eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5884431574379791778.mp3
3.98M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙حجه الاسلام کاشانی 🗒 بَندِ پول و حبِّ مقام ⏱ ۰۷ دقیقـه و ۰۰ ثانـیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 خدا به حضرت موسی علیه السلام فرمود: بار دیگر که برای مناجات آمدی ، بدترین مخلوق مرا به همراه بیاور! حضرت موسی علیه السلام هنگام بازگشت در فکر فرو رفت که چه کسی را ببرد؟ به هرکس که فکر می کرد با خود می‌گفت: شاید خدا او را دوست داشته باشد. سرانجام موسی علیه السلام سگی را یافت که تمام بدنش را کِرم گرفته و لاشه گندیده اش رها شده بود و بوی عفونتش رهگذران را آزار می داد. با خود گفت شاید این منفورترین موجود نزد خدا باشد؛ اما این مطلب به ذهنش خطور کرد که شاید خدا همین موجود را نیز دوست داشته باشد. هنگامی که به میقات رفت ، ندا آمد ای موسی! چیزی به همراه نیاوردی؟ موسی علیه السلام پاسخ داد به هرچه نگاه کردم ، آن را شایسته دوست داشتن تو دیدم. ندا رسید: ای موسی! اگر آن سگ را به همراه آورده بودی ، از چشم ما می افتادی! و یا در جای دیگر آمده است ای موسی به عزت و جلالم قسم ، اگر آن سگ را می آوردی نامت را از دیوان انبیاء محو می کرددم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
شخصی خـدمت صـلی الله علیـه و آلـه آمد و عـرض کرد پـدر و مـادر پیری دارم که بخاطر اُنس با مـن مایل نیستند جـهاد بروم پیامبر صلی الله علیه‌ وآله فرمود پیش پدر و مادرت بمان. قسـم به آن که جانم در دسـت اوست اُنـس یک روز آنان با تـو از جهاد یک سال بهتـــر است. البته در صورتی که واجـب نباشـد. منبع : بحـارالانوار جلد ۷۴ ، صفحه ۵۲ ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 مریدی لرزان نزد حکیم آمد و عارض گشت که ای حکیم خوابی بسیار ترسناک بدیدم. حکیم گفت بگو بدانم خواب چه دیده ای که بیقراری؟ مرد گفت در خواب دیدم سه گرگ گرسنه مرا دنبال می کردند و گاهی به قدر یک مایل و گاهی دو مایل از من فاصله گرفته اما ناگه از تاریکی بیرون جسته و پاچه مرا به دندان گرفتندی. در این میان کسی اندک گوشتی مرا بدادی که ‌به آنها دهم و آنان را سیر نموده و خود را رهایی بخشم لیک آن تکه گوشت به قدری اندک ‌بوده که دندان نیش آنان را نیز چرب نمی کرد. حکیم دستی بر سر کچلش کشید و لختی آن را خاراند و سپس گفت: آن سه گرگ قبوض آب و برق و گاز بوده که پس از هر ماه و گاهی دو ماه بر تو حمله ور می گردند و آن تکه گوشت یارانه توست که به دستت داده اند. مرد چون این تعبیر شگرف را بشنید، گریبان خویش دریده و دعاهایی نثار مسولین کرده که ‌به دلیل شورانگیز بودن در این مقال نمی گنجد ... انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
22.Maghame Madar.mp3
3M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙سـید احمد دارستانی 🗒 احترام زیاد بـه مادر ⏱ ۰۲ دقیقه و ۳۸ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 ؟ آتش گلوله و خمپاره لحظه اى قطع نمى شد. از زمین و آسمان مثل نقل و نبات گلوله می بارید. فرصت نفس کشیدن نبود چه رسد به تکان خوردن و عقب و جلو رفتن. هرکس هر کجا مى‌ توانست پناه می گرفت. ولو به این که زمین را بچسبد و سرش را پنهان کند. یک هو یه بابایى دوید طرفم و ناغافل خمپاره‌ اى خورد کنارش و موج انفجار اون رو بلند کرد و کوبید روی من ، نفس تو سینه ام قفل شد. کم مانده بود کار دستم بدهد. با بدبختى از روی خودم انداختمش کنار. بنده خدا لحظه اى بعد با چشمان هراسان از جا پرید. دور و اطراف رو نگاه کرد و بعد هم به من گفت برادر اتوشویى کجاست؟ لباس هایم بدجورى چروك شده. با تعجب پرسیدم: اتوشویى؟ گفت بله آخر مى خواهم چند تا بربرى بخرم، ببرم خانه!! دوزاریم افتاد که طرف رو موج گرفته. افتادم به دست و پا که یک وقت قاطى نکند و بلاملایى سرم بیاورد. سریع سمت اورژانس صحرایى را نشان دادم و گفتم: آنجاست برو و سلام برسان. گفت چشم و مثل شصت تیر رفت. خدا را شکر کردم که بلا دفع شد! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
ﻣـﺮﺩی ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﺷــﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ ﻫﻤﺴــﺮﺵ به او ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻝ ﺑـﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ کــه ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑـﺎ ﻋﺼﺒـــﺎﻧﯿﺖ ﮔـــﻔﺖ ﺍﻻﻥ ﻧــﺪﺍﺭﻡ. امـا ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ: ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗــﺪﺭ یکدﯾﮕﺮ ﺑـﺪﺍنیم کـه تا ناگه زیکدیگر نمانیم ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 پیرﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ، ﺑﺎ ﻇﺮفی ﭘر ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، خدمت ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ صل الله علیه و آله ﺁﻣﺪ ﻭﺑﻪ ﺍیشان ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، حضرت ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥِ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ تبسمی می‌ کرﺩند. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ هم بسیار خوشحال شد. ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ خدا ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ آقا ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭلی حضرت ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭف ﻧﻜﺮﺩ. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ خوشحالی ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ. یکی ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ سوال کرد: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ می‌ کرﺩﻳﺪ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎئی ﺍﻧﮕﻮر ﺭﺍ میل فرمودﻳﺪ. نبی خدا صل الله علیه و آله ﻟﺒﺨﻨﺪی ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺁﻥ ﻣﺮﺩ را دیدید ﻭقتی ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ می ‌خوﺭﺩﻡ؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ ، ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ یکی ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ تلخی واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎلی ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩگی تبدیل بشود. صلوات خدا بر نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله. ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁل محمد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
Farahzad-1.mp3
3.82M
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله 🎙 حجه‌الاسلام فرحزاد 🗒 ذکر خــدا ، یاد خــدا ⏱ ۰۷ دقـیقه و ۰۰ ثانیـه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 شب عاشورا اباعبدالله علیه السلام به اصحاب فرمودند: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند ؛ که خداوند شهداتش را نمی پذیرد. سیدالشهدا علیه‌ السلام به همه ی ما هم فهماند که حتی شهادت در راه خدا در کربلا بالاتر از رعایت حق‌ الناس نیست. درست است به ما فرمودند یک قطره اشک بر سیدالشهدا علیه السلام ضامن بهشت است. تصور بعضی ها از حق الناس همان مال‌ مردم خوردن است که صحیح هست است. ولی رعایت اصول و قواعد عرفی و قانونی و عواطفی دیگران هم یک نوع حق الناس است. دل شکستن پدر ، مادر ، فرزند ، خواهر و برادر به ‌طرق مختلف و همسایه آزاری ، مردم آزاری ، گران فروشی و کم فروشی و... بیاییم رعایت کنیم. انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
چنـــان زنـــدگـی را سخت گرفتـه ‌ایـم گـویی سال ها قـــرار اسـت باشیــم. کاش همه یاد بگیریم ، رها کنیم و بگذریـم گاهی بایـد رفت دل بـه ساحل نبندیم ، باید تن به آب زد ما به آرزوهای خود یک رسیدن بدهکاریم زنـدگی کـوتاه است! شاید، فــرصتی نیسـت تا عـکسی شـویـــم بـر روی طاقچـــه‌ ای کـــه هـــر روز گـردگیـری‌ مـان کننــد! پس در لحظـــه زنــدگی ‌کنیم و شاکر داشته‌ هایمان باشیم ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 ؟؟ مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند برای صرف شام دعوت کرد. و جلوی آن ها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی از پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آن‌ها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است. اول از نگهبان شروع کرد پس گفت: انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را می‌ گیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد. بعداً از کشاورزی که پیش او کار می‌ کرد، سوال کرد. گفت اختیار کن!؟ کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌ کردم ولی فعلا مال را انتخاب می‌ کنم. بعد از آن سوال از آشپز بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید. پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم. و در سری آخر از پسری که مسئول حیوانات بود پرسید، این پسر خیلی فقیر بود. پس گفت: من به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنی تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری؟ پسر گفت: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا این‌ که مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می کنم چرا که مادرم گفته است: یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است. قرآن را گرفت و بعد از این‌ که کادوی قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا بود، وجود داشت و کیسه دوم یک رسید بود که در او نوشته بود: به زودی این مرد غنی را وارث می‌ شود. پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی کند. انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50