eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی عطرِ نَفَسَت رایحه ی جانِ من است من گُم شُدم! تو آینه‌ای ؛ گُم‌نمۍ‌شوۍ! وقتش شده بیایی... و پیدا کنی مَـرا این بار با نگاهِ... کریمانه ات ؛ ببین شاید غلام خانه زهرا کنۍ مـَـــرا✨ أللَّھُـمَ عـجِّـلْ لِوَلیِکَ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 مردان عاشق مشق عشق می‌‌نویسند بی‌عشق نمی‌توان به هیچ جنگی رفت..!' 👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شبتون_شهدایی هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۷ *═✧❁﷽❁✧═* اوایل فکر😇می کردم آقاجون ، آقاجون بی بی
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۸ *═✧❁﷽❁✧═* بعضی وقت ها بی بی قبل از اینکه قصه اش را به آخر برساند، وسط ماجرا خوابش 😴می برد و بین خواب و بیداری از قصه بیرون می رفت و از حلیم فردا صبح و زیرشلواری آقاجون و آب سقاخانه که باید بی بی بازم که گل 🌺و بلبل می گی! اما خدا وکیلی هیچ وقت بین قصه ی دختر پرده رو خوابش نمی برد❌برای اولین بار که قصه ی دختر پرده رو را تعریف کرد گفت: دخترم! این قصه خیال بافی نیست. یک قصه ی واقعی است✅ ذوقی که من برای شنیدن داشتم، شوق گفتن را در او صد چندان می کرد، به خصوص وقتی گفت این قصه ی تولد دختری👧 است به نام معصومه. بی بی قصه را این طور تعریف می کرد: یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. در روزگاری نه چندان دور که پسر👦 زاییدن، افتخار و پاداش درد زائو بود، مادرت شش پسر داشت و فقط یک دختر زاییده بود. خیلی دلش می خواست این دفعه که باردار است شانسش به دختر بنشیند. در نیمه های یک شب 🌃که ماه شب چهارده تمام آسمان را روشن کرده بود، درد زایمان مادرت شروع شد. زنگ توی گوش👂 اهل خانه به صدا درآمد و همه را بیدار کرد. مادرت بی صدا دردهایش🤕 را قورت می داد و مثل همه ی زن ها که آن وقت ها در خانه زایمان می کردند منتظر آمدن قابله بود. همه ی اهل خانه 🏠بیدار شدند تا اتاق زائو آماده شود. پدرت سراسیمه مامای حرفه ای شهر;سیده زهرا را که زن مومنه و با خدایی بود خبر کرد. همه می گفتند دستش ✋خیر و سبک است. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌱🥀🌱 مبارکه ی واقعه آیه ۲۴ 🌻بسم الله الرحمن الرحیم🌻 👈جَزَآءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ . 👌اینها پاداشی است در برابر اعمالی كه انجام می‌دادند
💚 🌺به تو دل بستم و غير تو ڪسے نيست مرا 🌼جز تو اى جان جھان دادرسے نيست مرا 🌺عاشق روے توام اے گل بى مثل و مثال 🌼بہ خدا غير تو هرگز هوسے نیست مرا اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──