قلم دوست عزیزمون :))
پاورچین پاورچین به سمت طاقچه رفتم.
صدای پاهای مشتاقم نباید خانم جان را از خواب بیدار میکرد!
آرام و آهسته از کنار بالشتک گرد خانم جان گذشتم و نیم نگاهی به او انداختم.
بدنش با آرامشی حاصل از خواب عصرگاهی و خنکای باد کولر در گرمای ظهر تابستان بالا و پایین میشد. خانم جان برعکس آقابزرگ خر و پف نمیکرد و نمیتوانستم بفهمم آیا خوابش عمیق شده است یا نه....
آسوده تر اما باز هم پاورچین پاورچین به کاسه نقل های بادامی نزدیک شدم!
بله! کاسه ای پر از نقلهایی درشت با بادام های بوداده که در وسطشان جا خوش کرده بودند. آنها را آقابزرگ و خانم جان از مشهد به سوغات آورده بودند و من از صبح تا ظهر بیش از نیمی از آنها را خورده بودم و خانم جان بعد از دیدن قلع و قمع نقل ها، آنها را روی طاقچه گذاشته بود تا دستم دیگر به آنها نرسد و چیزکی هم برای دیگران باقي بماند!
به طاقچه رسیدم. روی پنجه ی پا ایستادم. باز هم دستم نمی رسید!
دستم تلاش داشت تا لبه ی کاسه ی گل سرخی چینی خانم جان را بگیرد و نقل ها را بقاپد اما ناگهان کاسه ی چینی افتاد و خواب شیرین خانم جان شکست....!
@nooroalzahra✍
قلم دوست عزیزمون:))
اشعهی آفتاب صورت را نوازش میکرد و همراه باد و خاک در اتاقک میرقصید .ذراتِ کوچکِ خاک ؛ طاقچه گوشه اتاق را در آغوش گرفته بود . آینه و شمعدان قدیمی مادربزرگ در تجمع انبوهی از خاک نشسته بودند . آنهایی که با دیدنشان یاد و خاطرهی مادربزگ چشم عسلی ام در ذهنم نور میگرفت . آرام روی پاشنه پا ایستادم ؛ آینه خاک گرفته را با انگشتانم نوازش کردم . تلالوی آفتاب با شیطنت در قلب آینه نفوذ کرد و انعکاسش روی دیوار ترک خورده نشست . آینه را پایین آوردم ؛ نگاهم را به تصویر چهره ام انداختم ؛خستگی در صورتم فریاد میزد ؛ توجهی نکردم . دستمال قهوه ای رنگ را روی آینه کشیدم و در آغوش روزنامه کاغذی قرار دادم . فرش و شمعدانی ها فقط مانده بودند تا اتاق خالی شود . قطره سِمِج اشک از گونه ام سرازیر شد . دلم برای این خانه ؛ عطر چای دارچین هایش ؛ هیاهوی بازی های کودکانش و آرامش شب هایش تنگ میشد ....
✍ "حنین"
تا پایان ساعت کاری مجموعه، فرصت دارید رای خودتون رو از طریق لینک زیر اعلام کنید 🙃👇🏻
لینک نظر سنجی
╭┈─「📚」
╰┈➤https://EitaaBot.ir/poll/doyblg?eitaafly
دوست عزیزم '[ @October19703 ]
بهت تبریک میگم🙂🤝🏻
شما برنده چالش مجموعه نقطه سر خط شدین :))
14.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"شبتون رو با شعر سعدی
به آغوش بکشید و بخوابید'
شبتون بخیر:))
╭┈「📚」
https://eitaa.com/noghtesrekhat
╰┈➤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبحتون بخیر:))
╭┈「📚」
https://eitaa.com/noghtesrekhat
╰┈➤
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_برای خانه ی سوخته باز شاید بشود خانه ای بنا کرد"
دل سوخته را چه کنیم ! :))
📕#آتش_بدون_دود
👤#نادر_ابراهیمی
#کتاب
#معرفی_کتاب
╭┈「📚」
https://eitaa.com/noghtesrekhat
╰┈➤
در وصف بعضی آدما
میشه مثل احمد شاملو گفت:
"زندگی ترکم کرده بود...
زندگی آوردی :))
👤#احمد_شاملو
╭┈「📚」
https://eitaa.com/noghtesrekhat
╰┈➤
نقطه سر خط
در وصف بعضی آدما میشه مثل احمد شاملو گفت: "زندگی ترکم کرده بود... زندگی آوردی :)) 👤#احمد_شاملو ╭┈「
اگر هست یکی از این فرشته ها تو زندگیت بفرست واسش:))))