eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۴۳ (حضرت جعفر طیار ع) جان ابیطالبی و جعفری نور دل حیدر و پیغمبری تو در سخاوت و کرم محشری آه در راه قرآن جعفر شهیدی تو روسپیدی۲ گفته تو را نبی ابوالمساکین تو بوده ای حامی قرآن و دین کشته شدی تو از جفا جور و کین آه در راه قرآن جعفر شهیدی تو روسپیدی۲ جعفر طیاری و یار نبی یاور دینی به دیار نبی تویی نشان اقتدار نبی آه در راه قرآن جعفر شهیدی تو روسپیدی۲ تو نور چشم ختم الانبیایی برادر علی مرتضایی در راه دین حق شدی فدایی آه در راه قرآن جعفر شهیدی تو روسپیدی۲ جان تو در راه خدا فدا شد دستان تو ز پیکرت جدا شد گریان تو علی و مصطفی شد آه در راه قرآن جعفر شهیدی تو روسپیدی۲ ختم رسل ز داغ تو غمین شد گریان تو محمد امین شد علی مرتضی ز غم حزین شد آه در راه قرآن جعفر شهیدی تو روسپیدی۲ @nohe_sonnati
۴۴ (حضرت جعفر طیار ع) برادر علی مرتضی تویی جعفر همسنگر و عزیز مصطفی تویی جعفر مشکل گشای کار شیعه ها تویی جعفر ای جان پیغمبر نور دل حیدر شهید دین جعفر۲ گلی ز گلزار ولا بودی تو یا جعفر حامی دین کبریا بودی تو یا جعفر یاور ختم الانبیا بودی تو یا جعفر ای جان پیغمبر نور دل حیدر شهید دین جعفر۲ ای نور چشم مصطفی تو مهربان بودی بر حیدر و ختم رسل روح و روان بودی همچون پیمبر یاور افتادگان بودی ای جان پیغمبر نور دل حیدر شهید دین جعفر۲ آیینه ی ایزد نما یا جعفر طیار در راه دین گشتی فدا یا جعفر طیار دست تو از تن شد جدا یا جعفر طیار ای جان پیغمبر نور دل حیدر شهید دین جعفر۲ نبی ز سوز داغ تو جعفر غمین گشته برادرت علی مرتضی حزین گشته دستان تو از کینه ها نقش زمین گشته ای جان پیغمبر نور دل حیدر شهید دین جعفر۲ @nohe_sonnati
سال ها هر لحظه بیش از پیش غربت داشتن علتش این است با حیدر اخوت داشتن تو نخستین مرد این قومی که فخرت باشد این خَلقا و خُلقا به پیغمبر شباهت داشتن ای به قربانت که حتی نوح هم دارد نیاز از تو در روز جزا برگ شفاعت داشتن بر نماز جعفر طیار تکیِه می کنیم در شب دلواپسی ها، وقت حاجت داشتن ای نجاشی ها مسلمانان کوه همتت ای چراغ شاهراه استقامت داشتن آن زمان السابقون السابقون گشتی که بود شرک فخرِ مدعی های خلافت داشتن کیستی بابای این امت برادر خوانده ات؟ شد نصیب چند تن این حد سعادت داشتن خوش قدم بودی و خیبر پیش پایت فتح شد این خودش یعنی که خیر بی نهایت داشتن شادمان از فتح خیبر یا که دیدارت شود حضرت عین الیقین مانده است و حیرت داشتن گرچه دادی دست اما پرچم از دستت نرفت این چنین باید به این مکتب ارادت داشتن از تو می گیرد ابوفاضل مدد در علقمه می دهد بر کل عالم درس غیرت داشتن پرچمت دست فراری ها نمی افتاد کاش نیست کار هر کسی مثل تو جرأت داشتن روزهای حیدر کرار بی تو پر شد از دم به دم از جای خالی ات شکایت داشتن خانه ات شد ماجرایش چون فدک بعد از نبی آه آه از روزگار، آه از حسادت داشتن تشنه جان دادی ولی اسما بدون تو نداشت در دلش یک ذره ترسِ هتک حرمت داشتن ای امیرِ موته این حق عروس تو نبود در چهل منزل به تن رخت اسارت داشتن @nohe_sonnati
نماز و نور و تبسم، برادر حیدر نشسته شعر و ترنم، برابر حیدر سلامِ برکه‌ی باران به جعفر طیار درود چشمه‌ی شبنم، به دلبر حیدر چقدر حس گل یاس رازقی دارد نجیب‌زاده‌ترین غنچه‌ی تر حیدر برای آن که شود شیر بیشه‌ی توحید از عشق داده به او شیر، مادر حیدر بر او سلام که چون آفتاب تابان است قشنگ، مثل جمال منور حیدر سلام سرو صبور و بلند خانه‌ی وحی سلام نخل نجیب و تناور حیدر به انبیای خودش می دهد خدا در عرش به دست جعفر طیار ساغر حیدر به نام‌‌نامی مردی که ذوالجناحین‌است به نام نامی جعفر، برادر حیدر امیر موته خودش حکم یک سپه دارد سزاست این که بگوئیم، لشکر حیدر به نام‌های رفیعش اضافه‌کن پس ازاین جناب جعفر، امـیر دلاورِ حـیدر هزار مثل فلانی نمی رسد هرگز... به گرد پای مسیحا، ابوذر حیدر میان کوچه اگر؟ بود شیر پیغمبر که داشت روی جسارت به کوثر حیدر؟ صدای ناله برآمد، « انفسم ظهری » خمیده از غم جعفر، شد کمر حیدر رسان به دست بنی‌جعفر ای خدا روزی علم به دست علمدارِ آخر حیدر @nohe_sonnati
دوبیتی اگر جرم و خطا بسیار کردم به دست خویش، خود را خوار کردم همه بخشیده شد، وقتی که قصد نمازِ جعفر طیّار کردم @nohe_sonnati
دوبیتی دنبال چهل حامی و یاور می‌گشت با پاسخِ سردِ ناکسان برمی‌گشت شب بود، وَ با چراغ، مردی تنها در شهر، پی حمزه و جعفر می‌گشت ▪️ گر بود، یقینْ حامیِ حیدر می‌گشت قربانیِ صدّیقه یٔ اطهر می‌گشت در هجمه یٔ فتنه، جای او خالی بود مردی که اگر بود، ورق بر می‌گشت @nohe_sonnati
نور حق جهل را به مسلخ برد این چنین یافتی دوامت را جاهلان مقابلت اما زخم دیدند التیامت را عرشیان مست احتجاجاتت اهل منبر همیشه محتاجت پس کلام تو سیف الاسلام است بکش آن تیغ در نیامت را همرهان تو بی پناهانند پیروان تو از سیاهانند آخر راه توست آزادی بشنوند از تو گر پیامت را می‌ روی سوی کاخ نجاشی تا رسول رسول حق باشی السلامی بگو که روح الله می دهد پاسخ سلامت را مژده‌ی فتح کردن خیبر یا حضور دوباره ات جعفر! شادی احمد از کدام یک است؟ تهنیت گفته است گامت را گفت خیر البشر که خیر الناس حمزه و جعفر و علی هستند گفت تا آن جماعت خناس بپذیرند احترامت را موته بی شک مقام موت تو نیست با دو بالی که هدیه‌ی نبوی‌ست می‌پری در بهشت و می‌فهمند ساکنان جنان مقامت را ای حنیف همیشه با توحید صبح صادق برادر خورشید با تو اهل سقیفه کی می‌دید آن‌چنان بی‌پناه امامت را تو که هستی که دختران علی در هجوم تمام سختی ها هرکجا داغ تازه می‌بینند با فغان می‌برند نامت را @nohe_sonnati
دوبیتی آن روز که روز غربت حیدر بود خون بر جگر دختر پیغمبر بود یارانِ علی به یک دگر می گفتند ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود @nohe_sonnati
دوبیتی امروز زمین و آسمان غمبار است نالان وحزین احمد مختار است از دیده علی سرشک ماتم ریزد زیرا که عزای جعفر طیار است @nohe_sonnati
دوبیتی از کار تو تا که سر درآورد بهشت خون از مژگان تر درآورد بهشت گفتند که در بهشت پرواز کنی این مژده شنید و پر درآورد بهشت @nohe_sonnati
شد مدینه غرق در شور و نوا وا جعفراه شد امیرالمؤمنین صاحب عزا وا جعفراه گه به حیدر گه به زهرا تسلیت گوید نبی که علمدار سپاهش شد فدا وا جعفراه آسمانی ها همه با گریه اش گریان شدند بی برادر شد علی مرتضی وا جعفراه تا به مسجد گفت پیغمبر که جعفر کشته شد ناله زد مولا که شد پشتم دوتا وا جعفراه این خبر را کاش دیگر از پیمبر نشنود جعفر طیار شد دستش جدا وا جعفراه کاش جعفر در مدینه بود تا بعد از نبی این قَدَر تنها نمی شد مرتضی وا جعفراه کاش جعفر بود تا دیگر نمی آمد به گوش ناله ی زهرا میان شعله ها وا جعفراه کاش جعفر بود وا می کرد در آن ازدحام ریسمان از گردن شیر خدا وا جعفراه کاش جعفر بود تا سیلی نمی خورد از کسی دخت پیغمبر میان کوچه ها وا جعفراه بین مقتل هم صدا می زد غریب کربلا ای عمو ای کاش بودی کربلا وا جعفراه دست و پا می زد حسین و خواهرش بر سر زنان ناله زد از روی تل وا حمزتا وا جعفراه @nohe_sonnati
دوبیتی یار نبی، یاور علی هستی تو هر آینه حیدر علی هستی تو از جمله فضائل و مناقب هایت این بس که برادر علی هستی تو @nohe_sonnati
دوبیتی فرازی از خطبه امام سجادعلیه‌السلام در مسجد شام: أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا... ...الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ.... ..وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ.... ...و مِنَّا الطَّيَّارُ... ــــــــــــــــــــ بی باکی و شیـوائیِ گفتـار از ماست آقای جهان، احمـد مختـار از ماست در سلسلـه بستـه، وسطِ بزم یزید فرمود علی:«جعفر طیار از ماست» @nohe_sonnati
آن که دهان ز بردن نامش معطر است شمس وفا، معلم عباس، جعفر است مردی چنان سترگ که در منظر رسول برگشتنش مساوی با فتح خیبر است در محضرش جمیع عبادات انس و جان با ذکر رکعتی ز نمازش برابر است گر لحظه ی شهید شدن روزه دار بود تا لَمحه ی ابد همه سیراب کوثر است بگرفت بال و جعفر طیار پر گشود وقتی جدا دو دست عزیزش ز پیکر است از او سپیدروست شب قاره ی سیاه ماه شب چهارده از او منور است تثلیث اگر مقابل توحید رنگ باخت از نور اوست، او که رسول پیمبر است سیمرغ آسمان ولا جعفر است او بگشوده بال‌هاش در آفاق محشر است از بال‌های او چه بگویم که روز حشر بر پیکر محب علی سایه گستر است جعفر اگر که بود، نمی‌دید هیچ‌کس در کوچه‌ها طناب به دستان حیدر است جعفر اگر که بود نمی‌گفت هیچ‌کس پهلو گرفته زورق زهرای اطهر است @nohe_sonnati
در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار دیدم که نشستم به حضور دو علمدار  دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار این شیرِ حسین‌بن‌علی، حضرت عباس آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار این بهر حسین‌بن‌علی یار و برادر این نیز برادر به علی، حیدر کرار عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛ کای جان عمو! نور دل احمد مختار! در یاری اسلام، چنان پای فشردی تا دست تو گردید جدا در صف پیکار در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت: ای ماه بنی‌هاشم، ای مطلع‌الانوار هم چهره نهادند به پای تو ملایک هم بوسه‌زده دست تو را سیّد ابرار هرچند که در موته جدا گشت دو دستم در یاری دین از دم شمشیر شرربار دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار من مثل تو یک ساقی بی‌آب نبودم ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید نخل قد تو از سر زین گشت نگون‌سار من خجلت بی‌آبی طفلان نکشیدم اشک تو از این غصه روان بود به رخسار باید که بگریند شهیدان همه تا حشر در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار بی‌دستی تو باعث آن شد که ز هر سو آید به تنت زخم روی زخم، دگربار بگریست اگر در غم من چشم پیمبر بشکست غم تو کمر از حجّت دادار در ماتم من اشک علی ریخت به صورت در ماتم تو فاطمه گردید عزادار این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر همراه تو ای فرش رهت دیده ی احرار زیبد که ببالیم به افواج ملایک تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار من باب جهاد استم و تو باب حسینی یابند ز تو در حرم خون خدا بار «میثم» به ثنای علی و آل کند فخر خورده است به طبعش نفس میثم تمار @nohe_sonnati
شب در اعماق رنج و غصه نهان از طلوع سحر نبود نشان شد زمانسوز لحظه های زمین شد زمین گیر برهه های زمان رمه ها در هراس از گرگان گرگ ها در کمین جان شبان برگ ها مستعد افتادن فصل ها منتظر برای خزان وادی امن غرق بی امنی و امین خدا نداشت امان زخم ها برده هوش از یاسر سنگ ها برده از بلال توان ناگهان سید عرب رسول خدا حضرت مصطفی پیامبر جان گفت هجرت کنند با جعفر مؤمنان بهترین اهل جهان تا که راحت شوند اهل یقین نفسی از فشار از طغیان تا که ننشیند آن جوانان را گردی از شرک و ظلم بر دامان تا که افتد حقیقت اسلام آن سوی مرز مکه در جریان حبشه خطه ای پر از رحمت حبشه کشوری پر از باران حبشه همچو باغ های گل حبشه مثل چشمه ها جوشان حبشه بود گرم استقبال از دل روشن مسلمانان کاش بعد از نبی دل زهرا داشت آرام و صبر و اطمینان یا که می شد که از مدینه رود تا به شهری دگر شود مهمان این مدینه که جای ماندن نیست برود او سوی کدام مکان سرد و دلگیر شهر چون زندان مردم شهر مثل زندانبان گفته شد روز گریه کن یا شب گفته شد این قدر نشو گریان گاه از داغ مصطفی دلخون گاه بر حال مرتضی گریان گاه اندوه را فرو می خورد گاه می آمد از ستم به زبان گاه می گفت یا رسول الله شده این کینه ها پس از تو عیان کاش بودند حمزه و جعفر تا حمایت کنند از حقمان الغرص این قبیل خاطره ها می کند اشک را ز دیده روان @nohe_sonnati
دوبیتی این جعفر طیار بود هست علی این شیر دلاور است پابست علی هرچند نبود در غدیر اما بود از جام ولایت علی مست علی ▪️ غم مونس قلب احمد مختار است خونبار دوچشم حیدر کرار است زهرا به تسلای علی آمده است چون روز عزای جعفر طیار است @nohe_sonnati
ای به خیل مهاجران مهتر ای همای بهشتیان جعفر طوطی شاخ صدره و طوبی مرغ عنقای عرش و بالاتر صدف پاک توست بوطالب بی بها نزد قیمتت گوهر گر نبی را ز جانب یزدان جانشین و وزیر شد حیدر هم تو در بارگاه نجاشی بودی اول سفیر پیغبر وز مقام تو در دل احمد این بود بس که گفت آن سرور کز قدوم تو شادمان باشد یا که از فتح قلعه ی خیبر ای که با شیر حق تو خوردی شیر تو ز پستان پاک یک مادر مصطفی را علی برادر بود مرتضی را برادری جعفر از بیان شجاعتت کافی که گزیدت به همگنان افسر زآن که بهر سریه ی موته نبدی افسری ز تو برتر مشتریِ حق و از در و یاقوت ثمنت داده در جنان شهپر تا کشی هر کجا که خواهی پر در دل آسمان نیلوفر جعفرا ای تو فخر آل رسول مایه ی سربلندی حیدر به خدا این شرف برایت بس در دو عالم تو راست عزت و فر که عروس تو زینب کبراست جلوه ی صبر حضرت داور آن که در کربلا ز فرط وفا کرد قربان عشق هر دو پسر تا که در جاودان حماسه خون زآل جفر بماند این دو اثر باز هم مطلعی دگر گویم باز آمد جنونم اندر سر ای عقابی که بنگری فردا زیر پرهای خود صف محشر در کنارت یقین که خواهی دید یک همای بهشتی دیگر که به دوشش دو بال همچون تو نصب کرده است خالق اکبر نام او ساقی حرم عباس سرو بستان ساقی کوثر اندر آن صحنه ی حساب و کتاب اندر آن تابش آتش و آذر بر سرم سایه ی شما دو هما بر لبم نام فاطمه حیدر @nohe_sonnati
دوبیتی این جوانمرد بود در همه عمر حرز جانِ پیمبــــر مختــــــار افتخــــار تمــــــام اهل البیت رَحِمَ اللّه جعفــــرالطیــــــــار @nohe_sonnati
دوبیتی در ظاهرشان یار پیمبر بودند در باطن شان دشمن حیدر بودند آن غنچه ی شش ماهه نمی شد پر پر...!!! آن روز اگر «حمزه» و «جعفر» بودند @nohe_sonnati
پرنده پر زد و پرواز کرد از چینه ی دیوار دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندم زار که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن به پستی‌های این دِه کوره ناچیز بی‌مقدار خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد به مقطوع‌الیدین جنگ موته جعفر طیار همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید که حتی شب به نورانی ات او می‌کند اقرار سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار کسی در فکر تطمیعش نیفتاده است، نه هرگز که عبد مصطفی کی بوده عبد دِرهم و دینار؟ همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد شده ره‌توشه عقبای او((الجار ثم الدار)) اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار نماز جعفر طیار چون گنجینه ی نور است در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته است چه فرقی می‌کند جزء مهاجر بود یا انصار؟ که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده است تمام لحظه‌ها با نفس اماره است در پیکار ((فمن یرجو لقاء ربه)) در شأن او بوده ((فمنهم من قضی نحبه))از او می‌گفت دیگر بار فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه نبی بوده است در صورت، نبی بوده است در رفتار قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه به استقبالِ آن دلداده می‌آید پیمبر وار زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد به فتح قلعه ی خیبر، به دست قامع الکفار هلا برخیز حسان! طبع شعرت را شکوفا کن بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل بلال! الله اکبر سر بده در لحظه ی دیدار ولی دلخونم از تحریف، از تحریف زیبایی ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان کار معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟! معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها حریم ((خلوت دل نیست جای صحبت اغیار))* به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو... خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار پس از تو انکسار از چهره ی شیر خدا می‌ریخت پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار الهی این چنین داغی نبیند هیچ کس هرگز الهی این چنین داغی نگردد باز هم تکرار نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار علی آن روزها در غصه ی هجران تو می‌سوخت شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار @nohe_sonnati
به معنی کلمه با علی برادر بود به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود کسی که ورد زبان شد مرام هاشمی‌اش کسی که معرفتش از قریشیان سر بود پس از علی که خودش آبروی اسلام است نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود کسی که موقع هجرت به جانب حبشه مهاجران خدا را امیر و رهبر بود به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش به پشتوانه‌ی آیات، دافع شر بود زبان گشود و تلاوت نمود از مریم که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود چنان به منطق او سر سپرد نجاشی که از شنیدن آیات، چشم او تر بود چگونه مدح بگویم که مادح این مرد خدا به وسعت آیات روح‌پرور بود به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او که هر فضیلت او در هزار دفتر بود کسی که بعد خدا و چهارده معصوم روایت است که بر کائنات سرور بود کسی که شادی دیدار او برای نبی به قدر شادی‌اش از فتح جنگ خیبر بود نبرد موته که شد از میان سرداران جناب جعفر طیار امیر لشکر بود دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را حریف یک‌تنه‌ی تیغ و تیر و خنجر بود میان لشکری از دشمنان محاصره شد شمار دشمن او چندصدبرابر بود به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود نوشته‌اند که لبخند شد تمام تنش در آن دمی که نفس‌هاش رو به آخر بود نوشته‌اند که او روزه بود و لب‌تشنه میان معرکه در خون خود شناور بود نوشته‌اند که فرموده است پیغمبر: به جای دست به روی دو شانه‌اش پر بود نوشته‌اند که آهی کشید حیدر و گفت در آن زمان که بدون پناه و یاور بود: که بیعت از سر جبر و ستم نمی‌کردم در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل می‌فرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابی‌طالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه می‌شد بسیار گریه می‌کرد و می‌فرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد. 📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص 106 @nohe_sonnati