💢«آیهی تطهیر»، در مقام عصمتاللّهی صدیقه (س) است، سبحان اللّه. «حدیث کسا» در منزلت آلاللّهی کوثر (س) است، الحمدللّه. «سورهی هلاتی»، در بیان فنای وجهاللّهی زهرا (س) است، لا اله الا اللّه. «حدیث لولاک»، در شأن کبریائی فاطمه (س) است، اللّه اکبر.
💢مظلومیت فاطمه (س) اما در تسبیحات حضرت زهرا (س) نیست. تطهیر و کسا و هلاتی و لولاک را مادر سادات پشتوانهی «خطبهی فدکیه» کرد تا همهی هستیاش را برای مبارزهی با ظلم به ولیالله فدا کند. ساکن حرم ستر و عفاف ملکوت و پردهنشین سرای لاهوت، همان بانوی پرجبروتی است که با گریهی سیاسی دل سنگ را آب میکرد و سنگدلان را نقرهداغ. اشک را فاطمه (س) برای شیعه سلاح کرد.
💢سیدةالنساء با خطبهخوانی، فاتحهی علینشناسان نسناس را خواند. تبلیغ چهرهبهچهره را وجیهةالله (س) بنیانگذاری نمود، آنجا که خود را خانه به خانه با غديردیدگان علیگریزان رو در رو کرد. زهرا (س) اما با چهرههای علیستیز مذاکره نکرد و از آنها روی برگرداند و سلامشان را بیپاسخ گذاشت تا سکوت معصوم برای ما حجت دشمنشناسی باشد.
💢سلام زهرا (س) در پژواک تاریخ به تمام سلسلهی ولیشناسان شیعه تا روز قیامت خواهد رسید. مسیحای علی (ع) اما وصیتنامهی سیاسی-الهیاش در سکوت شب خوانده شد تا گرهای کور در کار مشکلگشای هستی بیندازد و چاه را محرم شبهای تنهایی ولیاللهالاعظم کند. درک آستان ملکپاسبان و حریم بینام و نشان دردانهی مصطفوی اما خارج از طاقت آفرینش است تا معمای هستی و راز سر به مهر خلقت تا روز قیامت باقی بماند. السلام علیک یا صدیقة الشهیدة...
#فاطمیه
🆔@nofoozz
سلمان پیرمرد سنوسال گذشتهای است. شیخی خمیده و سپیدموی و عصادار. به خانه پیامبر و خانه امیرالمومنین رفت و آمد دارد. حتی در غیاب خود حضرات. او امین و معتمد اهلخانه است؛ اصلا «سلمان از اهلخانه است». سلمان میگوید روزی به خانه مولا رفتم. حضرت صدیقهطاهره سلاماللهعلیها را دیدم که مشغول آسیا کردن گندم بود و از شدت کار، از دستان مبارکش خون سرازیر بود و دسته آسیا خونی بود. عرض کردم که جان من به فدای شما، فضهبانو، خادم خانهتان، بیکار است. چرا کار را به او نسپردید؟ فرمود کارهای خانه یکروز با من است و یکروز با فضه. امروز نوبت استراحت اوست. پس از او خواستم که اجازه کمک به من بدهد. او مشغول رسیدگی به حسین شد و من باقی گندمها را آسیا کردم. صدای بلال که در از بام مسجد بلند شد، برای صلاة ظهر به مسجد رفتم؛ مولا را دیدم و از انگشتان خونین فاطمه به او گفتم. پس علی درمیان مسجد گریست و زود به سوی خانه رفت.
«فَلَما فَرغْتُ قُلتُ لِعلِيٍّ مَا رَأَيتُ فَبكَى وَ خَرجَ»
روایت ادامه دارد.
کار به ادامهاش ندارم.
اصلا نمیشود کاری به ادامهاش داشت.
همینجا زمینگیر میشوم. علی بخاطر یک جراحت سطحی و ساییدگی پوست فاطمه، وسط مسجد، بین مردم گریه میکند و شتابان سمت خانه میرود. تازه جراحتسطحیای که به چشم هم ندیده و فقط وصفاش را شنیده. علی تاب شنیدن از زخمهای جزئی فاطمه را ندارد. تاب یک تاول کوچک روی انگشت. خودتان حرفم را تا آخر متوجه شوید. توان گفتن نیست. ببخشید.
#فاطمیه
#مادرم_زهرا
🆔 @Nofoozz
حاج علی کرمی020917(7).mp3
زمان:
حجم:
4.95M
چه زود پیر شدی همسر جوان علی...
نمیدانم چرا تحمل گوش دادن روضه حضرت زهرا (سلام اللهعلیها) را ندارم؛ هر بار که در مجلس روضه مینشینم وجودم پر از آتش میشود، آتشی که نمیدانم چطور خاموش کنم. ای کاش میمُردم و این لحظات برای مادرمون اتفاق نمیافتد. خدایا کی میشود که انتقام سیلی مادرمون رو بگیریم؟
#فاطمیه