به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی
که شدی ساحل امن من و کشتی نجاتم
باز از فرط عطش خشک شده کام من، آری
تشنهام، تشنۀ لبهای عطشناک فراتم
باید احرام ببندم به طواف حرم تو
من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم
با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری
مات و مبهوت نمایان شدن جلوۀ ذاتم
با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم
باز گریان تماشای قتیل العبراتم
#سید_علیرضا_شفیعی
#روز_عرفه
@nohe_sonnati
دوبیتی
ببین حال دل ما را ابالفضل
گره از کار ما بگشا ابالفضل
به دل هر وقت حاجت داشتم من
فقط گفتم دخیلک یا ابالفضل
#سید_علیرضا_شفیعی
#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
@nohe_sonnati
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بی سامان تو
ای اشارت های موسی! یک جهان دیوانه ات
ای بشارت های عیسی! یک جهان حیران تو
در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور
آمدند اینک به استقبال از قرآن تو
نام تو اشک است روی گونه ی اهل کتاب
آتش شوق است در جان و دل سلمان تو
در پریشانحالیِ این سجده های شبزده
آفتاب جاودان، پیشانیِ تابان تو
جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش
کاش دریایی شود از جاریِ باران تو
یا اباالقاسم! دل ما خانه ی مهر علی است
ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو...
#سید_علیرضا_شفیعی
#ولادت_حضرت_رسول_اکرم_ص
@nohe_sonnati
از وجودش فضا معطر بود شهر حال و هوای گلشن داشت
غنچه روی لبان خود لبخند ؛ چلچله شوق پر کشیدن داشت
خنده اش مژده ی بهاران بود هر دعایش نوید باران بود
تا همیشه سبد سبد گل یاس باغ از برکتش به دامن داشت
جلوه ی لطف و جود ایزد بود دست او در کرم زبانزد بود
بر لبش در جواب سائل ها "لا جزاء و لا شکورا " داشت
از فراسوی باور مردم آمد و در حجاز غوغا شد
هرکه می دید جایگاهش را یک تلقیّ تازه از زن داشت
نور او از میان روزنه ها رفت تا روی بام مأذنه ها
آری آری همان که زهرا بود شهر را بی چراغ روشن داشت
همه ی خلق مات جلوه ی او؛ آمد از غیب نغمه ی "فُطِموا"*
خواستم تا ببینمش اما در جوابم به لب فقط "لن" داشت
*امام صادق علیه السلام :"انما سمیت فاطمهُ فاطمهَ لانّ الخلق فُطموا عن معرفتها"
#سید_علیرضا_شفیعی
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم،
کسی همرتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد
تو را «کوثر» لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تأویل «أعطینا» نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین، روشن بدون زُهرۀ زهرا نخواهد شد...
«بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر»
که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که میدانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد...
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم
بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد
به وقت کارزارِ مرگ، تنها دلخوشی این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
زمانی که همه لالاند در محشر، زبانِ ما
به جز با ذکر «زهرا و علی» گویا نخواهد شد...
#سید_علیرضا_شفیعی
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده
نم نم باران دوباره راهی صحرا شده
در ميان سنگها، آيينهای تنها مباد
در ميان سنگها آيينهای تنها شده
كاش قلب قفل زندان نيز مثل نيل بود
حبس در زندان فرعونِ زمان، موسی شده
"رَبِّ خَلِّصنی" شده ذكر مدامش در قنوت
تنگتر پيش نگاهش عرصهی دنيا شده
در دلش با ديدن زنجير و بند و سلسله
روضههای عصر عاشوراست كه بر پا شده
روضهی يک كودک آوارهی بیسرپناه
روضهی يک دختر بیتابِ بیبابا شده
روضهی تنهايی زينب ميان دشمنان
روضهی قدهای از فرط مصيبت تا شده
همنفس با كاروان شام در اين لحظهها
مايهی تسكين قلبش ذكر "يازهرا" شده
#سید_علیرضا_شفیعی
#امام_موسی_ابن_جعفر_ع
@nohe_sonnati
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
اشک میریزم اگر حرفی از او در بین باشد
اشک میریزم اگر نامی از او حتی ببینم
رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی»
دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم
از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه!
در میان سینهزنها ظهر عاشورا ببینم
یا به چشم «سید» او را بین سرداب مقدس
در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم
کاش میشد در طواف کعبه دستش را ببوسم
یا میان زائران اربعین او را ببینم
سحرهای ساحران را دیدهام یک عمر یارب
میرسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟!
#سید_علیرضا_شفیعی
#ولادت_امام_زمان_عج
@nohe_sonnati