eitaa logo
کتاب نو+جوان
678 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
94 ویدیو
3 فایل
✅ معرفی و فروش کتاب های ویژه نوجوانان ✅فروش فقط به صورت غیر حضوری ✈🚚 ارسال به سراسر ایران.
مشاهده در ایتا
دانلود
📗کتاب جزیره ی هزار دستان 👌کتابی که می‌توانید بارها و بارها آن را بخوانید ❓تا به حال بر سر دوراهی مانده‌ای؟ ❓انتخاب سخت است مگر نه؟ ❓ بر سر سه راهی چطور یا چهار راهی یا چه می‌دانم مثلا" هزار راهی؟ ❓هر چه تعداد راه ها بیشتر باشد، انتخاب سخت‌تر می‌شود مگر نه؟ ❓ اما خودمانیم، هیجان‌انگیزتر هم می‌شود مگر نه؟ ♻️کتاب را نمی‌توانی مثل بقیه‌ی کتاب‌ها از اول شروع کنی و بخوانی تا به صفحه‌ی آخر برسی. در این کتاب ماجراهای مختلفی پیش می‌آید که می‌توانی به انتخاب خودت به آن ادامه بدهی.  🔺مناسب ۱۲سال به بالا ✍نویسنده: ادوارد پکارد 📖تعداد صفحات: ۱۴۴صفحه ▪️ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان 💰قیمت: ۴۵هزار تومان 🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/17922888 📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇 👤@milad_m25 🆔@noketab
کتاب نو+جوان
📗کتاب جزیره ی هزار دستان 👌کتابی که می‌توانید بارها و بارها آن را بخوانید ❓تا به حال بر سر دوراهی م
🔸اجرای است. 🚢یک کشتی که به آرامی روی اقیانوس اطلس حرکت می‌کند و روی یک صندلی در عرشه‌ی آن نشسته‌ای و غرق تماشای ماهی‌هایی هستی که از آب بیرون می‌پرند که ناگهان موجی می‌آید و دیگر چیزی نمی‌فهمی تا اینکه خودت را روی ماسه‌های ساحل می‌بینی. گرسنه و تشنه‌ای.راه می‌افتی و می‌روی تا بینی اینجا کجاست و چه خبر است اما نمی‌دانی از کدام راه بروی. ❓از طرف نیزار یا در طول ساحل؟ از اینجاست که دو یا چند راهی‌ها شروع می‌شود. 📖کتاب به تو می‌گوید که اگر می‌خواهی به طرف نیزار بروی باید به صفحه‌ی ۱۴ بروی و اگر ساحل، به صفحه‌ی ۱۳ و در صفحات بعد با چیزهای دیگری روبرو می‌شوی مثل بالا رفتن از سنگ، روبرو شدن با مار، دزد دریایی، حیوانات درنده و خطرناک و همین‌طور گزینه‌های مختلفی در برابرت قرار می‌گیرد. در این فاصله با ماجراهای جالب و عجیب و گاهی ترسناکی در جزیره و با بیش از ۳۰ پایان مختلف و هیجان‌انگیز روبرو می‌شوی. 👌همه‌ی این‌ها در کتابی با حجم و قطعی نسبتا" کم گنجانده شده است که تصاویری سیاه و سفید و مناسب با متن نیز دارد. 🆔@noketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗اولین رمان عاشقانه مهدوی 👌مجموعه ۲جلدی ادموند(رمان) 📖 داستان بلندی از آمنه پازکی است که شما را با اتفاقاتی همراه می‌کند که این روزها در دنیای حقیقی از رسانه های داخل و خارج اخبارش را زیاد می شنوید...کتاب ادموند - اولین شخصیت اصلی این داستان شخصی به نام ادموند است، ادموند پارکر، جوانی از خانواده‌ای بسیار معروف و سرشناس انگلیسی، دکترای رشته حقوق و از دانشجویان نخبه است. 📌درباره کتاب ادموند: اگر شما هم هر شب خواب ببینید در یک جاده تاریک و ناآشنا راه گم کرده اید و با ترس و دلهره دنبال یک کورسوی امید می گردید، برای تعبیر خوابتان چه می کنید؟ ادموند جوان داستان ما که در یک خانواده متمول از اشراف زادگان انگلیسی به دنیا آمده مدتی است خوابهایی می بیند که تعبیر آن را نمی داند. سر در گم و نگران روزگار سپری می کند تا این که یک روز از قضا در دانشگاه پایش به ماجرایی باز می شود که یکی از نشانه های خوابش را می یابد. از آن به بعد زندگی ادموند پر از فراز و نشیب می شود. ❓خواندن کتاب ادموند را به چه کسی پیشنهاد می‌کنیم: هر کسی که افق دیدش به وسعت عالم هستی است و به دنبال گم شده ای است که سالها از جانب امتش طرد و آواره شده است این مجموعه را بخواند. 🔺مناسب ۱۶سال به بالا ✍نویسنده: آمنه پازکی ▪️ناشر: شهر کتابخوان 💰قیمت جلد اول: ۱۵۰.۰۰۰تومان 💰قیمت جلد دوم: ۱۶۰.۰۰۰تومان 🛍خرید آنلاین جلد اول👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/3499246 🛍خرید آنلاین جلد دوم👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/12886636 💳ثبت سفارش و کارت به کارت: 👤@Milad_m25 🆔@noketab
✂️در بخشی از کتاب ادموند می خوانیم: در حالت بی‌پناهی و درماندگی بر زمین سرد و نمناک زانوزده بود که شعاع نور ضعیفی از دوردست‌ها تابیدن گرفت، به‌تدریج گسترش یافت و گویی همه‌جا را روشن کرد. در نگاه اول احساس کرد خورشید شروع به تابیدن کرده و در حال طلوع است، اما وقتی بیشتر دقت کرد مطمئن شد که این خورشید نیست، این نور فراتر از خورشید بود! در کمال بهت و ناباوری مردی را دید، همراه با نور خیره‌کننده‌ای که چشم قادر نبود نگاه از آن برگیرد، مانند زمانی که حضرت موسی (علیه‌السلام) در کوه طور مسحور و مجذوب آتش میان درخت شد، به سمتش می‌آمد، در هیبت عیسی مسیح (علیه‌السلام) همان‌طور که در کتاب مقدس بارها خوانده بود. ترسیده بود اما ترسی همراه با بهت و حیرت! مرد لباسی از جنس نور بر تن داشت، صورتش دیده نمی‌شد، گویی نور با او درحرکت بود و از او منشأ می‌گرفت، تابش نور تا حدی شدت گرفت که ناخودآگاه نگاهش را پایین انداخت. بدن بی‌جانی که بر روی دستانش مانند چوب خشکیده‌ای بی‌حرکت بود، ناگهان از دستش رها شد. وحشت کرد، صورتی که تا چند لحظه پیش غرق در خون بود، اکنون با لبخند دل‌نشینی بر لب، مانند ماه نورانی می‌درخشید و زندگی در آن نگاه زیبا موج می‌زد. خداوند و عیسی مسیح (علیه‌السلام) را زیر لب صدا زد، نفس‌هایش به شماره افتاده بود، لحظه‌ای بعد متوجه شد که دستی به طرفش دراز شده، همان مرد نورانی، با خودش گفت: خدایا، او مسیح (علیه‌السلام) است؟! او می‌تواند به من کمک کند، حتماً خودش است! مگر معجزه او زنده کردن مردگان نبود، پس او مسیح است؛ اما دلش راضی نمی‌شد، این مرد گویی فراتر از مسیح (علیه‌السلام) است، انگشتری عجیب در دست داشت که او از حروف حک‌شده بر روی آن سر درنمی‌آورد، نمی‌توانست حروف را بخواند، اما خیره‌کننده بود، محبت و اطمینان عظیمی در دلش نسبت به آن مرد پدیدار شد، ناخودآگاه دستش را دراز کرد ... 🆔@noketab