#معجون_شفا_بخش
فـردی برای شهید نواب صفوی نوشته بود: بیماری روحی دارم ، چه کنم؟ در پاسخ او نوشت : گـل درخت سخاوت و مغز حبّه صبر و برگ #فروتنی را به ظرف یقین بریز
با وزنه حلم آنها را بکوب و مخلوط کن و سپس آن ها را با آب خوف از خدای متعال ، خمیر نما و با جوهر امید رنگ بزن و در دیگ عدالت بجوشان. بعد از آن ، در جام رضا و #توکل صاف کن
سپس داروی امانت و صداقت را بدان مخلوط نما واز شِکر دوستی آل محمد صل الله علیه وآله و شیعیان ایشان به مقدار کافی برآن بریز و چاشنی تقوا و پرهیزکاری برآن اضافه کن و هر روز با #ذکر خدا در پیاله توبه قدری بنوش تا بهبودی حاصل شود
منبع: ماهنامه شجره طیبه ، شماره ۲۱
📚 انتشار مطالب نکته های ناب فقط با آیدی کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#توکل یعنی اجازه بدهی
خداوند خـــودش تصمیم
بگیرد. تو فقط دعـا کن و
ایمان داشته باش
#امیرالمومنین علی علیه
السلام فرمودند من توکل
علی الله ذلـت له الصعاب
و تسهلت علیـــه الاسباب
کسی که برخدا توکل کند
#مشکلات در بـــرابـــر او
خاضع ، و اسباب برای او
سهـــل و آســان می گردد
غررالحكم صفحه ۱۹۷
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
نگرانی ها، مشکل فردای تو را از بین نخواهند برد
با دست های خالی به این دنیا آمده ایم با #دست های خالی هم از این دنیا خواهیم رفت . نگران چیزهایی که آرامش را از تو می گیرند نباش
نگرانی ها، مشکل فردای تو را از بین نخواهند برد ، اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت. پس ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ
ﺧﺪای ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯ، ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ خدا بزرگتر از هر چیزی است. بزرگتر ازهر چیزی است که فکرت رامشغول کرده از ته دل به خدا #توکل و تکیه کن خوشبختی یعنی ﻧﮕﺎﻩ خدا...
به جمع ما بپیوندید
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
گويند پادشاهی نیمه شب
#خواب دیدکه زندانیاش
بی گناه است. پس آزادش
کرد و گفت حاجتی بخواه
زندانی گفت وقتی خدایی
دارم که نیمه ی شب تو را
#بیدار می کند تا مرا آزاد
کنی، نامردیست از دیگری
حاجت بخواهم
وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ
حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ. و
هرکس بر خدا #توکل کند
خـدا برایـــش کافی است
❖ کانال نُکتِه هایِ ناب
eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
#نگران_روزی
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم هم همه زانوی غمبه بغل گرفته بودند عارفی از کوچه ای می گذشت غـلامی را دیـد کـه بسیار #شادمان و خوشحال است. به او گفت چطور در چنین وضعی میخندی و خوشحالی؟
جواب داد که مـن غلام اربابی هستم که چندین گله و رمـه دارد و تا وقتی برای او کار میکنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مـرد که از عرفای بزرگ بـود گفت: ازخودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند #توکل کرده و غـم به دل راه نمیدهد و مـن خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و باز نگران روزی خود هستم
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50