eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 دختر ابومهدی المهندس: پدرمان همواره این آیه را می‌خواند؛ یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی‌ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ ای انسان به درستی که تو در راه پروردگارت تلاش می‌کنی و بالاخره او را دیدار خواهی کرد و شد آنچه‌می‌خواست؛ عند ربهم یرزقون👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴۵ بسم رب الحسین علیه السلام چرا ما بحث مدیریت رو پیش کشیدیم و در موردش حرف می زنیم؟؟ چون تصور می کنیم که درک درست از مدیریت 👈 آخرین مقدمه برای ظهور هست و دیگر مقدمات ظهور دیگه تقریبا فراهم شده✔️ البته به این معنا نیست که همه در همه ی زمینه ها رشد کردن ها❌
ولی متاسفانه در زمینه ی مدیریت هنوز کار زیاد داریم☹️ و داریم میبینیم که منکرهای عجیب و غریبی که در زمان جاهلیت بود😖 بعضی هاشون امروزه هم هنوز هست لذا اصول اولیه ی مدیریت را باید یادبگیریم هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی👌 چرا که اگه مدیری نتونه در زندگی فردی اصول رو رعایت کنه😖 در اجتماع هم لنگ میزنه
مدیری موفق هست که بتونه زندگی فردی خوبی داشته باشه👌 و بنظر میرسه که جاهایی مثل شورای نگهبان برای صلاحیت افراد نسبت به این مقوله حساس باشن☹️ نه این که مثلا به حرف های سیاسی که زده❌ ببین این اقا از مدیریت چقدر حالیش هست؟ اصلا اصول مدیریت رو داره یانه؟ صلی الله علیک یا اباعبدالله اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱ *═✧❁﷽❁✧═* #کودکی به روزهای دور نگاه 👀میکنم، به اول
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۲ *═✧❁﷽❁✧═* شانزده خانه🏡، شانزده خانواده ی محله ی پیروز آباد. کوچه بیست و سه ، پلاک یک. یک خانه صد متری سر نبش کوچه که اصطلاحا به آن می گفتیم کواترها، و همه سهم ما از دنیا🌍 همین صد متر بود. آن روزها فکر می کردم🤔 دنیا همین آبادان و محله ی خودمان است. همه چیز در همین خانه خلاصه می شد. خانه ی ما آبادانی ها ، کوچک اما شلوغ بود . من و دو خواهر👧👧 و هشت برادرم، کریم، فاطمه، رحیم، رحمان، محمد، سلمان، احمد، علی، حمید و مریم. فاصله ی سنی ما حدودا یک سال و سه ماه 🌙بود ، سبزینه هایی بودیم که از دامن پر مهر💞 مادر بر دیوارهای این خانه ی کوچک قد کشیده بودیم. به این گردان کوچک عبدالله هم اضافه شده بود😍 عبدالله دوست و هم کلاس برادرم کریم بود که به دلیل دور بودن مدرسه🏦 از خانه شان با ما زندگی می کرد. همه ی خانه ها دو در 🚪داشتند، یکی در ورودی که از کوچه وارد آن می شدیم و دیگری در پشتی که مشرف به باغ بود. باغ ها روبه روی شانزده خانه ی 🏡دیگر قرار داشتند که کوچه ی بعدی را شکل می دادند. داخل هر خانه دو باغ بود، یکی داخل حیاط که هر کسی به فراخور سلیقه اش در آن درخت🌴 و گل🌺 و چمن می کاشت. دیگری باغ🌲🌳 پشتی بود که بعد ازطارمه شروع می شد، خانه ها با دیوارهای کوتاه از هم جدا شده بود و این دیوارهای کوتاه مرز همسایگی را به فامیلی و خویشاوندی تبدیل کرده بود✅ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️