eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.8هزار دنبال‌کننده
352 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
بارالها در جوانی رشته عمرم گسست قلب من از غربت و تنهایی یارم شکست چهل نفر مزدور غاصب، خانه ام آتش زدند بین آنها یک نفر حتی نبوده حق پرست شوهرم را بهر بیعت سر برهنه برده اند دست او رانیز دشمن پیش اطفالم ببست از نفس افتاده بودم پشت در که ناگهان نانجیبی با غلافش زد چو محکم روی دست تا که دید در بین کوچه یاری من را عدو آنچنان زد با لگد که پهلوی من را شکست بعد من شد مرتضی تنها و بی یار و غریب گرد ماتم برسر طفلان معصومم نشست @nohe_sonnati
بی تو مادر بی کس و زار و پریشانم مرو جز شفایت من دعایی را نمی خوانم مرو خوب می فهمم ولی بابا نمی گوید به من رفتنی هستی و بر هجر تو مهمانم مرو با نگاهت هی مگو باید بمانی دخترم من بدون تو دمی زنده نمی مانم مرو از چه تابوتی سفارش داده ای گویا شدی تو مهیای سفر، ای بهتر از جانم مرو آنقدر سخت است در بستر تو را می‌بینمت آب گشتی همچو شمعی پیش چشمانم مرو تو مخوان عجل وفاتی، ای همه هستی من گرچه بسیار است دردت خوب می دانم مرو می روی و وعده ی دیدارمان در کربلا از غم بی معجری خود هراسانم مرو @nohe_sonnati
خوشا به حال گدایی که با تو شد محرم و بر دو دست تو باشد نگاه او هر دم به هر کجا بود اسم تو واجب التعظیم فلک که نه، همه عالم به پای تو شد خم اگر که نام تو گردیده ره گشای علی یقین که نزد خدا اسمتان بود اعظم تو راز خلقت مایی تجلی حقی چه حیف عمر شریفت در این جهان شد کم دخیل چادر پر وصله ی توایم بانو الی الابد دل شیعه برای توست پرغم توآمدی که ز آتش نجاتمان بخشی به زیر دین شما باشد عالم و آدم فدای مهر تو مادر ، دعایمان بنما گدا به دست شما میکند نگه هردم @nohe_sonnati
خدا جوانِ علی بستری و بیمار است به حال و روز پریشان او پرستار است تمام مردم شهر، خسته از صدایش چون به اشک و ناله، شب و روز مدام بیدار است به کوچه های مدینه زدند چو فاطمه را رخش کبود و ز سیلی دو چشم او تار است از آن دمی که زدند خانه اش ز کین آتش نگاه حیدر کرار به درب و دیوار است نفس بریده بریده اگر کشد زهرا به روی سینه ی او جای زخم مسمار است @nohe_sonnati
خدا جوانِ علی بستری و بیمار است به حال و روز پریشان او پرستار است تمام مردم شهر، خسته از صدایش چون به اشک و ناله، شب و روز مدام بیدار است به کوچه های مدینه زدند چو فاطمه را رخش کبود و ز سیلی دو چشم او تار است از آن دمی که زدند خانه اش ز کین آتش نگاه حیدر کرار به درب و دیوار است نفس بریده بریده اگر کشد زهرا به روی سینه ی او جای زخم مسمار است @nohe_sonnati