کلامش واژه واژه، خط به خط مثل پیمبر بود
به وقت خطبهخوانی روی منبر نیز، حیدر بود
چنان آئینهی «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ» شد حِلمش
که در خندیدنش آیات رحمانی مصوَّر بود
ربود از خلق عالم دل به حُسن خُلق و ثابت کرد
که تأثیر محبت بیشتر از زور و زیور بود
کرامت داشت آنگونه که در هنگام بخشیدن
غریب و آشنا در چشم او با هم برابر بود
برای آب و نانت هم بخوان باب الحوائج را
کسی که روزی عالم به یُمن او مقدر بود
زبانِ روزه شب میکرد صبحش را میان بند
و شب تا صبح بر روی لبش الله اکبر بود
غلط گفتند زندانی شده؛ در اصل باید گفت
که زندان خود اسیر حضرت موسی بن جعفر بود
شکستند استخوانش را و رویش شد کبود اما
تمام غصهاش از روضهی پهلو و مادر بود
خدارا شکر اگر کشتند، جسمش را کفن کردند
خدارا شکر که رأس شریفش روی پیکر بود...
#میثم_کاوسی
#امام_موسی_ابن_جعفر_ع
@nohe_sonnati
برایت سهمی از اسلام با حیدر برابر بود
چنان که ثروت تو همتراز تیغ حیدر بود
به ایثارت گواهی می دهد شعب أبی طالب
همین از خود گذشتن های تو خود فتح خیبر بود
همین بس که سلامت داده جبرائیل با هر وحی
کجا این منقبت در شأن آن زن های دیگر بود؟
کسی که مادر زهراست اُمُّ المؤمنین باشد
فقط این گونه مادر لایق آن گونه دختر بود
نه تنها مریم و حَوّا کنیز خانهات بودند
که غیر از فاطمه شأن تو از کل زنان سر بود
تو بودی و علی بود و ابوطالب همین کافیست
پیمبر از همان آغاز هم دارای لشکر بود
تو ای بانو اگر اسلام را یاری نمی کردی
یقین دارم جهان امروز بی «اللّه اکبر» بود
خدیجه! آه... بعد از تو رسول الله هر روزش...
خدیجه آه... هر شب روی لب های پیمبر بود
#میثم_کاوسی
#حضرت_خدیجه_س
@nohe_sonnati
همسنگر و همراه و همسر بود آن بانو
از هر چه همسر بود هم، سر بود آن بانو
آرامش قلب جهان پیغمبر است اما
آرامش قلب پیمبر بود آن بانو
وقت مصاف غصهها با جان پیغمبر
یک پشتوانه مثل لشکر بود آن بانو
هنگام یاری کردن اسلام، اموالش
همسنگ با شمشیر حیدر بود آن بانو
آن زن که جز او هیچ ام المؤمنينی نیست
چون دامنش معصومپرور بود، آن بانو!
آن جا که حاتم آب را هم بخل میورزید
جودش به عالم سایه گستر بود آن بانو
میسوخت کم کم جان پیغمبر شبیه شمع
آن روزها که بین بستر بود آن بانو
آن زن که بعد از رفتنش چشمان پیغمبر
وقت به یاد آوردنش تر بود؛ آن بانو...
#میثم_کاوسی
#حضرت_خدیجه_س
@nohe_sonnati
به دربار تو، حاتم نیز از خیل خدم باشد
کنار سفرهات هر وعده سائل بیش و کم، باشد!
به عشق تو قمر دور زمین میگردد و باید
قد ماه از ادب پیشِ بلندای تو خَم باشد
چه کس مثل تو میبخشد سه دفعه زندگیاش را؟!
چه کس مثل تو نام خانهاش دارالکرم باشد؟!
ندیدم جز تو شاهی را که حتی با جذامیها
شود همسفره و آن لقمه پیشش محترم باشد!
ندیدم جز تو شاهی را که رعیت را به یک لبخند
کند دلخوش ولی قلب خودش دریای غم باشد...
ندیدم جز تو شاهی را که دنیا سائلش؛ اما
تمام سهمش از دنیا، مزاری بی حرم باشد!
برای افتخار مردم ایران همین کافیست
همین که کار صحنت دستِ معماری عجم باشد
سراسر در رواقت از طلا با خط نستعلیق
صد و هجده کتیبه شعرهای محتشم باشد
النگوهای خود را نذر صحنت کرده تا شاید
کمی از گنبدت هم یادگار مادرم باشد
#میثم_کاوسی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
از ادب در حرمت قامت زوّار خم است
هرکه زانو زده در محضر تو محترم است
قم بهشتیست که از لطف تو رونق دارد
هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است
«بهجت» از قلب ضریحت همه جا را پر کرد
آن چه در صحن تو هرگز نتوان یافت، «غم» است
عالِمان ریزهخور سفرهی احسان توأند
عالَمی سائل و ایوان تو دارالکرم است
«مرعشی» وار شدم زائر زهرا در عرش
بین خاکی که در آن فاطمه صاحب حرم است
قصد قم میکنم از مشهد و در هر نَفَسم
یارضاجان دم و معصومه مدد بازدم است
شد پناهنده به منظومهی صحنت «پروین»
حَرَمت امنترین خانهی اهل قلم است
وقت توصیف شکوه تو مضامین لالاند
شاعران مدح تو را هر چه بگویند کم است
#میثم_کاوسی
#ولادت_حضرت_معصومه_س
@nohe_sonnati
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم
با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم
هم کربلا هم کوفه هم دروازهی شام
نام تو را بردند هر جا گریه کردم
گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم
آنقدر زد قدر دو دنیا گریه کردم
از کاروان وقتی که جاماندم، برایت
با هر نفس همپای زهرا گریه کردم
دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز،
بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم...
بر داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو
تا درد دست و تاول پا گریه کردم
با گریه گفتم ای علی اکبر کجایی؟
بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم
تو روی نی بودی و زجر بیمروت
با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
#میثم_کاوسی
#حضرت_رقیه_س
@nohe_sonnati
قلب رو به قبلهام را کرد احیا پرچمت
ای نفسهایم بقربان مسیحا پرچمت
هر محرم با هزاران شوق بر تن کردهام
رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت
قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار
هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت
بس که مواج است از چندین خیابان دورتر
ماندهام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟
بر سر خورشیدِ گنبد تا میافتد سایهاش
میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت
غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود
باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت
هر فرازی دیدهام با خود فرودی داشتهاست
«هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت»
با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت
هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت
#میثم_کاوسی
#امام_حسین_ع
@nohe_sonnati