کشته تیغ غمت 2.mp3
2.3M
کشته تیغ غمت زنده جاویدان است
غرقه بحر ولا را چه غم از طوفان است
زنده شد هر که به شمشیر غمت گشت شهید
چون شهید غم تو زنده جاویدان است
ما گدایی تو را بر دو جهان نفروشیم
چون گدای حرمت در دو جهان سلطان است
از دمی زنده دو صد عیسی جانبخش کند
آن شهیدی که به کوی تو به خون غلطان است
#محرم #امام_حسین #حاج_مهدی_سلحشور
@nohematn
کشته تیغ غمت 3.mp3
2M
کشته تیغ غمت زنده جاویدان است
غرقه بحر ولا را چه غم از طوفان است
زنده شد هر که به شمشیر غمت گشت شهید
چون شهید غم تو زنده جاویدان است
ما گدایی تو را که به جهان نفروشیم
چون گدای حرمت در دو جهان سلطان است
هیچ دردی نکند درد دل خلق علاج
غیر درد تو که بر درد همه درمان است
ما تهی از تو دل خویش ندانیم دمی
دل ما مدفن آن جسم سراپا جان است
#محرم #امام_حسین #مهدی_سلحشور
@nohematn
به جستجوی.mp3
5.14M
به جستجوی که باشم به جز خدای حسین
که داده از سر رحمت به ما سرای حسین
نفس کشیدن ما زندگی نبود اگر
نبود قسمت ما خواندن نوای حسین
به فکر رفتم و دیدم که دوستت دارم
اگرچه هیچ ندارم به کف برای حسین
در آرزوی همینم اگرچه ناچیز است
تمام زندگی ام را کنم فدای حسین
به ابرهای دو چشم التماس خواهم کرد
که خالصانه ببارند در عزای حسین
گذشت و خیر ندیدم به جز زمان هایی
که داشتم به دلم شوق کربلای حسین
هر آنچه از قِبَل تو به ما رسد عشق است
خدا کند که بیاید سرم بلای حسین
دلیل سرخی رنگ شفق گمان دارم
که باشد از هنر خون بوریای حسین
#محرم #امام_حسین #سید_مجید_بنی_فاطمه
@nohematn
حسین آمد و.mp3
1.44M
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی
تو را سپرد به آئینه، رو سپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه، حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد
به دست و پای تو بارِ چه قفل ها که نبود
حسـین آمد و سرشار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد
نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
قرار بود بمیری، خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی تو
حـسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
مرتضی امیری اسفندقه
#شب_چهارم #حضرت_حر #امیر_کرمانشاهی
@nohematn
من کی ام حر گنهکار.mp3
2.26M
من کی ام حرّ گنهکار اباعبدالله
شده ام سخت گرفتار اباعبدالله
رهبر و سید و مولای همه توابین
چهره بنهاده به دیوار اباعبدالله
جان به کف راهی بازار محبت شده ام
گشتم امروز خریدار اباعبدالله
پیش از آنی که خدا خلق کند آدم را
نام من بود به طومار اباعبدالله
دست و دل از سر و سرداری لشکر شستم
تا شدم بنده ی دربار اباعبدالله
او مرا یار شد و رخصت جانبازی داد
من کی ام تا که شوم یار اباعبدالله
می شوم آب ز شرم دو لب عطشانش
چشمم افتد چو به رخسار اباعبدالله
آمدم بوسه به پای علی اکبر بزنم
شوم از زمره ی انصار اباعبدالله
یوسف فاطمه با یک نگهش عفوم کرد
که بوَد لطف و کرم کار اباعبدالله
« میثما» آرزوی هر دو جهان گر خواهی
باش خاک ره زوار اباعبدالله
سازگار (میثم)
#شب_چهارم #حضرت_حر #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
تو از سر تا قدم.mp3
4.4M
تو از سر تا قدم حُسن خدایی، دوستت دارم
تو تنها آرزوی مصطفایی، دوستت دارم
تو با سوز درون خود چراغ قبر زهرایی
تو از قلب علی مشکل گشایی، دوستت دارم
تو پاسخگوی فریاد علی در دامن چاهی
تو زهرا، تو علی، تو مجتبایی، دوستت دارم
تو مشعر، تو منا، تو قبله، تو کعبه، تو لبّیکی
تو رکن مروه ای، سعیِ صفایی دوستت دارم
تو فریاد رسای «یا لثارات الحسین» هستی
تو تنها طالب خون خدایی دوستت دارم
#امام_زمان #امام_حسین #میرداماد
@nohematn
قسم به صاحب.mp3
1.83M
قسم به صاحب آهی که در نهاد من است
غمش نشانه ای از پاکی نژاد من است
مرا به پیر مغان هیچ احتیاجی نیست
کسی که پیر غلامش شود مراد من است
به این امید به یادش همیشه هستم که
چو وقت مرگ فرا می رسد به یاد من است
چه حرمتی است که شر گناه را کم کرد
لباس ماه محرم «و ان یکاد» من است
#محرم #امام_حسین #امیرکرمانشاهی
@nohematn
ندیده عالم امکان.mp3
2.04M
ندیده عالم امکان چنین مردآفرین بانو
به این شوکت ندیدم غیر زهرا پیش از این بانو
به عالم دختر شیر خدا در شام ثابت کرد
که دارد ذوالفقاری در کلام آتشین بانو
ز بانگ «اسکتوا» در کوچه های کوفه فهمیدم
که دارد یک «ید الله» دگر در آستین بانو
برای مدح او این بس که هر دفعه صدا می زد
درون خانه او را حضرت ام البنین: بانو
به این شأنی که از این شیر زن دیدم یقین دارم
که او می شد اگر می شد امیرالمومنین بانو
نمی فهمم اگر این زن مقامش فوق عصمت نیست
چرا معصوم امید دعا دارد از این بانو
چنان درّی که در بین رکابش ناب می ماند
مقام و رتبه ی او را فقط عباس می داند
#حضرت_زینب #زینب_کبری #محمود_کریمی
@nohematn
السلام علی عبدالله بن الحسن.mp3
6.39M
السلام علی عبدالله بن الحسن
ای گل مجتبی و ای عقیق یمن
شافع عالمین
حسنیِ حسین
یابن حیدر
دستت از پیکرت جدا شده چون عمو
حرمله با سه شعبه زد تو را از گلو
آخرین لشکری
چون علی اصغری
یابن حیدر
تن پاک تو با تن عمو شد یکی
سینه و دست و صورت و گلو شد یکی
وقت جان دادنت
اربا اربا تنت
یابن حیدر
#محرم #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
دلم گرفت مرا.mp3
2.05M
دلم گرفت مرا که قلم گرفت عمو
گمان کنم که مرا دست کم گرفت عمو
برای آن که مرا لحظه ای رها نکند
زمان رفتن از عمه قسم گرفت عمو
فقط به خیمه منم شیر خواره هم رفته
ولی مسیر مرا از حرم گرفت عمو
شب وداع به من گفت خیمه ها با تو
به گریه بوسه ای از صورتم گرفت عمو
شلوغ شد دم گودال ناگهان دیدم
ز روی اسب زمین خورد و غم گرفت عمو
صدا زدم که کمی نیزه را معطل کن
به قتلگاه تو پایم تو قدم گرفت عمو
که گفته است تو بی لشگری یتیم حسن
میان معرکه دستش علم گرفت عمو
در آن شلوغی مقتل همین که دیدم شمر
به روی سینه نشسته دلم گرفت عمو
ضریح من حسنی اَست، لشکر کوفه
چه سهمی از بدن کوچکم گرفت عمو
#شب_پنجم #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
هجوم نیزه ها.mp3
6.3M
هجوم نیزه ها رو دیدم
صدای ناله تو شنیدم
با بال بسته پر کشیدم
به طرف قتلگاه دویدم
دوون دوون میام
نفس زنون میام
بی رمقم ولی
تا پای جون میام
عمو دووم بیار
زنده بمون میام
عمو منم مثل داداشم
محاله که ازت جدا شم
دارم میام به پات فدا شم
شهید آخر تو باشم
وای
داره می بُره نفسم
خدا کنه دیر نرسم
نفس زنون به خون تپیده
عطش امونشو بریده
شراره ی نفس نفس هاش
دلمو به خاک و خون کشیده
عمو من اومدم
ببین چه حالی ام
عمو منو ببخش
که دست خالی ام
دردسرت شده
شکسته بالی ام
من اومدم با دست خالی
تا تو به غیرتم ببالی
کسی تو خیمه غیر عمه
نمی دونه تو در چه حالی
وای
داره می بُره نفسم
دیگه شده تنگ قفسم
یکی میشم با پیکر تو
نیابت از برادر تو
خدا کنه دووم بیارم
تا دمی که می بُره سر تو
چی کار کنم خدا
دستم بشه جدا
می خوام سپر بشم
جلوی نیزه ها
کی می مونه برات
منم بشم فدا
از قلب من خبر نداری
آخه مگه پسر نداری
از رو زمین تنم رو بردار
کی میگه تو سپر نداری
وای
داره می بُره نفسم
حالا به بابام می رسم
#شب_پنجم #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
از دم صبح 1.mp3
5.16M
از دم صبح مانده در خیمه
در سرش داشت شور جنگیدن
هی عمویش شهید می آورد
کار او هم فقط شده دیدن
یک به یک مردها شهید شدند
نوجوان های قافله رفتند
سرو قامت رشید رفتند و
روی دست حسین برگشتند
از دم صبح گرم دیدن بود
کودکانه چه فکرها که نکرد
هی تلنگر به نفس خود می زد
که برو یا علی بگو ای مرد
بین خیمه نشسته بود اما
پا شد و گرم راه رفتن شد
فکر می کرد با خودش کودک
مصلحت نیست رفتنم لابد
به خودش زد نهیب که بس کن
پدرت بود شیر جنگ جمل
نوه ی مرتضی و فاطمه ای
مرگ پیش برادرت چو عسل
در همین حال بود یک دفعه
شیون مادری به گوش آمد
از پر خیمه روی دست عمو
دید شش ماهه دست و پا می زد
پر خون شد محاسن ارباب
از گلوی علی خضاب گرفت
ظاهرا یک سه شعبه با اخمش
خنده را از لب رباب گرفت
در دلش شاکی از خودش بود و
در سرش داشت شور جنگیدن
هی عمویش شهید می آورد
کار او هم فقط شده دیدن
دیگر اما رسید وقت وداع
حال خوبی نداشت در دل زار
و عمو رفت و ماند عبدالله
آسمان گشت بر سرش آوار
دست در دست عمه عبدالله
در کنارش کشان کشان می رفت
هر دو تا سمت خیمه می رفتند
شاکی از هفت آسمان می رفت
هی صدا می رسید از میدان
چه صداهای ناخوش احوالی
در همان خیمه گوشه ای کز کرد
شاکی از دست بی پر و بالی
هی صدا می رسید از میدان
در وجودش چه انقلابی بود
این صداهای نیزه و شمشیر
در وجودش عجب عذابی بود
کودکانه خدا خدا می کرد
ثانیه ثانیه زمان می رفت
دل او بود بین میدان و
هق هقش تا به آسمان می رفت
#عبدالله_بن_الحسن #حضرت_عبدالله #محمود_کریمی
@nohematn