به دشت ماریه کشتند امیر بطحا را
به هم زدند همه روی ملک دنیا را
رسیده امر به جایی که سبط پیغمبر
مکان و منزل خود کرد دِیر ترسا را
در آن دمی که به دیر یهود سُکنی کرد
فتاده لرزه به نه طاق ملک سُکنی را
ملائک و رسل و اولیاء گریبان چاک
زدند دوره همه دوره ی کلیسا را
به چرخ چار در آن لحظه جبرئیل رسید
خبر نمود از این قصه اش مسیحا را
که سبط ساقی کوثر در آن شب تاریک
نمود رشک ارم منزل نصاری را
چو کعبه اهل سماء چون طواف می کردند
به دور آن سر خونین و ماه سیما را
به نطق آمده قرآن ناطق داور
بخواند آیه ی کهف و رقیم و حُسنی را
به گوش فاطمه تا که رسید صوت حسین
بکند و ریخت ز سر زلف عنبر آسا را
فتاد شور قیامت به دِیر نصرانی
که خاکیان به زمین دید اشک زهرا را
به حیرتم که پیمبر چگونه صبر نمود
به دِیر ارمنیان دید آل طاها را
طناب ظلم به بازوی زینب کبری
دو شاخه در کف آن دختران رعنا را
به چسم حضرت سجاد بود زنجیری
که سوختی دل هر گونه سنگ خارا را
خموش باش ((ذلیلا)) به دِیر نصرانی
مکن خراش جگرهای پاره پارا را
#ذلیل_تبریزی
#دیر_راهب
@nohe_sonnati