سفرنامه ...
قسمت اول
«سنگین بار»
▫️۷ سالی میشود که اهل سفرم. قبل ترش هم بوده ام، اما این هفت سال را دائم السفرم. یعنی هیچ ده روزی را ساکن در یک محل نبوده ام مگر انگشت شمار...
▪️اما حالا در ابتدای سفری متفاوت هستم
سفری که جنسش، رنگ و بویش، همه چیزش فرق میکند.
سفری که مدت هاست منتظرش هستم از همان یکی دو ماه به اربعین که وعده اش را صاحب موکب، آن عزیز عراقی «ابو سلام» داده بود.
▫️آنقدر سفر رفته ام که بی دغدغه و سبک بار سفر کنم.
اما این سفر فرق میکند. از یک هفته قبلش حسابی درگیرم. حسابی مشغولم. حسابی دغدغه دارم. و حسابی سنگین بار...
باری به وزن محبت و ایثار نزدیک به ۲۰۰ خانواده...
کوله بارم حسابی سنگین است.
میخواهم برایتان از این سفر بنویسم. شرایط سفر خاص است و هر جایی نمیشود نوشت و هر جایی هم نمیشود منتشر کرد. اما سعی میکنم منظم بنویسم. و ان شاالله هر جا دسترسی داشتم منتشر کنم.
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul
سفرنامه...
قسمت دوم
«سنت ها، وداع»
▫️میگویند یک رسم کهن و قدیمی است که ایرانی ها پشت سر مسافر آب میریزند.
▪️علتش را نمیدانم؛ هربار هم که پرسیدهام جواب های مختلفی گرفته ام. بعضی ها میگویند به این نیت است که تا خشک نشده مسافر برگردد! یا اینکه آب زندگانی و سلامتی است. آن تاریخ خوان هایش هم میگویند مربوط به الهه پرستی شرقی هاست و الهه آب!
▪️قرآنی که به عنوان حرز، روی سر مسافر گرفته میشود هم خودش حکایت هایی دارد...
نمیدانم تا الان به سنت های دیرینه تمدن مان دقت کرده اید. سوال شده است برایتان که اصلا حکمتش چیست؟
توکل بر خدا و در پناه قرآن؛ خیر است و برکت ان شاالله.
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul
سفرنامه
قسمت سوم
«دم پنجره!»
وقت رفتن شده.
روز میلاد است و ان شاالله بطلبند زائرشان هستیم.
از کودکی علاقه زیادی به آسمان داشته ام. در دل این همه نعمت، ستاره ها در دل صفحه سیاه آسمان از جذاب ترین مخلوقات عالم برایم بوده است.
با خودم میگفتم روزی سوار هواپیما میشوم و کنار پنجره آسمان را از نزدیک میبینم😅
در همان عالم ها با خودم فکر میکردم اختیاری است چمیدانستم شماره صندلی و بلیط و...
کارهای خدا که اولین سفر همان میشود که باید باشد.
▪️شاید بتوانم بگویم راهی یکی از مهمترین سفرهای زندگی ام هستم.
🔻از هدف این سفر مفصل برایتان مینویسم؛
کلیتش این است که در یک حرکت انقلابی ارتباط با مردم و گروه های مردمی در سراسر عالم خیلی مهم است، رشد نگاه و دید جامع هم.
انفاق حکیمانه و دقیق.
...
این ها نمایه های این سفر است.
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت چهارم
«ثواااب»
باورم نمیشود که در مسیر رسیدن به حرم عمه سادات قدم میزنم
گلدسته های حرم از کوچه باریک «سوق بهمن»(بازار بهمن) پیدا بود و گنبد نه.
حال هوای بازار سوری ها همان حال و هوای بازار های عراق است.
با خودم میگفتم فرقش این بود که معمولا هر عیدی که میشود عراقی ها موکب میزنند و...
در میان گلدسته ها به دنبال گنبد بودم که ناگهان صدایی بلند شد
«ثوااااب»
و شخصی مشغول پخش شیرینی.
زیارت خانم حال و هوای زیارت برادرانش را داشت.
ان شاالله روزی همه مان شود.
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت پنجم
«هجرت»
شب گذشته را در حسینیه آیت الله سید احمد واحدی بودیم.
سید عزیزی که سال ها قبل انقلاب از شیراز به چند کشور عربی هجرت میکند و در نهایت به سوریه می آید.
زمینی میخرد و حسینیه ای میسازد در منطقه سیده زینب. منطقه ای که زمانی ناصبی ها در آن ساکن بوده اند. تا آنجا که حتی از مأذنه های حرم هم فقط اذان اهل تسنن پخش میشده.
ساختن یک حسینیه در چنین موقعیتی چقدر اهمیت دارد؟!
آن زمان را که ببینی هیچ.
اما اگر نگاه جامعی داشته باشی و بعد از انقلاب را قبل از آن ببینی چقدر بودن یک پایگاه برای انقلابی ها و شیعیان در این منطقه لازم است.
حتی همین الان هم مقری شده برای رجوع شیعیان و خصوصا ایرانیان.
حسینیه ای که پر است از نماد ایرانی ها و...
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت ششم
«گریهی آقا»
حسین احمد ، اهل جنوب لبنان است و به خاطر جنگ به سوریه آمده. میگوید ۸ نفر در یک اتاق زندگی میکنیم، دعا کنید زودتر پیروزی حاصل شود و جنگ تمام شود.
اصرار داشت که سید حسن نصر الله زنده است نگویید شهید شده. نگویید رحمت الله...
استدلالش خیلی دلنشین بود.
میگفت من سخنرانی سید القائد (حضرت آقا) را بعد از شهادت اسماعیل هنیه و خبر شهادت سید حسن نصر الله دیده ام.
مگر میشود؟ آقا برای اسماعیل هنیه گریه کرد اما برای سید حسن نصر الله گریه نکرد! حتما زنده است.
چقدر دقیق. یک انسان معمولی در بازار رفتار حضرت آقا را هم بررسی میکند. همه ما اینطور هستیم؟!
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul
سفرنامه لبنان
قسمت هفتم
«سوال شرعی»
چند ساعتی را که در سوریه بودیم بارها و بارها برای سوال شرعی سراغ ما آمدند.
همه هم لبنانی، اکثرا هم درباره نمازشان که شکسته است یا نه.
_ نمیدانم کی برمیگردم لبنان، امروز یا فردا معلوم نیست، هر وقت بگویند میشود برگشت. نمازم را چطور بخوانم؟
🔻نقطه؛ ویرگول | سید جلیل عربشاهی
https://eitaa.com/noghtevirgul