🌴شیعه حق ندارد مأیوس و ناامید بشود
🌹رهبر معظم انقلاب:
✨مسئلهى انتظار ظهور صاحب الزّمان (ع) یکى از آن مسائل پُر مغز و پُر معنا و داراى مضامین عالى در مجموعهى تفکّرات شیعه است.این امیدى که در دل یک انسان به وجود مىآید،به برکت ایمان و اعتقاد و یقین به وجود منجى و به حضور منجى،این امید خیلى داراى ارزش و قیمت است.یقیناً مایهى حرکتهاى بزرگ در جوامع اسلامى و در جوامع شیعى و مایهى اصلى حرکت عظیم انقلاب اسلامى،همین عقیده و همین انتظار فرج است.
✨شیعه یاد گرفته است که با فضیلتترین اعمال،انتظار فرج است. معناى این جمله آن است که در هر شرایطى ولو سختترین شرایط باشد شیعه حق ندارد مأیوس بشود و ناامید بشود؛ [چون] منتظر است،منتظر فرج، منتظر گشایش،منتظر بازشدن افق،و نَفْس این انتظار به او نیرو میدهد و او را قدرتمند میکند و به او نشاط میدهد؛و نیرو و نشاط و امید هر جا بود،زندگى به طرف سامان پیش میرود؛به طرف اصلاح حرکت میکند.
۱۳۷۲/۱۱/۰۸
🌼 من سخت نمیگیرم؛ سخت است جهان بیتو...
🙏 یا اباصالح
#واکسن_خارجی_آلوده
#افول_آمریکا
🌷🌷🌷🌷🌷
#شهادت
داستان ماندگارے آنانےست
ڪہ دانستند دنیا جاےماندن نیست👌
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
شبتون_شهدایی
هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات
#فاطمیه
🌷
🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷
#نهضت_انتظار ۱۴۸
بسم رب الحسین علیه السلام
اصل اولی که برای مدیریت
مدیریت خود
مدیریت خانواده
و مدیریت جامعه باید در نظر گرفت
👈 کرامت و عزت است
اگه میخوایی خودت را به خواسته هات برسونی
باید خواسته هات رو مدیریت کنی👌
این اولین اصل برای زندگی کردن هست
و الا در دراز مدت نمی تونی زندگی کنی☹️
نمیتونی لذت ببری
دیگه به منافعت نخواهی رسید😖
و درواقع خدا رو دشمن خودت کردی
و ساختار ذهنی و روحی ات بهم می خوره😇
این عزت
گاهی وقت ها در لفظ 👈 حیاء جلوه میکنه
حیاء می کنم یعنی چی؟
یعنی نمی خوام مثلا ضایع بشم❌
اگه کسی عزت خودش را حفظ نکرد و
رفت سراغ بد مدیریت کردن لذت هاش☹️
اون موقع به جایی میرسه که
دیگه از هیـــــــچ چیزی لذت نمیبره
عزت
👈 یه فاصله ای بین انسان و لذت ایجاد میکنه
به طوری که باعث میشه از دنیا بیشتر لذت ببره😍
یعنی شما بدون دانش دین می تونید
سر این موضوع بحث کنید👌
حرف های زیادی نهفته که جا داره خیلی روش کار کرد
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
#حدیث_مهدوی
💫امام مهدی(علیه السلام) فرمودند: تقوای الهی پیشه کنید ⚜و در گرفتاریهایی که بر شما روآورده است، از ما راه فرار از فتنه را بجویید✅
📚بحارالأنوار، ج53، ص175
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۵ *═✧❁﷽❁✧═* مثلا برادرم علی که دنیا🌍 آمد مادرم مریض
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۵
*═✧❁﷽❁✧═*
مثلا برادرم علی که دنیا🌍 آمد مادرم مریض بود. من علی را قنداق پیچ می بردم پیش ننه مجید تا با دخترش فاطمه که هم سن اون بود شیر بخورد😋
مادرم الهه ی مهر و سنبل صبر و استقامت💪 بود. او به تمام معنا ابهت و جذبه ی مادرانه 💞داشت و با خشم و عشق مادری می کرد. او از طایفه ی سربداران باشتین سبزوار و زنی مدبر بود اما سن و سال بچه ها را با تقویم 📆به یاد نمی آورد.
تقویم آن روزها تقویم طبیعی بود. تولد ها، مرگ ها، زندگی ها و همه چیز هماهنگ و همراه با طبیعت بود✅ مهم نبود چه روزی از ماه🌙 به دنیا آمده ایم. از یک تا سی فقط اعداد بی اعتباری بودند. اما وقتی تاریخ تولد ما با تغیرات طبیعت هماهنگ می شد عمر ما هم برکت پیدا می کرد👌
مادر سن همه ی ما را بر اساس وقت رویش خرما 🌴و خارک و دیری می شمرد و مزه مزه می کرد.
مثلا همه ما می دانستیم تولد من وقت خرما خوران😋 بوده و تولد احمد خرما بر درخت بوده و علی هنگامی که خارک می خوردیم و مریم هنگام خرما پزان به دنیا🌍 آمده.
این تقویم کاملا درست بود و ما حتی وقتی بزرگ شده بودیم برای اینکه بدانیم کی متولد شده ایم نمی پرسیدیم تاریخ تولد من کی است❓ فقط می پرسیدیم :موقع تولد من حال و روز و مزه خرما چطور بود❓
آفتاب 🌞سوزان و هوای شرجی و گرمای پنجاه درجه، همه ی ما را یک شکل و یک رنگ کرده بود☹️
همه ی خاله ها و عموها و بچه هایشان یک شکل بودند. تنها پدرم👨 رنگ دیگری داشت. بابا، بور و سفید و چشم هایش رنگی بود.
من هنوز فکر میکنم قشنگ ترین چشم های 👀دنیا چشمان بابای من بود که حتی آفتاب هم نتوانسته بود رنگ چشم هایش را بگیرد👌
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️