گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم
جهان را با چه رویی دور تو بانو بگردانم
کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است
کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم
نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید
مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم
خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست
خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم
تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست
تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم
عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده
ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم
نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی
مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم
نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است
دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم...
#حسین_صیامی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم
جهان را با چه رویی دُور تو بانو بگردانم
کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است
کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم
نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید
مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم
خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست
خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم
تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست
تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم
عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده
ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم
نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی
مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم
نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است
دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم...
#حسین_صیامی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم
جهان را با چه رویی دور تو بانو بگردانم
کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است
کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم
نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید
مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم
خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست
خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم
تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست
تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم
عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده
ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم
نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی
مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم
نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است
دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم...
#حسین_صیامی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گرفتم این که باشد هرچه در دنیاست از آنم
جهان را با چه رویی دُور تو بانو بگردانم
کجا آن آستانی که در آن جبریل دربان است
کجا من؟ که اگر یک ذره کم باشد کم از آنم
نبی را شأن تو وقتی و ما ادرئک می آید
مرا بد نیست شأن فضه ات را هم نمی دانم
خدا کار دو عالم را و تو دستاس را در دست
خدا فرمود یا زهرا! بچرخان تا بچرخانم
تو آغازی نداری روز میلاد تو بی معناست
تو پایانی نداری پس شهادت چیست؟ حیرانم
عبادت شد حجابت می نشستی روی سجاده
ولی هرگز نگفتی که نماز زخم می خوانم
نمی گویم چرا دستار زردی بر سرت بستی
مبادا خاطرت صاحب عزایت را برنجانم
نشان قبر مخفی تو را هر کس که پرسیده است
دهانم بغض شد هر بار تا گفتم نمی دانم...
#حسین_صیامی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
هر جا تو باشی خواهرت آنجاست بیتردید
هر جا تو باشی ردّ پایی از برادرهاست
اما تو پنهانی در این پیداییِ روشن
اینگونه پیدا بودنِ پنهان عجب زیباست!
تو زینبی تو ام کلثومی... یکی هستید
«صغری» و «کبری» چیدن تاریخ بیمعناست...
در خطبههایت خطبههای فاطمه جاریست
در خطبههایت خطبههای مرتضی پیداست
تو خطبه خواندی کوفه و شام از نفس افتاد
این حرفها تیز است، برندهست، بیپرواست
از شعلههای شعرهایت سوخت جان شهر
در سینۀ مردم هنوز از گریهات غوغاست
از آن روایتهای سوزان میشود فهمید
در سینهات تا لحظۀ پرواز عاشوراست...
#حسین_صیامی
#حضرت_ام_کلثوم_س
@nohe_sonnati
شبیه گمشده پیدا شدی برای حسین
سه سال حضرت زهرا شدی برای حسین
چه دخترانه و معصوم دلبری کردی
عزیز کرده ی بابا شدی برای حسین
شبیه حضرت زهرا برای پیغمبر
تویی که ام ابیها شدی برای حسین
چه رازهای مگویی درون سینهی توست
نگاه کردی و افشا شدی برای حسین
پدر از آمدن تو حیات تازه گرفت
تو آمدی و مسیحا شدی برای حسین
تو آمدی و به دنیا خودی نشان دادی
از آن به بعد تو دنیا شدی برای حسین
برای برگ برات زیارت پدرت
همیشه واسطه ی ما شدی برای حسین
علم فتاد و علمدار برنگشت، اما
تویی که یک تنه سقا شدی برای حسین
علی اصغر مادر شدی برای رباب
علی اکبر لیلا شدی برای حسین
تویی که خشکی صحراست شرح حال لبت
چگونه معنی دریا شدی برای حسین؟
در آن مسیرِ اسارت، شبیهِ عمه ی خود
چقدر خسته و تنها شدی برای حسین
در این لباسِ پر از طرح غنچه های کبود
چه عاشقانه شکوفا شدی برای حسین
چه غربتی!! که فقط در تصورات خودم
عروسِ خانه ی بابا شدی برای حسین
رسیده وقت وصال و به شوق روی پدر
به اشک چشم مهیا شدی برای حسین
#حسین_صیامی
#زینب_سادات_محمدی
#احمد_ایرانی_نسب
#ریحانه_ابراهیم_زادگان
#حامد_کمالی
#فاطمیا_قربانی
#علی_مستؤفی
#معصومه_جراح_زاده
#حسین_فتحی
#محمد_جواد_گرجی
#یادبود_ولادت_حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
الا که تا سر نی بال و پر درآوردی
بگو چگونه شد از دِیر سر درآوردی
چراغ خانه ی زهرا! میان کافِرها
در این مکاشفه قرص قمر درآوردی
به میهمانی خون خدا بیا راهب!
بیا که از دل صندوق، زر درآوردی
اسیر منطق دیر خراب بودی که
حسین آمد و از عشق سر درآوردی
بیا تو لااقل آزاده باش و این سر را
به احترام درآور اگر درآوردی
چرا تحیر محضی؟! به ما بگو راهب!
مگر چه چیزی از آن غیر سر درآوردی؟!
چرا به ولوله افتاده آسمان و زمین
ستون عرش خدا را مگر درآوردی؟!
رگ بریده، لب خشک، گَرد خاکستر
بگو چه دیدی؟ با چشم تر درآوردی
تمام شب تویی و پرسشی که کعبه گریست...
حسین جان! چه شد از دِیر سر درآوردی؟!
#حسین_صیامی
#دیر_راهب
@nohe_sonnati
آمد دوباره رو به روی من سرت حسین
قربان زخمهای روی حنجرت حسین
از غارت خیام نگفتم برای تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
از علقمه به بعد نخوابیدهام هنوز
افتاده دست من علم لشکرت حسین
او تشنه شنیدن و تو گرم خواندنی
قرآن بخوان برای دل مادرت حسین
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین
از روی نی سکینه خود را خطاب کن
چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین
پیغام تو به گوش جهان میرسد بلی
بانگی رساست حنجره اصغرت حسین
حالا زمان گذشته ولی موج میزند
بر دوش عاشقان علم لشکرت حسین
طبل و علامت و کتل و سنج را ببین
دسته به دسته آمده دور و برت حسین
سینه به سینه داغ تو را ارث بردهایم
زانو به زانوییم پی منبرت حسین
با جیفهٔ دو روزهٔ دنیا و آخرت
مرگا اگر معامله کردم سرت حسین
گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد
اما نگفتم اینکه چه شد پیکرت حسین
ما زندهایم و روضهٔ گودال خواندهاند
ما را ببخش جان علی اصغرت حسین
#حسین_صیامی
#شام
@nohe_sonnati