eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.2هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۸ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) نوگلان مسلم شهیدند،یا حسین جان از ستم این دو چه کشیدند،یا حسین جان نوگلان مسلمند و،هر دو تا نور دو عینند هر دو از کینه ی حارث،فدای راه حسینند نوگلان مسلمند و،هر دوتا آزاده هستند بهر یاری ولایت،این دو گل آماده هستند نوگلان مسلمند و،بین ره چه ها کشیدند به دست حارث بی دین،نوگلان او شهیدند به دست دشمن قرآن،نوگلانش شده چیده از ستم با خنجر از کین،هر دو در خون آرمیده به دست حارث بی دین،حرمت هر دو دریده نوگلان مسلمند و،رأس پاک شان بریده @nohe_sonnati
۳۹ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) نوگلان تو و،نور عین تواند تا دم آخرین،با حسین تواند مسلم بن عقیل۲ حامی دین حق،هر دو آزاده اند بهر یاری دین،هر دو آماده اند مسلم بن عقیل۲ چون پدر این دو گل،هر دو هستند بصیر به دست دشمنان،هر دو گشته اسیر مسلم بن عقیل۲ چون پدر این دو گل،هر دو هستند غریب بهر یاری دین،گشته اند بی شکیب مسلم بن عقیل۲ نوگلان تو و،از عدو چو کشید در ره دین حق،هر دو گشتند شهید مسلم بن عقیل۲ زان همه ظلم و جور،قلب آن ها شکست حارث بی حیا،دست شان را ببست مسلم بن عقیل۲ حارث بی حیا،حرمت شان درید حارث از کینه اش،سر آن ها برید مسلم بن عقیل۲ @nohe_sonnati
۴۰ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) دو گل از آل محمد شد فدای دین احمد نوگلان سفیر حسینند بر گل فاطمه نور عینند آه و واویلتا زین مصیبت۲ دو یتیم مسلم هستند از عدوی خود گسستند کنج زندان ابن زیادند سر به زانوی غم ها نهادند آه و واویلتا زین مصیبت۲ هر دو بودند کنج زندان دل پریشان دیده گریان گرچه چون مسلم هر دو امیرند هر دو در دست دشمن اسیرند آه و واویلتا زین مصیبت۲ دو یتیم و غم نصیبند همچنان مسلم غریبند عاقبت گشته هر دو گرفتار دست حارث عدوی خطاکار آه و واویلتا زین مصیبت۲ بس که حارث بی حیا بود دشمن دین خدا بود قلبشان زین ستم ها شکسته بی حیا دستشان را ببسته آه و واویلتا زین مصیبت۲ هر دو مردان نبردند بهر بابا گریه کردند از ستم روزشان گشته چون شب ذکر لب هایشان گشته یا رب آه و واویلتا زین مصیبت۲ از ستم گردیده مضروب نزد خالق گشته محبوب بر گلان ولا در اسارت حارث بی حیا کرد جسارت آه و واویلتا زین مصیبت۲ هر دو گل روح عبادت عاشق رزم و شهادت حارث از کینه خنجر کشیده رأس طفلان مسلم بریده آه و واویلتا زین مصیبت۲ @nohe_sonnati
۴۱ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) گلان مسلم،شهید کینند در راه قرآن فدای دینند نوگلان مسلم سفیر مولی شهید کین شدند از جور اعدا واویلا واویلا آه و واویلا۲ زندانیان،ابن زیادند سر را به زانوی غم نهادند گرچه آن ها چنان پدر امیرند هر دو تا به دست دشمن اسیرند واویلا واویلا آه و واویلا۲ هر دو یتیمند،و غم نصیبند هر دو غریبند،و بی شکیبند به دست حارث آن مرد خطاکار دو گل های مسلم گشته گرفتار واویلا واویلا آه و واویلا۲ هر دو به دست،حارث بی دین گردیده هر دو،فدایی دین حارث از کینه قلب شان شکسته دست هر دو را او ز کینه بسته واویلا واویلا آه و واویلا۲ گل های مسلم،مرد نبردند از بهر بابا،خون گریه کردند از ستم روزشان گشته چنان شب ذکر لب هایشان گردیده یا رب واویلا واویلا آه و واویلا۲ پیکر آن ها،گردیده مضروب به نزد خالق،گردیده محبوب بر گلان مسلم شد در اسارت بر آن ها بی حیا کرده جسارت واویلا واویلا آه و واویلا۲ هستند هر دو،روح عبادت عاشق رزم و،عشق شهادت حارث از کینه اش خنجر کشیده رأس طفلان مسلم را بریده واویلا واویلا آه و واویلا۲ @nohe_sonnati
۴۲ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) دو نوگل از آل محمد گشته فدای دین احمد هر دو به مسلم نور عینند نور دو چشمان حسینند بهر پدر در شور و شینند واویلتا آه و واویلا۳ هر دو یتیم مسلم هستند از دشمنان دین گسستند بودند هر دو کنج زندان گردیده هر دو دل پریشان بنشسته اند با چشم گریان واویلتا آه و واویلا۳ گرچه چو مسلم دو امیرند در دست دشمن ها اسیرند یتیم مسلم غم نصیبند همچون پدر مسلم غریبند در کنج زندان بی شکیبند واویلتا آه و واویلا۳ به دست حارث جفاکار هر دو بگردیده گرفتار حارث دل آن ها شکسته دستان شان از کینه بسته زین ظلم و کین گردیده خسته واویلتا آه و واویلا۳ دو گل که مردان نبردند از بهر مسلم گریه کردند شد روز آن ها همچنان شب ذکر لب آن ها شده رب رسیده جان هر دو بر لب واویلتا آه و واویلا۳ بر نوگلانش در اسارت کرد حارث بی دین جسارت حارث ز کین خنجر کشیده حرمت آن ها را دریده رأس گلان او بریده واویلتا آه و واویلا۳ @nohe_sonnati
۴۳ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) دو گل از گلشن آل محمد شده از کین فدای دین احمد دو گل های سفیرند ز ظلم و کین اسیرند امان از این مصیبت۲ عزیزان و یتیم مسلم هستند به یاد او دخیل گریه بستند پریشان چشم گریان شدند در کنج زندان امان از این مصیبت۲ یتیم مسلمند و غم نصیبند چو مسلم در جهان هر دو غریبند شدند هر دو گرفتار به دست آن جفاکار امان از این مصیبت۲ ز کین حارث دل آن ها شکسته دو دست هر دو را از کینه بسته ز کین شد روزشان شب به لب ها ذکر یا رب امان از این مصیبت۲ ز ظلم و کینه ها گردیده مضروب به نزد خالق خود گشته محبوب شده در این اسارت به هر دوشان جسارت امان از این مصیبت۲ دو گل از مسلمند روح عبادت که بودند عاشق رزم و شهادت ز کین خنجر کشیده سر هر دو بریده امان از این مصیبت۲ @nohe_sonnati
۴۴ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) دو گل ز بستان ولای مسلم گریه کنند هر دو برای مسلم هر دو نشسته در عزای مسلم آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله یتیم مولی مسلم عقیلند همچون پدر هر دو بی بدیلند هر دو برای غربتش دلیلند آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله هر دو به زندان بی قرار بابا شعارشان گشته شعار بابا صاحب صبر و اقتدار بابا آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله یتیم مسلمند و غم نصیبند چون پدر غریبشان غریبند بهر پدر گریان و بی شکیبند آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله بهر پدر هر دو شدند عزادار هر دو به دست حارث جفاکار گردیده اند به دست او گرفتار آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله دلهایشان از ظلم و کین شکسته رو به روی آن بی حیا نشسته با چشم گریان و دو دست بسته آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله از ظلم و کینه روزشان چون شب است ذکر لب هر دویشان یا رب است در دست قاتل جان شان بر لب است آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله شد پرده ی حرمتشان دریده حارث ز کین خنجر خود کشیده گلوی هر دو را ز کین بریده آه فداییان راه حسینند آجرک الله یا ثار الله @nohe_sonnati
۴۵ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) دو نوگلند از مسلم و دو نور عین هستند در ماتم و داغ پدر در شور و شین هستند در راه دین حق فدایی حسین هستند فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ نور دو چشم مسلم و هر دو یتیم هستند چون مسلم دور از وطن هر دو کریم هستند در گوشه ی زندان نامردان مقیم هستند فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ هر دو یتیم مسلمند و بی نظیر هستند جنگاورانی بی بدیل و با بصیر هستند دست عدوی بی حیا هر دو اسیر هستند فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ از ستم ابن زیاد گوشه ی زندانند از داغ بابای غریب خود پریشانند تنها نشسته در غمند و دیده گریانند فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ هر دو ز نسل حیدر و احمد مختارند از سوز غم های پدر هر دو عزادارند به دست دشمنان دین هر دو گرفتارند فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ همچون پدر دو نوگل مسلم غریب هستند یاد غم و ماتم بابا غم نصیب هستند به زیر دست دشمن دین بی شکیب هستند فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ حارث نموده خون دل اهل تولا را آن بی حیا شکسته از کین قلب آن ها را بسته ز ظلم و کینه اش او دست آن ها را فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ خون دل آن ها بی حیا اندر اسارت کرد بر نوگلان مسلم از کینه جسارت کرد هر دم به جد اطهر آن ها اهانت کرد فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ شرمی نکرده از خدا حرمت درید از کین از بهر کشتن دو گل خنجر کشید از کین سرهای پاک هر دو را حارث برید از کین فدای دین گشتند شهید کین گشتند واویلا واویلا۲ @nohe_sonnati
شهادت در سنين نوجوانى عالمى دارد براى دوست جان دادن به سينه مرهمى دارد به هفتاد و دو يار باوفاى كربلا سوگند كنيم آن يار را يارى كه ياران كمى دارد شديم آواره صحرا به عشق زاده زهرا كه راه سُرخ پاك عاشقى پيچ و خمى دارد براى آنكه بينى خود نشان التماس ما بيا كه چشمه چشمان ما هم زمزمى دارد نه بهر خود براى مادرت گرييم از آنكه عدو در لحظه سيلى چه دست محكمى دارد حسينا خون ما رنگين‏تر از طفلان زينب نيست خوشا بر مادر ما كه چو زينب همدمى دارد به ياد قاسم و عبداللَّه و شش ماهه نازت رُخ شرمنده ما همچو لاله شبنمى دارد اگر چه جسم ما كوچك ولى روح بزرگ ما براى فرش زير پاى تو از خون يمى دارد بيا اى دلبر بى‏سر كه در اين لحظه آخر گلوى پاره ما بر تو خير مقدمى دارد @nohe_sonnati
دلم مبتلای یتیمان مسلم سرم خاک پای یتیمان مسلم که هستم گدای یتیمان مسلم یتیم و وحید و فرید و اسیرند دوتا مستجار و دوتا مستجیرند دوتا مثل چشمه دوتا مثل آب و ... دوتا ماهتاب و دوتا آفتاب و ... دوتا یوسفِ رفته زیر نقاب و ... دو صاحب کرامت دو صاحب مدارج دو باب العنایت دو باب الحوائج دوتا قرص ماهی که همتا ندارند دوتا بی گناهی که بابا ندارند دو بی سر پناهی که مأوا ندارند یکی روح مسلم یکی جان مسلم الهی به قربان طفلان مسلم دوتا یاکریم هوایِ حسین اند دو گلدسته یِ کربلایِ حسین اند فدایِ همه بچه هایِ حسین اند دوتا طفل بی جان دوتا طفل بی سر یکی نذر اکبر یکی نذر اصغر دو عاشق که در دل قراری ندارند دو خسته که راهِ فراری ندارند به جز گریه کردن که کاری ندارند دلِ عالم از اشک اینان شکسته شده مویشان بسته،دندان شکسته چه شد بر دهانِ دوتا بچه ها زد؟ چرا گردن آن دو را از قفا زد؟ یکی بر سرش زد یکی دست و پا زد به زانو نشست و کبوتر کُشی کرد کنار برادر، برادر کُشی کرد بدن در فرات و سر هر دو را بُرد به کیسه نهاد و به بزم جفا بُرد گمان خولی است و سر شاه را بُرد گرفتار خشم عبیدِ لعین شد اجابت ز یا اَحکَمَ الحاکمین شد @nohe_sonnati
این مزار لاله های مسلم است این دو غنچه روی ماه مسلم است این دو طفلان کودکان مسلمند این دو گل آرام جان مسلمند این دو طفل بی گناه نازنین جسمشان شد غرق خون در این زمین دست گلچین این دو را چیده است این دو کودک خونشان جوشیده است رو چو اندر دشت  صحرا کرده اند وقت آخر یاد بابا کرده اند آن دو را بردند سوی قتلگاه هر دو کشتند بی جرم و گناه هر دو قربانی جانان گشته اند با لبان تشنه قربان گشته اند @nohe_sonnati
چو حارث آمد و آهسته در زد اجل در هر نگاهش بال و پر زد صدای خسته ای آمد که می گفت: که بود آن کس که بی هنگام در زد؟ جواب آمد: منم حارث! که اندوه چو آتش بر دل و جانم شرر زد فرارِ کودکان را کرد عنوان دم از دینار و حرف از سیم و زَر زد زن پرهیزکار خانه، او را نصیحت کرد و دم از خیر و شر زد سخن ها گفت گاهی از قیامت گهی حرف از خدای دادگر زد چنان از سوزِ دل آن زن سخن گفت که آتش بر دلِ هر خشک و تر زد @nohe_sonnati
صدایِ خوابِ آن دو کودکِ ناز به گوشِ شب فرو می ریخت آواز دل بیدارِ هر یک وقتِ خفتن چو مرغانِ چمن شد نغمه پرداز بگو آن جا که دشمن می شود شاد غمِ دل را نباید کرد ابراز بگو باید در این تاریکی شب نگردد سینه ای با ناله دمساز اگر از گفت و گو لب را نبندید درِ محنت شود بر روی تان باز اگر حارث شود از خواب بیدار برون افتد دگر از پرده ها راز به زندان بلا تا از ره ظلم نیفتد پیکر مجروح تان باز @nohe_sonnati
ز جور چرخ گردون می‌زدم داد دو طفل مسلمم افتاد بر یاد ز بعد کشتن آن شاه خوبان بدند این هر دو ما بین اسیران ببردند هر دو را قوم ستمگر به کوفه نزد آن زندیق کافر به زندان حکمشان داد آن جفا کار نکردی رحم بر طفلان افکار به زندان بان بگفتا آن زنا زاد بر ایشان کن جفا و ظلم بیداد دو قرص نان بده با کوزه آب رخ خورشیدشان گردد چو مهتاب دو یوسف گشته در قید ستم بند زبانشان بود در ذکر خداوند شبان اندر نماز و روزه در روز بدندی هر دو آن شمع شب افروز به زندان بلا یک سال و بودند بر ایشان ظلم هر دم می‌فزودند به یک شب گفته راز خویش با پیر یتیم هستیم و ما را حرف بپذیر دو طفل مسلمیم ای پیر دانا خلاصی را ز تو داریم تمنا بگفتا پیر جان قربانتان باد روید از در برون هستید آزاد برون رفتند و پیمودند شب راه فتادی بر عجوزه چشم ناگاه یکی گفتا بزن با مهربانی نما امشب تو ما را میزبانی دو طفل مسلم و زار حزینیم یتیم هستیم و بی یار و معینیم بگفتا آن زن پیر خردمند که چون باشید مسلم را دو فرزند درون آئید اندر خانه من شود روشن از آن کاشانه من ولی باشد مرا داماد خونخوار ببیند گر شما را سازد آزار بگفت و بردشان در منزل خویش دو طفلان راحت و آن زن به تشویش که ناگه حارث بی دین درون شد اجل را سوی طفلان رهنمون شد رسید از راه و آگه شد ز ایشان گرفتی هر دو را زلف پریشان طناب ظلم و کین بر دست و پا بست بخفت و صبح آمد تیغ بر دست فلک تیغ ستم دادی به جلاد مگر نشنیدی از طفلان تو فریاد دو طفل بی پدر با آه زاری فکندی زیر تیغ نابکاری یکی گفتا به آن کافر که مخروش ببر ما را سر بازار و بفروش یکی گفتا که در دستت اسیرم ببر زنده تو در نزد امیرم بده مهلت تو ما را ای ستمگر برای یک نماز حی داور چو فارغ از نماز آن کودکان دید به تیغ کین سر آن هر دو ببرید بنائی زین مصیبت باش خاموش که پیغمبر به جنت رفت از هوش @nohe_sonnati
دوبیتی دو جگرگوشه ی مسلم که به زندان بودند لحظه ای از غم و اندوه نمی آسودند آمدند تا که از آن محبس دشمن بیرون باز هم راه شهادت چو حسین پیمودند ▪️ طفلان مسلم اند که در زیر تیغ کین طالب شدند فرصت از آن حارث لعین بهر نماز و راز به درگاه کردگار بعد از نماز کرد شهید آن دو نازنین @nohe_sonnati