دوبیتی
بنی اسد پی تدفین پیکر شهدا
بیامدند همه با عزم جزم پابرجا
نشد میسرشان فهم نام آن اجساد
نمود سید سجاد یاری آن ها
▪️
چو جسم اطهر بابا امام وقت بدید
بگفت بهر من ای قوم یک حصیر آرید
نمود جمع تن پاره پاره ی پدرش
برای دفن در او پیکر پدر پیچید
#حسین_مقدم
#دفن_شهدای_کربلا
@nohe_sonnati
صبری کنید این کشتهها را میشناسم
جاماندگان نینوا را میشناسم
من زادهی زهرا علی بن الحسینم
هم زخمها را هم شفا را میشناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را میشناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزهها را میشناسم
از عمهجانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را میشناسم
از علقمه بوی عمو جانم میآید
ای قوم بوی آشنا را میشناسم
من تکتک این تکهتکه جسمهای
از هم جدا، از سر جدا را میشناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را میشناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را میشناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینهی او جای پا را میشناسم
#مهدی_مقیمی
#دفن_شهدای_کربلا
@nohe_sonnati
مقام قرب خدا یا بهشت اهل ولاست
بهشت اهل ولا یا زمین کرب و بلاست
ورق ورق شده هفتاد و دو کتاب خدا
به هر ورق که زدم تیغ آیه ها پیداست
بنی اسد متحیر اِستاده اند همه
سکوت کرده ولی در سکوتشان غوغاست
نه سر بُوَد به تن کشتگان، نه تن سالم
نه ازغلام، نه مولا، نشان در آن صحراست
زکوفه اشک فشان یک سوار می آید
به نینوای وجودش نوای یا ابتاست
گشوده لب که الا ای موالیان حسین
مرا شناخت بر این لاله های باغ خداست
کنار هم بدن قطعه قطعه ی انصار
حبیب و مسلم و جون و بریر و عابس ماست
کنار علقمه افتاده پیکری بی دست
که چشم تشنه لبان از خجالتش دریاست
به اشک دیده بشویید زخم هایش را
که حافظ حرم و میر لشکر و سقاست
به قلب معرکه خون می دمد زگودالی
که در میانه ی آن جسم یوسف زهراست
به زیر خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ
برهنه پیکر صد چاک سید الشهداست
میان این شهدا گشته قطعه قطعه تنی
که یاس سرخ حسین است و لاله ی لیلاست
#استاد_غلامرضا_سازگار
#دفن_شهدای_کربلا
@nohe_sonnati
ما برای دفن شاه کربلا آمادهایم
رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهادهایم
یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است
این گل دامان لیلا یا علی اکبر است
یک بدن بیدست و سر مانده کنار علقمه
مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه
سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون
از حنای خون شده سر تا به پایش لالهگون
لالهها پیداست اما غنچه پرپر کجاست
پیکر سرباز ششماهه علیاصغر کجاست
جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک
از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک
از کنار علقمه آید صدای زمزمه
میچکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه
#استاد_غلامرضا_سازگار
#دفن_شهدای_کربلا
@nohe_sonnati
صبری کنید این کشتهها را میشناسم
جاماندگان نینوا را میشناسم
من زادهی زهرا علی بن الحسینم
هم زخمها را هم شفا را میشناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را میشناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزهها را میشناسم
از عمهجانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را میشناسم
از علقمه بوی عمو جانم میآید
ای قوم بوی آشنا را میشناسم
من تکتک این تکهتکه جسمهای
از هم جدا، از سر جدا را میشناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را میشناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را میشناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینهی او جای پا را میشناسم
#مهدی_مقیمی
#دفن_شهدای_کربلا
@nohe_sonnati
اینجا نگـارخانـۀ گلهــای پـرپـر است
اینجا بهشت سرخ بدنهای بیسر است
حیـران ستـادهاید چــرا ای بنـیاســد
امـروز روز دفــن عزیــز پیمبــر است
من میشنـاسم ایـن شهـدا را یکییکی
سرهایشان اگرچـه بریـده ز پیکـر است
این پیکـر حبیـب بــوَد، این تـن زهیر
این مسلمبنعوسجه، این عون و جعفر است
این پیکـری کـه مانده به گودال قتلگاه
قـرآن آیــهآیــۀ زهــرای اطهـر اسـت
این زخمها که مانده بر این نازنین بدن
آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است
دارد دو زخم بـر کمـر و بر جگـر نهان
زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است
داغ بــرادر آمــده یـک زخـم بـر کمر
زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است
نتـوان شمـرد زخم تنش را به دید چشم
از بس که جای زخم روی زخم دیگر است
این پیکـر گسیخته از هـم از آن کیست؟
این است آن علـی که شبیـه پیمبر است
چیـزی نمانــده از بـدن پــارهپــارهاش
زخـم تنش ز پیکـر بـابـا فـزونتـر است
ایـن جسـم پـارهپـارۀ دامــاد کربـلاست
کو را عروس، نیزه و شمشیر و خنجر است
پیراهـن زفــاف، زره گشتــه بــر بــدن
بـاران تیـر: لاله، حنـا خـون حنجر است
یک کشته دفن گشته همین پشت خیمهها
نامش علیست ذبح عظیم است و اصغر است
بـا هـم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علقمـه
آنجـا تـن شـریف علمــدار لشکــر است
دست و سـرش جداست ولی مثـل آفتاب
در موج خون بـه دشت بلا نورگستر است
«میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس
زیـرا کـه دل مقـام خداونـد اکبــر است
#استاد_غلامرضا_سازگار
#دفن_شهدای_کربلا
@nohe_sonnati
۱
(دم بازاری ورود اهل بیت ع به کوفه)
(زمینه۲)
۱
شهر کوفه غرق غوغاست
پر ز شور وا حسیناست
خطبه زینب بخواند چو حیدر
بر علیه گروه ستمگر
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۲
بر سر نی ماهتاب است
قلب پیغمبر کباب است
ماه بر روی نی هاله دارد
او نظر سوی آلاله دارد
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۳
خطبه ی زینب ز محمل
کید دشمن کرده باطل
با بیان کرده رسوا عدو را
دارد از حیدر این آبرو را
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۴
گفت زینب کوفیان را
کوفیان و شامیان را
خوب کردید مهمان نوازی
از عزیزان شاه حجازی
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۵
تشنه کشتید میهمان را
سرور لب تشنگان را
ظلم بر میهمانان روا نیست
میزبان این چنین بی حیا نیست
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۶
از چه کشتید اکبرش را
شیرخواره اصغرش را
با ولی خدا عهد بستید
از چه پیمان خود را شکستید
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۷
من سفیر کربلایم
دختر شیر خدایم
خواهر شهریار زمانم
نهضتش را به پایان رسانم
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۸
قاسم و اکبر ندارم
جز خدا یاور ندارم
مانده ام گرچه بی یار و تنها
دشمنان را کنم خوار و رسوا
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۹
ناگهان آمد ندایی
صوت خوب و دلربایی
یعنی ای خواهرم باش خاموش
صوت قرآن من را نما گوش
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۱۰
ماه قرآن خوان زینب
آن که بودی جان زینب
آیه ی کهف خواند از برایش
تا نماید خموش از نوایش
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۱۱
ای حسین سبط پیمبر
ای عزیز جان خواهر
بر همه ماسوا برتری تو
از چه پر خاک و خاکستری تو
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
۱۲
حق زینب کردگارا
کن روا حاجات ما را
ما همه ریزه خوار حسینیم
سایل سرور عالمینیم
یا حسین،یا حسین،یا حسین جان۲
#حسین_مقدم
#کوفه
@nohe_sonnati
۱
(ذکر ورود اهل بیت ع به کوفه)
در کوفه چو وارد شد،با اشک روان زینب
رمزی ز اسیری اش،بنمود عیان زینب
اندر بر اعدایش،در خطبه ی غرایش
با لحن ید اللهی،بگشود زبان زینب
بشنید ز روی نی،قرآن حسینش را
خاموش شد از خطبه،بگذشت ز جان زینب
از دست عدو دیدند،اطفال جفا بسیار
حامی یتیمان بود،با آه و فغان زینب
انبوه ستم ها را،چون کوه تحمل کرد
اما قدش از غم ها،گردید کمان زینب
شد صبر ز صبر او،بی طاقت و سرگردان
الگوی صبوری شد،در دار جهان زینب
یا رب ز مقدم کن،این رقعه قبول از لطف
حق کلماتی که،فرمود بیان زینب
زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای
#حسین_مقدم
#کوفه
@nohe_sonnati
۱
(ورود اهل بیت ع به کوفه)
تا وارد کوفه شدند،اهل حریم شاه دین
غم شد فزون تر بر دل،دخت امیرالمؤمنین
زینب که روزی باب او،حاکم به کوفه بوده است
الحال این بانو بود،اسیر دست مشرکین
فرمود زینب اسکتوا،مردم همه ساکت شدند
وان گاه خواند او خطبه ای،با اذن زین العابدین
دشمن به وحشت اوفتاد،از خطبه ی غرای او
سر برادر را چو دید،خاموش شد آن نازنین
رأس حسین ابن علی،بر روی نی اعجاز کرد
تا خواند ایشان آیه ای،از متن قرآن مبین
مقدم از سوز جگر،گوید به حی دادگر
حق حسین تشنه کام،نابود کن اعدای دین
زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین
#حسین_مقدم
#کوفه
@nohe_sonnati