگران به سخن می آيند و بيابان نشين ها را در هم می کوبند و با سينه مرکب های ستم، آنها را خرد می نمايند. تک روان، در غبار آن فتنه ها نابود می گردند و سوارانِ با قدرت در آن به هلاکت می رسند. فتنه ها، با تلخیِ خواسته ها وارد می شود و خون های تازه را می دوشد، نشانه های دين را خراب و يقين را از بين می برد. فتنه هايی که افراد زيرک از آن بگريزند و افراد پليد در تدبير آن بکوشند. آن فتنه ها پر رعد و برق و پر زحمت است، در آن پيوندهای خويشاوندی قطع شده و از اسلام جدا می گردند. فتنه ها چنان ويرانگرند که تندرست ها بيمار، و مسکن گزيدگان کوچ می کنند، در آن ميان، کشته ای است که خونش به رايگان ريخته و افراد ترسويی که طالب أمانند، با سوگندها آنان را فريب می دهند و با تظاهر به ايمان آنها را گمراه می کنند. 4⃣ رهنمودها در مقابله با فتنه ها ♦️ پس سعی کنيد که شما پرچم فتنه ها و نشانه های بدعت ها نباشيد و آنچه را که پيوند امّت اسلامی بدان استوار و پايه های طاعت بر آن پايدار است، برخود لازم شماريد و بر خدا، ستمديده وارد شويد نه ستمگر و از گرفتار شدن به دام های شيطان و قرار گرفتن در وادی دشمنی ها بپرهيزيد و لقمه های حرام به شکم خود راه ندهيد. شما برابر ديدگان خداوندی قرار داريد که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگی را آسان فرمود. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 یوسف گم گشته شد فالم به یلدا حافظم داند که من گم کردم او را یک دقیقه بیشتر، مولای مایی سالیان سال شما، آقای مایی.. اللهم عجل لولیک الفرج🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 هندوانۀ شب یلدا 🍉 دست‌فروش: هندوانه، هندوانۀ شب یلدا؛ بدو‌بدو آخرشه. _ بابا! یلدا بی‌هندوانه ‌هم می‌شه؟ + چرا نشه؟ اصل شب یلدا به دور هم بودنشه. - یعنی اونایی که تنهان یلدا ندارن؟ حتی با هندوانه؟! + چطور مگه؟ - آخه مامان اون روز تو جمکران گریه می‌کرد و می‌گفت: «آقاجون! شرمنده‌ایم که این‌قدر یلدای غیبتت طولانی شده، شرمنده که تنهایید.» بابا یلدای انتظار رو هم جشن می‌گیرن؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۴۲۸ *═✧❁﷽❁✧═* - بیایید داخل اتاق فرماندهی شور کنید ن
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۴۲۹ *═✧❁﷽❁✧═* اردوگاه در بیابانی خشک و شوره زار بود با خاکی سرخ خالی از یک برگ سبز 🍃همراه با بادهای داغی که گاه گاهی با طوفان شن🌪 همراه بود ... دور تا دور محوطه پر از نیروهای مسلح بودند که با چشم های کینه توز و غضب ناک 😠ما را برانداز می کردند . در این پادگان نظامی سه ساختمان دو طبقه بود با انبوهی از سربازان و درجه داران👨‍✈️ که لباس های خاکی و پلنگی و چهره خشن شان روزهای اول اسارت را برایم تداعی می کرد . با این تفاوت که دو سال گذشته و حالا شهریور۱۳۶۱است و من امروز بیست ساله شده ام و مرا به عنوان ژنرال به اردوگاه نظامی عنبر در استان الانبار آورده اند👌 فرمانده اردوگاه سرگرد ناجی ، قوانین انظباطی و محدودیت ها را یکی یکی شمرد و تاکید کرد : اهئائه مخیم عسگری وانتن لازم اتراعن القانون ( اینجا اردوگاه نظامی است و شما ملزم به رعایت قانون هستید ) . - ما ایهمنا انتن نوان ، انتن عسگریات و هذا هولمهم عدنا ( جنسیت شما برای ما اهمیتی ندارد ❌مهم این است که همه نظامی هستید ) - انتن لازم اتکونن فی مکان واحد مع الاسری الاخرین ( شما باید در آسایشگاه اسیران جنگی یک جا باشید ) . گفتیم : به هیچ عنوان ❌اگر شما اتاق جداگانه ای به ما ندهید به صلیب سرخ شکایت می کنیم . یک باره مردی درشت هیکل با قدی بلند و موهای ریخته و صورتی پهن و دهانی گشاد همراه با سگ 🐕گرگی درشت که قدش تا کمرش می رسید با عصایی سفید و نوک طلا وارد شد . اگر چه در این مدت آدم های سگ صفت و درنده زیاد دیده بودم اما سگی🐕 با این هیکل و با این چشم و نگاه که نمی دانستم گرگ است یا سگ ، هیچ وقت در عمرم ندیده بودم 😳وقتی سگ نزدیک شد و پوزه اش را به ما می مالاند و بو می کشید ، نمی دانستم 😰باید جیغ بکشم ، فرار کنم یا بی حرکت بایستم . نه ، نزدیک بود قالب تهی کنم 😵مردک بی وقفه می خندید و با تکان سر باد در دماغ👃 می انداخت و در حالی که سیگاری را با سیگار🚬 دیگر روشن می کرد و در آن هوای گرم شیشه ای را سر می کشید ، به زبان فارسی که ته لهجه کردی داشت خودش را سرگرد محمودی معرفی کرد وبانیشخندی زهرآلود😏 گفت : حتی اگر برادران شما خواسته باشند ؟ ازاینکه فارسی را این قد روان صحبت می کرد تعجب کردیم با عصبانیت به او گفتیم :برادران ما وقتی اسیر شدند که فشنگ تمام کرده بودند ودر محاصره قرارگرفته بودند ، یامجروح شده وسینه وپیشانیشان زخمی شده بود✅ هیچ کدام ازپشت سر تیرنخورده اند که از شما چنین تقاضایی داشته باشند - شما باید بلوز وشلوار👖 اسیران را بپوشید شما با این بلوز وشلوار به رسمیت در می آیید وبه عنوان اسیرجنگی شناخته می شوید . شما به آسایشگاه مجروحان می روید . - ما به هیچ آسایشگاهی نمی رویم وهمیشه درهمین لباس می مانیم 👌 حرف زدن بااوهیچ گونه تاثیری دراونداشت . اوچنان بنده نیمه قابیلی خود بود که نمی دانست در مقابل چهار دختر🧕 اسیر قد علم کرده وخودنمایی می کند ساعتی دراتاق فرماندهی نشسته بودیم . همه لحظه ها وثانیه ها و گفت وگو ها درمغزمان سبک وسنگین می شد اما هیچ کدام حتی یک کلمه به هم نمی گفتیم🤐 باخودم فکر کردم نکنه محمودی ، همان گرگیه 🐺که دندون تیز کرده وما براش لقمه دندون گیری شدیم پس صلیب سرخ کجا رفته؟ پس این شماره 3358 که به گردن من آویزون شده چه ارزشی دارد؟ یعنی ما پیدا نشده دوباره گم شدیم❓ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
📖 کاش فال شب یلدای همه این بشود؛ یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۲۱ اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم, قطعاً مشاهده می کردی که در برابر آن خشوع می کند, و از خوف خدا شکافته شده و متلاشی می شود.
دلتنگِ توأم چلّه نشینِ غمت هستم... آواره ی یلدا شده ام یار کجایی...؟ یامهدی ادرکنی
•🔗🌻• • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یا‌اباصالحـ 🌙🌱|• ♥ـدِلْ‌بےٺو ؛ ازیـادبرد‌تمـامِ‌خوشےهایِ این‌دنیارا |🖐🏻 | ویڪ¹لحظـہ‌آمدنٺ‌آبـادمےڪند آن‌معشوقہ‌ی بےتابت‌را.. •🌊• 🌻| 🍃| اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──