یابن الشبیب جد مرا یک کفن نبود
حتی به روی پیکر او پیرهن نبود
یابن الشبیب ضرب لگد سینه اش شکست
قاتل به روی سینه بشکسته اش نشست
یابن الشبیب بر گلویش نیزه ها زدند
آتش ز کینه بر همه ی خیمه ها زدند
یابن الشبیب مزد رسالت چنین نبود
جای عزیز فاطمه روی زمین نبود
یابن الشبیب با تن جدم سنان چه کرد
تابی نبود و نوک سنان با دهان چه کرد
یابن الشبیب غارت زن ها روا نبود
سیلی سزای دختر خیرالنسا نبود
یابن الشبیب عمه ما یاوری نداشت
حتی به روی سربه خدامعجری نداشت
یابن الشبیب کرببلا جز بلا نبود
اما به رنج و محنت شام بلا نبود
یابن الشبیب تشت طلا بود و خیزران
راس جدا و گریه زن ها و کودکان
یابن الشبیب زینب و بزم شراب، وای
نامحرمان و دختر ختمی مآب، وای
یابن الشبیب حرمت زینب شکسته شد
دستان عمه ام به طناب بسته شد
یابن الشبیب گوشه ویرانه جا شدند
پهلو شکسته از اثر ضرب پا شدند
#اسلام_مولایی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati
این چه زهریست که آتش به پرت آورده
همره جان به روی لب جگرت آورده
بدنت سبزولبت سرخ و شده تار نگات
زهر آقا چه بلائي به سرت آورده
چند قدم راه نرفته به زمین می افتی
این عذابی ست که برچشم ترت آورده
اینچنینی که خزان زود سراغت آمد
خبر ریختن برگ و برت آورده
این خسوفی که عیان گشته به رویت،پیداست
که چه حالی به رخ چون قمرت آورده
سوختی دروسط حجره، چگونه ساختی
آتشی که به دل شعله ورت آورده
تشنه ای و به لبت واعطشا داری تو
صبر کن ،کاسه آبی پسرت آورده
#اسلام_مولایی
#امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
خانه را با رفتنت ماتم سرا دیگر مکن
در حضورم چشم هایت را ز غصه؛ تر مکن
چند ماهی ست که نشنیده صدایت را علی
این چین این چند روزه عمر خود را سر مکن
سوی من بنما نگاهی من پسر عم توام
امتداد دیده هایت را به سوی در مکن
زینبت را باور بی مادری مشگل بود
از فراقت شعله بر جان و دل دختر مکن
حتم دارم کودکانت بعد تو جان می دهند
با نبودت کودکان خویش، غم پرور مکن
از نگاهت گشته پیدا بسته ای بار سفر
جان زهرا جان حیدر را پر از آذر مکن
خواهشی دارم ز تو ای پیش مرگِ مرتضی
با نوای ناله ات خون بر دل حیدر مکن
وا مکن در این سرا پای جدایی، فاطمه
دست بردار زِ نالیدن، تو با غم سر مکن
خانه ی بی فاطمه زندان حیدر می شود
من پریشانم تو بیش از این مرا مضطر مکن
یا علی گوی و ز جا برخیز ای بیمار من
پیکرت را بیش از این مأنوس با بستر مکن
#اسلام_مولایی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
خانه را با رفتنت ماتمسرا دیگر مکن
در حضورم چشم هایت را ز غصه؛ تر مکن
چند ماهی ست که نشنیده صدایت را علی
این چین این چند روزه عمر خود را سر مکن
سوی من بنما نگاهی من پسر عم توام
امتداد دیده هایت را به سوی در مکن
زینبت را باور بی مادری مشگل بود
از فراقت شعله بر جان و دل دختر مکن
حتم دارم کودکانت بعد تو جان می دهند
با نبودت کودکان خویش، غم پرور مکن
از نگاهت گشته پیدا بسته ای بار سفر
جان زهرا جان حیدر را پر از آذر مکن
خواهشی دارم ز تو ای پیش مرگِ مرتضی
با نوای ناله ات خون بر دل حیدر مکن
وا مکن در این سرا پای جدایی فاطمه
دست بردار ز نالیدن، تو با غم سر مکن
خانه بی فاطمه زندان حیدر می شود
من پریشانم تو بیش از این مرا مضطر مکن
یا علی گوی و ز جا برخیز ای بیمار من
پیکرت را بیش از این مأنوس با بستر مکن
#اسلام_مولایی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati