eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.5هزار دنبال‌کننده
346 عکس
11 ویدیو
1.2هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
رویِ دوشِ خود، فقط بارِ غمش را خواستیم هرکه چیزی خواست؛... ما هم، ماتمش را خواستیم اشک می‌ریزیم...؛ ما با اشک، بالا می‌رویم پس فقط گریه، به زیرِ پرچمش را خواستیم از خودش درخواست کن، کم، می‌شود این جا زیاد، از سرِ خوانِ شهِ عطشان، کمش را خواستیم خوش به حالِ هرکه شد، فانیِ راهِ سرخِ عشق عاقبت، سر باختن، در مَقدمش را خواستیم درد داریم از غمِ دلدار، دردی جانگداز ما از آن‌که، درد داده، مرهمش را خواستیم دیدنی‌های جهان، مالِ شما، ای اهلِ خاک! ما فقط در این جهان، درد و غمش را خواستیم @nohe_sonnati
هرکه را مهر تو ای دوست عطایش نکنند عاشق و شیفته ی کرب و بلایش نکنند پای میزان قیامت چه تهی دست بود آن که را گوهر مهر تو عطایش نکنند به حریم تو که شد کعبه ی مقصود قسم دل بی عشق تو را قبله نمایش نکنند به حرمخانه ی عشق تو کجا ره یابد هرکه را در ره تو آبله پایش نکنند کِی غنی می شود ای دوست دل مسکینم بر در خانه ی تو گرکه گدایش نکنند هرکه امروز نبندد کمر خدمت تو به جزا با نظر لطف صدایش نکنند دل اگر نیست گرفتار کمند غم تو روز محشر زِ غم و غصه رهایش نکنند همه ی عمر طلب کرد «وفائی» زِ خدا که زِ درگاه تو یک لحظه جدایش نکنند @nohe_sonnati
دوبیتی ذرات دو عالم همه موقوفِ حسین است چشم همگان یکسره معطوفِ حسین است بیداریِ اسلامیِ سرتاسر دنیا بی شک اثرِ امرِ به معروفِ حسین است ▪️ در راه خدا همیشه باید کوشید از کوثر و زمزمِ ولایت نوشید تا دین خدا زنده بماند باید مانند حسین، چشم از جان پوشید @nohe_sonnati
می نویسم با عطش امشب غزل بر بوریا می نشینم یاد شاهِ بی مثَل بر بوریا یاد آن شب ها که آمد اشک-ریزان نورِ ماه تا بپوشاند تنش را با زُحل بر بوریا سینه ی تیرِ سه شعبه خورده اش را ضجّه زد آفتاب افتاد وقتی بی خلل بر بوریا با دعای خواهرش راهی شد آهسته سه روز ظهرگاهان یک نسیم از روی تل بر بوریا شد اذانِ مغرب و افتاده پیش قتلگاه تکه تکه حضرتِ خیرالعمل بر بوریا غرق در خون است از نامردی صیادها اهل عالم! نیست جای شیرِ یل بر بوریا می زند بر صورت و سر، لرزه افتاده ست بر- -پایِ عزرائیل؛ مأمور اجل بر بوریا خوب شد برداشتند از روی خاک و ریختند پیکر صد پاره اش را لاأقل بر بوریا این چنین شد که ملائک لطمه زن در کربلا روضه می خوانند از روز ازل بر بوریا! @nohe_sonnati
دلخوشی هایِ کمِ دور و برت را بردند از دلِ باغ تمام ثمرت را بردند بر زمین خورد و همان لحظه زمینگیر شدی تیرها خوش قد و بالا پسرت را بردند علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت کمرت خم شد و قرصِ قمرت را بردند  دست شش ماهه تکان خورد میان دستت تا که با تیرِ سه پر، بال و پرت را بردند پایِ گودال؛ به پیشانی تو سنگ زدند عمرسعد(لع) تشر زد! سپرت را بردند ضرب شمشیر به فرق سرت آسیب رساند تا در آن همهمه نام پدرت را بردند رو به زینب به تنت پیرهنت شد پاره پایکوبان به سرِ نیزه «سرت» را بردند رفتی و حالِ حرم لطمه زنان ریخت به هم تا که با مشعلِ آتش خبرت را بردند شک ندارم دَله دزدانِ حرامی حتی خیمه ی سوخته و شعله ورت را بردند حرمله(لع)شمر(لع)سنان(لع)بر شتری بی محمل خواهرت، جانِ دلت، همسفرت را بردند! @nohe_sonnati
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله پیچید بین صحرا، هیهات منّا الذله تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی گفتی به پیش اعدا، هیهات منّا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یکجا شده است معنا، هیهات منّا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پر گشت از تو صحرا، هیهات منّا الذله هم روی خاک صحرا، هم پیش چشم زهرا بنوشت خون سقا، هیهات منّا الذله با داغ اکبر تو، با خون اصغر تو حک شد به آسمان ها، هیهات منّا الذله با نغمه ی رضائک، صبراً علی بلائک گفتی تو در مصلا، هیهات منّا الذله ای در گلوی نیزه، حتی به روی نیزه پیچید از تو آوا، هیهات منّا الذله در راه دین و مکتب، می خواند خطبه زینب با ما رأیت و الا... ، هیهات منّا الذله با همت و نگاهت، با پیروی زِ راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منّا الذله روز ظهور مهدی، با عشق و با هم عهدی باشد شعار دنیا، هیهات منّا الذله خورشید آشنایی، شدنغمه ی "وفایی" در سایه ی تولا، هیهات منّا الذله @nohe_sonnati
بیش از هر چیز عاشق، سوختن را از بر است بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است عاشقان گویند مرهم، عاقلان گویند اشک این که هم اشک است و هم مرهم گمانم گوهر است گرچه از ما نیست یک تن چون علی گندابی اش روضه خوان منبر بخواهد شانه ی ما منبر است تا سلام من رسد از دور، فطرس را خرید از همان بَدوِ ولادت هم به فکر نوکر است کربلایی را بنا کرده که کارش کیمیاست تا به خود می آید آن جا سنگ، می بیند زر است صحن، "باب الرأس" دارد، جز حسین بن علی صحن و دربار کدامین شاه نام در "سر" است؟ رفت اسماعیل بی هاجر به قربانگاه خود لحظه ی ذبح پسر مادر نیاید بهتر است.... @nohe_sonnati
ما را به جز حریم حرم سرپناه نیست آری به غیر آن شه بی سر، پناه نیست این سر درخششی است که خورشید خیره است آن سر تلالؤیی ست که در روی ماه نیست ما را به دل غلامی زوّارش آرزوست «شاهی» به رتبه برتر از این جایگاه نیست از ما تو را حسین! سلامی همیشگی ست این تحفه گرچه بیشتر از پرّ کاه نیست بر گوشه ی نگاه تو چشم امید ماست از چشم ما به منّت مردم نگاه نیست ما را به تیغ تیز نگاه تو کُشته اند این قتلِ نفسی است که آن را گناه نیست این بیت را بخوان که ز دل شعله می کشد بهتر ز تو به صدق کلامم گواه نیست: یک راه می رسد به خداوند، والسلام! راهی به جز طریقه ی تو رو به راه نیست @nohe_sonnati
عشق را؛ با من، بیا از سر بگیر نوکرت را؛ باز هم، در بَر بگیر آن جهان؛ لب‌های خندانم بده این جهان؛ یک جفت، چشمِ تر بگیر تا بفهمم خوب، شأنت را، زِ من چشمِ نابینا و گوشِ کَر بگیر ای دلِ عاشق برو پشتِ درش، هرچه می‌خواهی، زِ پشتِ در بگیر در میانِ روضه، با ذکرِ حسین... جانِ‌ما را این‌چنین، آخر بگیر تشنه‌لب بودی و گفتی، زیرِ تیغ: "بارالها، از تنِ من، سر بگیر از تنم، تنها نه سر، همراهِ آن قاسم و شش‌ماهه و اکبر بگیر" ....گفتمش: کرب و بلایم را بده گفت: این را، شخصاً از مادر بگیر @nohe_sonnati
در بساطِ عشق هرکس زحمتش بالاتر است پیشِ زهرا مادرش شخصیتش بالاتر است هرکه محضِ احترامت معصیت کمتر کند روزیِ اشک میانِ هیأتش بالاتر است احترامِ پیرها هر چند بر ما واجب است پیر پایِ پرچمِ تو حُرمَتش بالاتر است قول دادی روزِ محشر لنگ مگذاری مرا ساکنِ بیتُ الحُسين امنیتش بالاتر است خیمه ی تو جایِ کبر و کینه و منصَب که نیست هر کسی خاکی تر آمد عزتش بالاتر است نقص هایِ هر نمازش زود کامل می شود هرکه انسِ سجده رویِ تربتش بالاتر است کربلا رفتن کجا، از کربلا گفتن کجا دیدنِ شش گوشه ات از صحبتش شیرین تر است داغ تو دیده به فکرِ غصه ی دنیا که نیست مبتلایِ اشکِ تو ظرفیتش بالاتر است از شهيدانِ تو فهمیدم که پایِ عشق تو هر کسی گمنام تر شد شهرتش بالاتر است گریه در هیأت تفاوت می کند با هر کجا اشک دسته جمع باشد قيمتش بالاتر است وسع ما این است اما خوب می دانیم ما خیلی از اين نوکری ها ساحَتَش بالاتر است تشنگی، زخم زبان، داغِ جوان، هتک حرم از تمام این مسائل غربَتش بالاتر است آب مهرِ مادرش بود و به رویش بسته شد حجم نیزه آمد و راهِ گلویش بسته شد @nohe_sonnati
عمری از دیدن تو محرومم گله از چه؟ ندارم استحقاق از گناهِ زیاد، خسته شدم شده پرونده ام پُر از اوراق اشک چشمِ مرا دو چندان کن چونکه محتاجِ گریه اند عشاق نمکِ روضه ی مرا بفرست روزی ام دست توست یا رزّاق سحری، روبروی شش گوشه دست من را بگیر بین رواق ای ضریح حسین؛ دلتنگم! برسان ناله ی مرا به عراق @nohe_sonnati
پیش پای تو اشک می ریزم در هوای تو اشک می ریزم هرکسی هرچه داشت داد به تو من برای تو اشک می ریزم چای ریز تو مادرم شد من در عزای تو اشک می ریزم من خودم لایقش نبودم که با دعای تو اشک می ریزم دلم هر جا شکست بودی، با رد پای تو اشک می ریزم با همان روضه های جانسوز کربلای تو اشک می ریزم در عبای تو اربا اربا ریخت بر عبای تو اشک می ریزم زیر نیزه لبت تبسم داشت من به جای تو اشک می ریزم @nohe_sonnati