▪️صل الله علیک یا فاطمه، یا شیدة النساء العالمین.
▪️یا مولای یا صاحب الزمان اعظم الله اجورنا و اجورکم بصیبة امّکم الزهراء المرضیّة
گفتند گوشواره هایشان را برای آوارگان لبنان داده اند و یاد گوشواره های تو و آن کوچه افتادم...
گفتند چادرهایشان در آتش اصابت موشک به خانه هایشان سوخته و یاد چادر تو افتادم...
گفتند خانه شان آتش گرفته و یاد خانه تو افتادم...
گفتند همسرشان را اسیر کرده اند و یاد طناب های دست علی افتادم...
فرزندانشان در نبود پدر شهیدشان اشک میریختند و یاد زینب تو و حسین تو افتادم...
گفتند مادرشان شهید شده، گفتند مادرشان در خانه بود، گفتند مادرشان در خانه سوخت...
لا یوم کیومک یا فاطمة الزهراء
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@noghtevirgul
روضه مادرمان در جمع آوارگان .mp3
12.35M
▪️با حال روضه، روضهی شب شهادت مادر سادات را در جمع آوارگان لبنانی گوش بدهید.
▪️یا مولای قد ضاقت الدنیا علینا... و شیعتک وحیدة...
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی 👇
@noghtevirgul
اسمش زهراست
میگوید خانه مان در جنوب موشک خورده و خراب شده
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت بیست و نهم
«فدا»
حسین از نازحینی است که در یک مدرسه همراه خانوادهاش زندگی میکند.
دیروز من را با لباس طلبگی دیده بود. امروز به دلیل شرایط امنیتی لباسم را عوض کرده بودم.
جلو آمد و گفت شما را کجا دیده ام خیلی آشنا هستید😂
معرفی کردم و یادش آمد.
عاشق این است فارسی یاد بگیرد و رزمنده شود.
میگوید خانه مان در جنوب لبنان موشک خورده و از بین رفته.
«فداءً للمقاومة» فدای مقاومت
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت سیام
«هیچ...»
امروز را جنوب لبنان بودیم؛ صور، نبطیه و...
۲۰، ۲۵ کیلومتری مرز فلسطین اشغالی.
حال و هوای عجیبی بود.
شهر ها خالی از سکنه و جاده ها بدون هیچ رفت و آمدی...
گهگاهی چند ماشین UN و خیلی خیلی کم هم ماشین شخصی.
همراهان تمام مسیر بین شهر ها را با سرعت ۱۳۰ کیلومتر و بیشتر رانندگی میکرد. میگفت پهپادها سرعت های زیر ۸۰ کیلومتر را راحت هدف گیری میکنند.
شهرها فقط خالی از سکنه نبود، خانهها سوخته و ساختمان ها در هم پیچیده و ماشین ها مچاله شده... نمیدانم چه بگویم.
نمیدانم چه بنویسم.
با خودم فکر میکردم خودم را میتوانم به مرز فلسطین برسانم، اصلا برسانم که چه بشود؟ گیرم خودم را رساندم بعدش چه؟
▫️چقدر بد است که احساست این باشد که «هیچی، هیچِ هیچ هستی». اصلا هستی؟!
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@haghirossadat
سفرنامه لبنان
قسمت سی و یکم
«شهادت به حق»
از همان ابتدای مسیر در حرم عمه جان زینب کبری سلام الله علیها فراوان جوان هایی را میدیدیم که دستشان بسته و نیمه از صورت باند پیچی شده. در میان نازحین و مردم هم مشخص اند.
مجروحین پیجرها هستند.
عزیزی از دوستان حزب الله در تشریح این فاجعه میگفت: خداوند متعال در آیه ۲۴ سوره مبارکه نور میفرماید
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
حالا دیگر این طور نیست. دست و زبان و چشم ما به نفعمان (معنا و لنا) شهادت میدهند، که در رکاب تو بوده اند و برای تو فدا شده اند.
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت سی و دوم
«کاشی اصفهان»
در مسیر بعلبک به دنبال مسجدی میگشتیم که نماز ظهر را بخوانیم و مسیر را ادامه بدهیم.
کاشی های آبی رنگ مسجدی با همان سبک معروف کاشی کاری ایرانی از دور معلوم شد.
مسجدی زیبا در شهر «ابلح».
برایم عجیب بود که در لبنان سبک کاشی کاری و معماری ایرانی را ببینم.
شهر ابلح شهر کوچکی با چهار کلیسا!
و یک مسجد که به قول متولی اش ابوزید تنها مسجدی در لبنان است که کاشی کاری اصفهانی دارد. میگوید کاشی و کاشی کارش را با هم از اصفهان آورده ام😅
تمام پرچم ها، کتیبه ها و تصاویر زینت بخش مسجد همه ایرانی!
خدا خواست و این مسجد را پیش پایمان گذاشت.
ان شاالله به زودی در ایران میزبان ابوزید خواهیم بود.
مجمع المصطفی الان شده مقری برای رسیدگی به نازحین بعلبک.
همین چند روز پیش ۱۳ تن لباس را آورده و تعدادی از خانم ها را صدا زده اند که بیاید لباس ها را دسته بندی و مرتب کنید.
حالا لباس ها آماده شده و آرام آرام به دست نازحین میرسد.
کار باید مردمی، شعبی باشد. مثل انقلاب اسلامی، مثل دفاع مقدس، مثل...
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
@noghtevirgul