آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است گریه، فراق، گریه، فراق، این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن، بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه؟! ایّها العزیز! تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول، می روم امّا دعای تو در حقّ من، برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است محمد فردوسی #رمضان_مهدوی #امام_زمان #حاج_محمود_کریمی @nohematn

درد فراق یار نامش بیقراری است درمان درد بی قراری، گریه زاری است ای هجر! ای دوری! از این دل دست بردار زخمی که خوردم از تو نامش زخم کاری است یا رب مبادا دیده ای بر در بماند از بی کسی دشوارتر چشم انتظاری است چشم انتظارم مثل پاییزی که هر روز چشمش به راه بارش ابر بهاری است ای جان عالم! جان ناقابل فدایت درویشم و جان، برگ سبزی از نداری است از من همیشه سمت تو دست نیاز و از تو همیشه سمت من دستان یاری است خوشبخت اسیری که شده صید نگاهت بدبخت صیدی که ز چشمانت فراری است دل بیقرار کربلا هستم دوباره درمان درد بیقراری گریه زاری است #امام_زمان #رمضان_مهدوی #حاج_محمدرضا_طاهری @nohematn